ن والقلم و ما یسطرون

اگر تو نبینی ام ... من هم نمی بینم ام
مشخصات بلاگ

اینجا دیگر به روز نخواهد شد

در مطالب قبلی عرض کردم که در این آدرس مینویسم:

https://touresina.blog.ir/

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
چهارشنبه, ۲۰ بهمن ۱۳۹۵، ۱۲:۴۱ ق.ظ

وبلاگ نویس بازنشسته

میشناختمش ، بیش از ده سال پیش که من اسم پدیده ای به اسم وبلاگ رو نشنیده بودم او وبلاگ می نوشت

گفتم:  تو نوشتن رو خیلی دوست داشتی ، الان چی مینویسی؟ هنوز وبلاگ رو هم داری؟ 

گفت: اره هنوز هم نوشتن رو دوست دارم و مینویسم اما دیگه وبلاگ نمی نویسم...

گفتم:  چرا؟ مگه وب نویسی بده؟ یا شاید هم دلت رو زده؟

گفت:  نه,  هنوز وب نویسی رو دوست دارم ، اما وقتش رو ندارم...

گفتم:  آخه گفتی هنوز مینویسی ، نکنه داری کتاب مینویسی ناقلا

لبخندی زد و گفت:  ناقلا تویی که کنجکاوی میکنی بفهمی چی مینویسم... خودتم میدونی من سواد کتاب نوشتن ندارم.

گفتم:  خب میدونم ادم دقیق و عمیقی هستی من اولین مشتری نوشته هات هستم...

گفت:  بعید میدونم دستت به نوشته های من برسه...

گفتم:  چطور؟ 


گفت:  منم مثل تو توی شهری زندگی میکنم که آشنا و دوستی اطرافم نیستن... همیشه میدیدم خانمم از تنهایی رنج میبره...

خیلی سعی میکردم نذارم اذیت بشه اما اون آدم این همه تنهایی نبود... علاوه بر اینکه بچه هم اون رو پابند خونه کرده بود.

یکی از کارهایی که به ذهنم رسید برای کمک به ایشون انجام بدم این بود که قدرت قلمم رو وقف ایشون کنم

گفتم:  متوجه نمیشم ، یعنی چه کار کردی؟


گفت:  خانمم از اینکه کسی براش نامه بنویسه خیلی هیجان زده میشه... خیلی هم روش تاثیر داره.

من هفته ای یه مطلب در وب مینوشتم اون وقت رو صرف این کردم که هفته ای یه نامه برای خانمم مینویسم


خندیدم و گفتم:  توی یه خونه هستین و برای هم نامه مینویسین؟ 


گفت:  اره ولی من صبح ها کمی زودتر پامیشم برای نماز... از اون فرصت استفاده میکنم برای نوشتن برای ایشون.


تعجب کردم و گفتم:  این کارت براش تکراری نشد؟


گفت:  اگه بگم نه باور میکنی


گفتم:  با قلمی که تو داری ، آره 


خندید و گفت:  قلم؟! نه ... خدا کمک میکنه


اون رفت اما من به این فکر میکنم مهدی چه روح بزرگی داره... بهترین ویژگی مهدی این بود که همیشه همه دغدغه اش این بود که توی لحظه تکلیفش چیه... هرگز تکلیف لحظه اش رو به آینده حواله نمیکرد...

و این خودش نوعی مبارزه با نفس بود که همیشه در حال این مبارزه بود.





پی نوشت:  قصد داشتم نوشتن رو رها کنم اما فرمودن:  در فضای مجازی باشید اما مشغولش نشوید...



۹۵/۱۱/۲۰
ن. .ا

نظرات  (۱۵)

۲۰ بهمن ۹۵ ، ۰۰:۵۷ کمی خلوت گزیده!
چه کار خوبی...
۲۰ بهمن ۹۵ ، ۰۸:۵۴ شبنم بیقرار
سلام
میشه لطفا تیک تایید رو فعال کنید. من میام میخوونم اما نظری ندارم که گفتنش لازم باشه. احساس بدی پیدا میکنم وقتی همین جوری میرم!
ممنون
این مطلب یه مطلب عاشقانه نبود امیدوارم از این منظر بهش نگاه نشه...

