ن والقلم و ما یسطرون

اگر تو نبینی ام ... من هم نمی بینم ام
مشخصات بلاگ

اینجا دیگر به روز نخواهد شد

در مطالب قبلی عرض کردم که در این آدرس مینویسم:

https://touresina.blog.ir/

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
چهارشنبه, ۲۲ شهریور ۱۳۹۶، ۰۸:۲۶ ق.ظ

از رنج های طبیعی بهره مند شو

1: تعارف که نداریم

برای رسیدن به خدای احد و واحد "الا الله" ، نفی خدایان خود ساخته را کم داریم...
هنوز "لا اله" را به صورت عملی صرف نکردیم...
لذا به صورت عملی به "الا الله" نرسیدیم...
بیاییم به "اله" های خود ساخته مان "لا" بگوییم تا در این دژ 12 حرفیِ 12 شرطیِ "لا اله الا الله" قرار بگیریم...
 
2: در مطالب پیشین سخن عبور بود و اینکه از نشانه های عقلانیت است...
برای خودم سوال بود که راهکار عملی برای اهل عبور شدن چیه؟ من یه راهکارش رو عرض میکنم ، شما هم فکر کنید...
برای عبور (بهره مند شدن اما مشغول نشدن) از لذت های حلال که خدا برای ما قرار داد مقید به رنج های طبیعی در کنار این لذات باشیم
 
 
مثال: تا میتونید غذای مورد مصرف خودتون رو خوشمزه درست کنید و مقوی و سالم... خیلی خوشمزه تا بیشترین لذت رو ببرید از خوردنش... بعد تا وقتی گرسنگی صادق به سراغتون نیومد از اون غذا نخورید (اولین رنج طبیعی) وقت غذا خوردن و حتی تا حدود نیم ساعت بعد غذا (بسته به مزاج افراد) آب نخورید (دومین رنج طبیعی) قبل از سیر شدن دست از غذا خوردن بکشید (سومین رنج طبیعی)
 
خدا در دنیا لذت بدون رنج نیافرید... رنج های طبیعی که باید در کنار لذت های طبیعی داشته باشید نعمتهای خدا هستن... نه تنها اون رنج ها رو بد ندونیم بلکه باید قدر اونها رو هم بدونیم...
 
مثلا میبینید یه استاد بسیار الهی و از اولیای خدا پیدا کردید و در جمع شاگردان اون استاد راه پیدا کردید... و سرشار از شوق هستید برای کسب فیض از استاد... اما میبینید در جمع شاگردان استاد هستن کسانی که متوجه مقام استاد نیستن و گاها موجب قطع فیض میشن... موجب تعطیلی کلاس میشن... یا موجب میشن استاد سطح بحث رو تنزل بده و حرفهای دم دستی بزنه و ...
 
هست... اینها از قوانین دنیا هست... با قوانین تکوینی نظام خلقت نجنگیم... به جای جنگ با قوانین تکوینی نظام هستی ، اهل تدبیر و توکل باشیم...
تدبیر و توکل پشت و روی یه سکه هستن... اهل تدبیر ، بدون توکل مشغول جهل خودشان هستن و اهل توکل بدون تدبیر هم مشغول جهالت خودشان هستن... یکی از دلایلی که اغلب ماها به شرایط پیچیده و سخت گرفتار میشیم و نمیدونیم راه چاره چیه این هست که خدا میخواد بنده اش رو مدبر و اهل توکل بار بیاره... اسم مدبر خدا رو در خودمون پیاده کنیم...
 
خلاصه: رنج های طبیعی و شرعی برای مشغول نشدن انسان به لذت های طبیعی و حلال آفریده شدن... قدر این رنج ها رو بدونیم...
 
خیلی دلم میخواست این صوت رو بذارم و گوش بدید... شاید داستانش رو شنیدید ...
داستان خیلی از ماها هست...
 
۹۶/۰۶/۲۲
ن. .ا

نظرات  (۱۳)

یکی از دلایل اصلی طلاق در جامعه امروزی ما اینه که زوجین حاضر نیستن در کنار لذتهایی که از خوبی ها و محاسن همسرانشون میبرن رنج های طبیعی این لذت رو تحمل کنن
یکی تز مهمترین رنجهای طبیعی در ازدواج رنج وفق بین زوجین هست به خاطر وجود تفاوتهای جنسیتی و فرهنگی و شخصیتی...

