ان شا الله...
نفس انسان قدرت فوق العاده ای داره در مشغول کردن انسان...
نفس انسان قدرت فوق العاده ای داره در مشغول کردن انسان...
من: میدونی... من سی و یک سالم تموم شد...یکی دو سالی هست که سرعت زمان رو با چشمام می بینم... خیلی سریعه....
(انگار مطلب جدیدی از من شنیده باشد... تمام چهره اش گوش بود...)
از طرفی هر روز کثرات زندگی من بیشتر میشه...
(با سکوت معناداری نگاهم میکرد)
می بینی؟... از یک طرف زمان سرعت گرفته و دارم می بینم فرصتم داره تموم میشه... از طرف دیگه کثرات زندگی من هر روز داره بیشتر میشه...
(به تایید سرش را تکان میداد)
یه زمانی پرداختنم به مباحث معرفتی به خاطر جذابیتش بود چون برام جذاب بود و دوست داشتم دنبال میکردم...
اما الان فرق داره... حس آدمی رو دارم که فرصتش داره تموم میشه... و هنوز گرفتار ملکات ناموزون نفس خودشه...
تقریبا به این باور رسیدم که دوران خلوت به معنای انزوا داشتن ،برای من تموم شد... باید بساط خلوتم رو توی کثرات پهن کنم...
آیا خلوتی از اون جنس که در مجردی داشتم برام حاصل میشه؟
(سَری به معنای اینکه دیگه تکرار نخواهد شد تکان داد و گفت:)
او: البته چرا... مگر اینکه ضعیف تر بشی...
اینم بگم خلوت به معنای فراغ بالی در وقت سحر همیشه هست... مغتنم بشمر اون زمان رو...
پ.ن:
حاصل دویدن های چند سال اخیرم این شد که: فرصت من رو به اتمام است...
راستی... شما چقدر فرصت دارید؟
من علاوه بر وبلاگ خودم در وبلاگهای دیگری هم با همین خط و مشی مطلب مینویسم... اون وبلاگها رو وبلاگ سیار خودم فرض میکنم
منتها مطالب من رو باید در قسمت نظرات مطالب وبلاگها جستجو کرد...
البته گاهی وقتا برای احوالپرسی به وبلاگ بعضی ها سر میزنم که خب صرفا یه احوالپرسی هست...
البته میدونم مطالب من ارزش خاصی نداره اما مهم اینه که من تلاشم بر اینه که مطلب مفیدی بنویسم
و خواستم بگم همون تلاشی که برای نوشتن مطالب مفید در وب خودم میکنم... برای نوشتن نظر مفید در وب شما هم میکنم...
به نظرم رسید اگر همچین اهمیتی به قسمت نظرات وبلاگ ها بدیم در افزایش سطح کیفی وبلاگ نویسی خیلی کمک میکنیم...
اصلا عقیده ندارم روزانه به 50 یا بیشتر وبلاگ سر بزنم کمیت گرایی و تکثر زدگی و فرار از خلوت از آفت ها و تهدیدات عصر ما هست
من روزانه به سه الی پنج وبلاگ سر میزنم... تازه باز فکر میکنم دارم افراط میکنم...
از تهدیدات عصر ما اینه که انسانها منزوی شدن در دنیای حقیقی، اما اهل خلوت نشدن...
یعنی از دل انزوای جوان ما ،خلوت بیرون نمیاد...
کمی روی این جمله فکر کنید... کسی که خلوت نداره متلاشی میشه...
پ.ن:
راستی نظرتون چیه در این مورد که توی بخش نظرات وبلاگ دیگران مطلب بنویسیم؟
البته مطلب ما حتما جهت گرفته از مطلب صاحب وبلاگ هست...
خدای تبارک و تعالی چهار چیز را در چهار چیز پنهان داشته است؛
1- خوشنودی خود را در میان طاعتها. پس هیچ طاعتی را کوچک مشمار که بسا خوشنودی خداوند در همان باشد و تو ندانی.
2- وخشم خود را در میان گناهان پنهان کرده. پس هیچ گناهی را کوچک مپندارد که شاید خشم خدا در همان باشد و تو ندانی.
3- و اجابت خویش را در میان دعاهایش پنهان نموده. پس هیچ دعائی را کوچک مدار که بسا همان دعای مستجاب باشد و تو ندانی.
4- و ولی خود را در میان بندگان خود پنهان داشته پس به هیچ بنده ای از بندگان خدا با چشم حقارت منگر که شاید همان ولی خدا باشد و تو ندانی.
-- خیلی عجیبه
++ براش گفتم عقوبت این سبک تغذیه اش چیه... خیلی خطرناکه ، احتمال سکته اون هم در سنین 40 تا 50 سالگی براش وجود داره... ممکنه فلج بشه یا...
-- شاید قبل از اینکه شما هم بهش بگید میدونسته، گاهی آدما تا وقتش نرسه برای چیزی دغدغه پیدا نمیکنن...
++ در مورد اینکه در رسیدن اون وقت چه چیزهایی موثرن بعدا صحبت میکنیم اما من به یقین رسیدم که با نظام تکوین نمیشه جنگید دلیل قرآنی دارم : "ان الباطل کان زهوقا"
-- بیشتر توضیح میدی؟
++ من توی نوجوانی ام فکر میکردم کسانی که بی بند و بار هستن و توی رفتارهاشون حیا ندارن و اهل خوشگذرانی با نامحرم هستن و بی حجاب میگردن دارن لذت میبرن اما به سن عقل که رسیدم و بیشتر با مباحث و مسائل عقلانی و دینی آشنا شدم فهمیدم که بی حیایی و بی عفتی و بی حجابی موجب طلاق درونی بین زوجین میشه این اثر تکوینی بی حیایی و بی عفتی و بی حجابی هست مرد و زن هم نداره... بعد به کرات در اطراف خودم دیدم که مرد و زن بی عفت و حیا قبل ازدواج خیلی به هم علاقه داشتن اما بعد از مدتی وقتی اتفاقاتی از درون زندگی شون مشاهده میکردم میدیدم اینها دچار طلاق درونی شدن... پیوندی از درون بین اینها نیست فقط یه پوسته و محرمیت ظاهری بین اینها مونده... بعد میبینن نمی تونن با این وضع ادامه بدن سعی میکنن یا طلاق بگیرن یا از طرق نا مشروعی خلا خودشون رو پر کنن... غافل از اینکه نه با طلاق و نا با راههای نا مشروع اصل مشکل که همون خلا اون پیوند درونی که نیاز فطریشون هست جبران نمیشه مگر اینکه به عفت و حیا برگردن... اونها دوباره هم که ازدواج کنن باز بدون عفت و حیا پیوند درونی مستمر با همسرانشون نخواهند داشت... در تقابل انسان با قواعد نظام تکوین یقینا و قهرا اون کسی که شکست میخوره انسان هست... چون خدا باطل رو جعل نکرد که حافظش باشه لذا باطل محکوم به فنا و نابودی هست... بی حیایی و بی عفتی باطل هست رضا جان...
-- متوجه ام چی میگی