این آقا مهدی از این جهت برای من برجسته هست که رهایی خاصی داره... حضورش در لحظه های زندگیش به هر بیننده ای انرژی میده...

مثلا وقتی داره غذا میخوره ، ولو نون و ماست، اونقدر با اشتها و میل میخوره هر انسانی با دیدنش میل به خوردن پیدا میکنه... همه کارهاش اینجوری هست...

وقتی کاری رو داره انجام میده انگار این آدم نه گذشته ای داره و نه آینده ای... از عدم اومده همین یه کار رو انجام بده و دوباره به عدم برگرده...

کاش کارهایی که توی لحظه به عنوان وظیفه روی دوشمون هست رو جدی بگیریم... برکاتی که در انجام به وقت اینها وجود داره در هیچ کار مستحبی وجود نداره...

روایتی شنیدم که بسیار متاثر شدم:
نقل به مضمون "اکثر جهنمی ها در دنیا اهل تسویف بودن" 
یعنی اهل این هستن که کارهای الانشون رو به آینده موکول میکنن

فتدبر
پاسخ:
مقابل اهل تسویف (جهنمی ها) اهل اکنون (بهشتی ها) هستن...

ببینیم چقدر اکنونمون رو میفهمیم ... و روی این حرف معروف فکر کنید فضیلت انجام واجبات در اول وقت هست...

اول وقت یعنی وقتی که واجب تر از اون تکلیف بر دوش نداری... این یعنی اکنون...

خدا برای هر چیزی وقتی قرار داد...این اوقات بی حکمت نیست... اگر هر واجبی در وقت خودش انجام بشه گشایش ها برای انسان حاصل میشه

برخی بزرگان فرمودن اونقدر وقت در انجام واجبات مهم هست که اگر برخی واجبات مخصوصا نمازهای یومیه در آخر وقت انجام بشه اون واجب انسان رو نفرین میکنه...
فرمودن اگر نرسیدید اول وقت بجا بیارید حتما در دوم وقت بجا بیارید... نذارید برای آخر وقت که صورت خوشی نداره...
شاید به همین خاطر هست که در لسان اهل بیت سبک شمردن واجبات اینقدر مذمت شده...

اکنون رو دریابیم... هر خیری هست در اکنون هست... خدا رو باید در اکنون جست
۲۰ بهمن ۹۵ ، ۲۰:۳۲ پرستو ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
چقدر خوبن مردهایی که احترام خانومشون رو نگه میدارن. چقد این کارش عالی بوده.
درود بر جناب صالح و نوشته های خوبش.
و درود بر آقا مهدی و خانوادۀ گُلش و نامه های گلستانه اش...

کاری ست بسیار ممدوح و پسندیده.

والبته ما هم به سبک آقا مهدی گاهگاهی برای همسر محترمه نامه هایی می نگاریم و البته تر که ایشان هم جواب های خوبی مرقوم می فرمایند برای ما...
پاسخ:
درود بر برادر رئوف و نثر چون شیخ اجلش...
یعنی ادبیات نوشتاری شما رو میبینم فیتیله پیچ میشم... 
خوش اومدید

کار خوبی میکنید...
التماس دعا
۲۱ بهمن ۹۵ ، ۰۸:۳۴ دچــ ــــار
تیتر که عالی بود ولی متن رو لو نداد:) 
بازنشسته (همون شهردار زنجان میشه؟)
ایده هم صدبرابر عالی تر
باشد که پند گیریم
ممنون
سلام:)
پاسخ:
اره تیتر معرف متن نبود
شهردار زنجان !!!!!:) به باز نشسته ، با زن نشسته هم میگن: ) 

جدای از بحث ادرس این وب توی دکون هیچ عطاری پیدا نمیشه شما چجوری آدرس ما رو پیدا کردید؟
۲۱ بهمن ۹۵ ، ۱۲:۴۸ دچــ ــــار
در اینجا لازمه از یکی از بلاگرا تشکر کنم که لینک این وبلاگو برام فرستاد:) 

+قبلا سرنزدم؟!
پاسخ:
به صورت رایگان فرستاد یا هزینه اش رو گرفت؟ :))))))))
آدرس این بلاگر رو بدید تا من هم از ایشون تشکر کنم!!! :)

از آشنایی با شما خوشوقتم... شما بزرگوارید و نگاهی به وبتون انداختم... مطالبتون هم مفید هستن...