سلام
خب اگه به قصد لذت کاری رو انجام ندیم رنجی هم نمیبریم،مثلا غذا رو بخوریم برای رفع گرسنگی و نیاز بدنمون نه لذت بردن از طعمش
البته اینم خودش میتونه رنج باشه:)
پاسخ:
سلام برادر

عاقل هیچ لذتی از زیر دستش در نمیره... 
فقط نباید مشغول اون لذت بشی...

چرا لذت نبریم؟
آفریده شدن که حالشو ببریم :)
۲۲ شهریور ۹۶ ، ۱۱:۳۱ دُچــــ ــــار
من سالهاست دارم رنج طبیعی دوم رو تمرین می کنم ولی لامصب نمیشه :)
#آب نخوردن بعد از غذا

+ کلیپ عالی بود
پاسخ:
از امروز تلاشت رو بیشتر کن

خواستن توانستن است

کلیپه خیلی خوب بود +
زندگی خود به خود همراه با درد و رنج هست.
دیگر چه نیازی به درد و رنج بیشتر و خودخواسته؟
پاسخ:
اتفاقا امروز داشتم بهش فکر میکردم... نظر من عکس شماست
زندگی دنیا سراسر لذته... اگر رنج های طبیعی نبود انسانها مشغول دنیا میشدن... رنج ها سرعت گیر خیابان لذت دنیا هستن
چند مثال بزنم:
دیدن لذته... خوردن لذته... شنیدن اصوات خوش لذته... تعامل با انسانها لذته... پدر و مادر داشتن لذته... برادر و خواهر داشتن لذته... دوست داشتن لذته... دوست داشته شدن لذته
هیچ ولی خدایی آرزو نمیکنه من جوانمرگ بشم یا عمرم کوتاه بشه... نهایت اینه که میگن مرگ ما رو شهادت قرار بده...
پس زیستن در این دنیا هم لذته...
اما اگر عینک تیره ای به چم داشته باشیم همه چیز تیره دیده میشه
به قول مولانا:
چون به چشمت داشتی شیشه کبود
زین سبب عالم کبودت می نمود
در خانه اگر کس است .... یک حرف بس است ... 
پاسخ:
کاش آن کس در خانه وجود ما باشد...
صاحب خانه را میگویم
قبول ندارم حرف شمارو
روایت داریم دنیا پیچیده شده در بلا
اما روایت نداریم که دنیا لذته. اما آیه داریم بهشت محل لذت بردن هست.
برای مومن دنیا زندانه. دنیا سجن المومن
هرچی هم که مومن تر، بلا و درد و رنج بیشتر

این معادلات خدا برایم قابل فهم نیست

حضرت زهرا هم دعا کردند اللهم عجل وفاتی
پاسخ:
بلا رو قبول دارم
سجن المومن رو هم قبول دارم...

اما منافات نداره...
بیشتر روش فکر کنید...
قبلا خیلی در این مورد فکر کردم. اما نتیجه ای که رسیدم این بود، دنیا اصلا جای لذت بردن نیست که بخواهیم برای داشتن یا نداشتن لذت هایش غصه بخوریم یا نخوریم.
بر فرض مثال اگر کسی مطلب شما را ببیند و از تمام لذت های حلالی که شما مثال زدید هیچ کدام را نداشت چه طور؟
از چه چیزی لذت ببرد؟ به چه نتیجه ای برسد جز این که دنیا اصلا جای لذت بردن نیست. حتی لذت های حلالی که چنین فردی به دلیل جبر روزگار یا با بیان دینی، به دلیل امتحانات الهی از آن محروم هست.

من خودم دیگر نمی توانم از لذیذترین و خوشمزه ترین غذاها هم لذت ببرم. چون به نظرم مهم نیست. غذارا فقط باید خورد تا سیر شد. اصلا غذا خوردن انقدر کوچک و حقیر هست که ظرفیت لذت دادن به انسان را ندارد.

فقط فعلا لذت های من از دنیا چند چیزند. ارتباط با مادرم و ارتباط با کودکان و...

