ن والقلم و ما یسطرون

اگر تو نبینی ام ... من هم نمی بینم ام
مشخصات بلاگ

اینجا دیگر به روز نخواهد شد

در مطالب قبلی عرض کردم که در این آدرس مینویسم:

https://touresina.blog.ir/

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
چهارشنبه, ۱۸ اسفند ۱۳۹۵، ۱۱:۲۰ ق.ظ

دوست داشتم شناخته شوم...

الهی: فرمودی کنت کنز مخفیا، فاحببت ان اعرف ، فخلقت الخلق ، لکی اعرف

همین کافیست تا بفهمم معرفت، فرع بر حب هست...

همانطور که تو عاشق شناخته شدن هستی ما هم باید عاشقت باشیم تا بشناسیم ات...

آری فقط بر عاشقانت تجلی خواهی کرد...

دریغ از تمام سالهای عمرم که بدون درک این حقیقت در دل کتاب ها طی شد... کتاب میخواندم با غرور... کتاب میخواندم با تفاخر... کتاب میخواندم با خرسندی...

چه کسی به من گفته بود خواندن ،فقط جهد در مفاهیم  و صغری کبری کردنهای ذهن است؟

وای بر من... چه جاهلانه تکیه بر قدرت اندیشه و تحلیلم داده بودم...


حالا می یابم یکی از بطون معنای قرائت ، حب است... در فرهنگ لغت ها دنبالش نگرد صالح...

به هر اندازه و به هر عمقی که حب به حقیقت و اهل حق داری ، رها هستی و معرفت کسب خواهی کرد و مَس خواهی رد...

آری... قاریان هم مراتب دارند...

چه کسی میتواند قرآن را از آن جهت که مکنون است قرائت کند؟... کدام قاری؟...


برو رسم عاشقی بیاموز... که:

 نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت... به غمزه مسئله آموز صد مدرس شد...


تذکر نوشت: معنای این مطلب، تقابل عقل و عشق نیست... از بطون معنای تعقل ، تلطف است... برویم اندیشه کنیم تلطف چگونه حاصل میشود...

آنوقت خواهیم فهمید عقل و عشق از هم جدا نیستن



دل نوشته ای بود که نتوانستم ننویسمش...

۹۵/۱۲/۱۸
ن. .ا

نظرات  (۱)

راستش از نوشتن این مطالب میترسم

چون اغلب به اولین برداشتی که از حرف میشه بسنده میکنن و کج فهمی حاصل میشه و به جرات میشه گفت اغلب نزاع های متکلمین در تاریخ با حکما و عرفای اسلامی زیر سر درست نفهمیدن بوده...

فقط باید عرض کنم منظور از این مطلب تخطئه و بیهوده بودن مطالعه و تحقیق و کتاب خوانی نیست... بلکه ...

کلا جدیش نگیرید
پاسخ:
مطالعه و تحقیق و تحلیل و اندیشه ورزی برای درک حقایق عالم کاملا بر حق و لازم می باشد...
هر کس میخواهد بگوید تناقض گویی کردی بگوید... ما این هستیم :))))))))

البته مخاطبای این وبلاگ فرهیخته هستن و ما درس پس میدیم خدمتشون اما کسی رفته بود نزد عالِمی و عرض کرد:
آقا چرا ترتیب آیات و سور قرآن اینقدر پراکنده هست؟ داره از آخرت میگه یه دفعه میره توی یه مثلا بحث های احکامی... داره از احکام زنان میگه یه دفعه میره توی بحث خلقت و ...
اصلا آدم نمیفهمه چرا همچین ترتیبی داره... همش پراکنده گویی هست انگار...

اون عالم به ایشون فرمودن:
چون خودت پراکنده هستی... آیات و سور رو پراکنده میبینی...
چون به چشمت داشتی شیشه کبود.... زین سبب عالم کبودت مینمود