اما میخواستم به اون وب نویس بگم یا شما بگیدکه : حتما علتی و عذری دارم که بدون آدرس نظر میذارم و به صورت خصوصی وب ها رو دنبال میکنم...

۲۱ بهمن ۹۵ ، ۱۴:۲۲ دچــ ــــار
خانم دکتر پرستو هستند :) 
خودشون حضور دارن اینجا 
پاسخ:
:(
۲۱ بهمن ۹۵ ، ۱۴:۲۷ دچــ ــــار
میتونی ازش بپرسی چجوری باید نامه بنویسیم ؟ یعنی شامل چیا باشه؟ جدی / طنز/ احساسی ؟ چجوری بنویسیم؟ :))
پاسخ:
خب بستگی داره فضای ذهنی و روحیه خانمت چی باشه... دغدغه اش چی باشه...
چیزی که مسلمه همیشه نمیشه از یک مدل نوشت...


سلام
فهم اینکه کار واجب الانت چی هست خیلی وقتا سخت تر از انجامشه

یاعلی
پاسخ:
بنای خدا بر این نیست که فهم واجبات بنده ها رو سخت کنه...
نفهمیدن واجبات در لحظه ، نتیجه ناشکری های مکرر (عمل نکردن) در فهمیدن واجبات هست .
این جور نوشتن ها هیچ وقت تکراری نمی شن .
داشتم فکر میکردم که چرا شما همچین سوالی پرسیدین یعنی این کار تکراری و خسته کننده به نظر میاد برای آقایون ( نه خانم ها ، منحصرا آقایون ) ؟!

پاسخ:
سوالی پرسیدین که خیلی مقدمه و تبصره داره
اما اجمالا عرض میکنم :
اگر نامه روح داشته باشه ، نه ... تکراری نمیشه
اهل رویا بافی و ارزوهای محال نیستم اما میگم که دیگران روش فکر کنن: 
اگر برگردم به دوران مجردی ، برای همسر آینده ام که اون موقع  نمیدانم کیست نامه مینویسم...

سلام
قدیم ترها از این کارا انجام میدادم،اما دیگه پیریه و هزار تا درد سر

دوستانی که میخوان این مدل نامه بنویسن میتونن کتاب نامه های عاشقانه ی جبران خلیل جبران رو بخونن
فضای ذهنی مطلوبی رو پیش روشون میذاره
پاسخ:
سلام

نتیجه و اثر اون نوشتن ها چی بوده؟
هر چند هدف این مطلب مطرح کردن نامه نوشتن برای همسر نیست.. اما شما که تجربه کردید از اثر و نتیجه اش بگید... 
۲۴ بهمن ۹۵ ، ۱۹:۳۶ مــ. مشرقی
سلام
اخی چقد جالب:)

با اینکه در فضای مجازی باشیم و اما درگیرش نیشم موافقم.
موفق باشید
شیخ علی(صفایی) هم میگن : 
مومن در هر لحظه بیش از یک کار نداره(نقل به مضمون).
خوش به حال اونها که عمق مطلب رو دریافتن و عمل می کنن.
به عنوان یه زن اعتراف می کنم هیچ شیوه ی بروز محبتی از سوی شوهر، ذوق آورتر و لذت بخش تر از نامه ی کاغذیِ دست نوشته با یکی دو تا گل طبیعی خشک شده و عطر معطرش بین کاغذها و گذاشته شدنش تو یه پاکت زیبای گل گلی نیس!!! :))))

راستی حدیثی که آقا/خانم چراغ گفتن، محششششششششششر بود.

به قول یه بنده خدایی، اون دنیا ازمون نمی پرسن چیکار کردی! می پرسن چیکار باید می کردی و نکردی...

تکلیف گرایی مهم ترین تکلیف ما در این دنیاست و سرنوشت ما بهش بسته ست.

و این که قدرت تشخیص اینکه الان دقیقا واجب ترین کار کدومه رو از کجا بیاریم، حس می کنم این آیه ی قرآن جوابمونو داده:

پاسخ:

بله

خانم "چراغ" اشاره به نکته ی فوق العاده ای کردن...

ممنون بابت آیه..

و اینکه وقت میذارید و میخوانیدمان