یک سوال هم دارم. چه طور هم می توان لذت برد و هم تعلق نداشت؟
مثلا من خودم زمان هایی که تنها هستم و مادرم نیست، نمی توانم از تنها بودنم لذت ببرم. انگار که دنیا تمام شده. این یعنی به مادرم تعلق زیادی دارم و دنیایم به او وابسته است.
پاسخ:
ببینید مراد من از لذت اون چیزی نیست که مد نظر شماست
من برای عامیانه تر شدن بحث و اینکه امروزه قدری فرهنگ لغوی مردم تحت تاثیر دنیای ارتباطات مینی مالیزه شده خواستم همرنگ با فرهنگ لغت امروز بحث کنم... تا ذهن ها درگیر بشه و تفکر شکل بگیره

مراد من از لذت ، همون بحث "نعمت" در فرهنگ دینی خودمون هست...
دعای عرفه امام حسین رو بخونید... چگونه نعمت ها رو برمیشمره؟.. آیا امام حسین در شرایط گل وبلبلی بود که این نعمت ها رو میدیدن؟
یا چشم نعمت بین داشتند؟... آیا میشه نعمت رو از لذت جدا کرد؟
آیا متنعم شدن با لذت بردن منافات داره؟ یا همسو هستن؟
وانگهی اگر حظی از نعمات نمی بریم برای چی باید شکر کنیم؟
تشکر بابت حظ و بهره ای هست که خدا به ما داده  ، نه بابت افسردگی و فشار و نقمت که خودمون گرفتارش شدیم

اینکه نمی تونید از عذای لذیذ لذت ببرید یک ایراد هست... باید بهش فکر کنید.. 
سوالی هم که در آخر پرسیدید سوالی هست که توی مطلب بهش پاسخ دادم
گفتم یکی از راهکارهای اهل عبور شدن ، اینه که لذتهایی (نعمت ها) که خدا به ما داده طبیعتا رنج هایی طبیعی و مقدر شده در کنارش هست...
اون رنج ها رو پس نزنیم... بپذیریمش...
مثلا شما مادرتون رو دوست دارید اما نمیشه همیشه مادرتون کنارتون باشه... و گهگاه نبودن مادر برای شما همون رنج طبیعی هست...
این رنج طبیعی رو به عنوان مزاحم یا چیزی که باید رفع بشه نگاه نکنید...
وجود این رنج رو بپذیرید، اونوقت نگاهتون نسبت به نعمت ها عوض میشه...
اونوقت نعمتها موجب رشد شما میشه نه اینکه مشغولتون بکنه...

چرا در بهشت فقط به ابرار که مقام والایی در بین بهشتیان دارند " شراب طهور" میدن؟
چون فقط اونها نسبت به مقامات مادون خودشون این قابلیت رو پیدا میکنن که خدا اونها رو از مشغول شدن به نعمت بهشت رها کنه...
اونها قدرت عبور پیدا کردن و دیگه حتی به بهشت هم مشغول نمیشن و با اون شراب طهور از مشغول شدن به بهشت هم تطهییر میشن و فقط روی به جان بهشت آفرین میکنن که اوج عروج انسانی هست...
  
سلام
درمان واسه افسردگی و بیانگیزگی که خیلی هم وخیم باشه چی هست؟
نسخه ارتباط بیشتر با خدا قبلا پیچیده شده،جواب نداده
پاسخ:
سلام
الان حس کردم اینجا مطب هست و من هم دکترم :) آخه از کلمه نسخه استفاده کردید

چرا جواب نداده؟... نتونستید ارتباط برقرار کنید؟
چرا انگیزه ندارید؟... یعنی هدفی ندارید؟
یا هدف دارید اما امکان رسیدن به هدف رو ندارید؟

باید دلیل بی انگیزگی رو فهمید
الان جواب اینارو بدم میتونید یعنی علت و پاسخ دقیق رو بگید؟!
پاسخ:
رابطه ما در این وبلاگ با مخاطبان رابطه استاد و شاگردی نیست...
جدا عرض میکنم..

بیشتر فضای بحثه... یه جور کرسی آزاد اندیشی...

یه مقداری از پیام خصوصیتون اینطور برداشت کردم که نسبت به من ذهنیت دارید...

ولی من یکی هستم مثل بقیه... نقاط ضعف و قوتی دارم...
مثل شماها مطالعاتی دارم و تحلیلهایی برای خودم...

نتیجه تفکراتم رو اینجا مینویسم
واقعا ادعای برحق بودن ندارم...

اما برام سوال شد شما که حس خوبی نسبت به من و امثال من ندارید چرا همچین سوالی پرسیدید؟
من اگه جای شما باشم و شخص مقابلم در نظرم، انسانی تندرو باشه و نسبت بهش حس ترس داشته باشم ازش این سوال رو نمیپرسم مگر اینکه مقصودی غیر از بحث سازنده یا گرفتن جواب داشته باشم
اگر براتون ممکنه پیام خصوصی رو بیشتر بازش کنید... برام مهمه


خصوصی نوشت:
چون ادرسی از شما ندارم مجبورم اینجا پاسخ بدم:
صداقت شما در بیان شما پیداست... اونچه میگید رو میپذیرم 
اینکه میگید استاد شاگردیه:
من اسمش رو میذارم بحث جدی...
ما سالها با دوستانی که همشون سالیانی مطالات داشتن و استاد دیده بودن مباحثات منظم و هدفمند داشتیم
اون مباحثات آدابی داشت که آداب اون مباحثات هنوز در من پیداست
یکی از آدابش این بود که وقتی در مقام سخن گفتن هستی (حالا یا طرح سوال یا نقض حرف کسی یا تشریح متن کتاب، یا ایده ای جدید و ...) با اعتماد بنفس سخن بگو... به خودت احتمال اشتباه کردن بده اما با شجاعت حرف بزن
متعصب (به معنای مذمومش) نباش اما شجاع باش...
من در اون جلسات با اینکه دوستانی بودن که بیش از ده سال از من بزرگتر بودن و احاطه علمی شون چند برابر من بود وقتی نظرم رو میگفتم با شجاعت میگفتم اگر در عقیده ام بر اشتباه بودم وقتی دلیلش رو میشنیدم واقعا راحت می پذیرفتم...
چون ما اولین مسئله ای که در مباحثات کنار گذاشته بودیم مسئله تعارف بود...
همه ادب رو رعایت میکردن اما تعارف نداشتیم...

اداب اون مباحثات هنوز در من مونده... اگر لحن نوشتنم قدری محکم  بنظر میرسه حمل بر تندروی یا متعصب بودن نکنید...
ما سالیانی با این اداب مباحثه داشتیم...
هر جلسه یکی باید متن کتاب رو میخوند و ابتدا تحلیل خودش رو میگفت
موقع بیان تحلیل هم اصلا نباید به این فکر میکرد دیگران خیلی با سواد تر از من هستن...
باید کاملا با اعتماد بنفس و آزاد تحلیل خودش رو میگفت... فقط نمی بایست تعصب کور روی تحلیل خودش داشته باشه...

به نظر من هم شیوه درستی هست برای اینکه اشخاص قدرتمند بار بیان...
اینکه میگید سخنرانی بزرگواران رو گوش میدم و عین اون رو اینجا انعکاس میدم
باید بگم سخنرانی خیلیها رو گوش میدم هم اون بزرگواری که نام بردید هم دیگران
اتفاقا سخنرانی دیگران رو بیشتر از اون بزرگوار گوش میدم... بی تاثیر نیست...
اما این حرفها اندیشه های خودم و باورهای خودم هستن...

بعدا نوشت:
اگر هم دقیقا انعکاس سخنرانی اساتید باشه از نظر من اشکالی نداره...
هدف رسوندن مطلب مفید به سمع و نظر دیگران هست...
چون ادرس ندارید هر چیزی خواستید بگید عمومی بگید... هر انتقادی هم بود اشکال نداره...
برای اینکه امکان پاسخ گویی فراهم باشه...


وبلاگ زیبایی دارید 

لطفا به وبلاگ منم سر بزنید
وبلاگتون دنبال کردن نداره؟
پاسخ:
سلام علیکم

سر زدم
۲۵ شهریور ۹۶ ، ۱۰:۳۹ آب‌گینه موسوی
استفاده کردم و بسیار همراهم.

صوت را هم شنیدم و محظوظ شدم. سپاس. 
صدای کیست؟
پاسخ:
لطف دارید... برای مخاطبان این وبلاگ این مطالب زیره به کرمان بردنه...

صوت از آیت الله قرهی هست
۲۵ شهریور ۹۶ ، ۱۳:۵۵ آب‌گینه موسوی
خواهش می‌کنم.
بله.
سلام علیکم مومن
ممنون استفاده کردیم
ان شاالله عامل باشیم
متاسفانه دل مشغولی های ما زیاد شده
عاقبتتون بخیر بحق حضرت ابوتراب
پاسخ:
سلام برادر بزرگوار

خیلی زیاد شده

دعا کنید برامون
 یا علی