زیبایی دشوار است
یادمه زمانی که فلسفه ی هنر میخوندم یک جمله از فلاسفه ی یونانی (شایدم افلاطون) خیلی ذهنم رو درگیر کرده بود:
زیبایی، دشوار است
جمله ی بی راهی نبود...
بخوام این جمله رو وسعت بدم باید بگم حقیقت و راه حقیقت دشوار است...
سیر الیه راجعون دشوار است...
دشواری و رنج...
لذتی که قبل از دشواری و رنج... بدون دشواری و رنج به انسان روی میاره، دوامی هم نداره... عمقی هم نداره...
راستی کسی میدونه تعریف رنج و دشواری چیه؟
میخوام زیراب تعریف مفاهیم کلمات رو بزنم...
مفاهیم کلمات رو در تعریف و تفسیر آوردن با تمام خوبی هایی که به لحاظ ارتباط مفهومی و ذهنی داره... یک باگ بزرگ داره...
تشخص ندارن...
هیچ تعریف مفهومی ای تشخص نداره...
این بیت معروفه:
هر چه گویم عشق را شرح و بیان
چون به عشق آیم خجل گردم از آن
انسان وقتی حقیقت یک مفهوم رو درک میکنه که اون مفهوم براش تشخص پیدا کنه...
کی تشخص پیدا میکنه؟
توی اتفاقات جزئی زندگیش...
مثلا همیشه میگفته رنج در زندگی حتمی هست...
بعد ازدواج میکنه و یک ویژگی هایی همسرش داره که هیچ جوره نمی تونه اون ویژگی ها رو تحمل کنه...
حاضر بود صد تا بدی دیگه داشته باشه اون اون ویژگی رو نداشته باشه...
رنج برای اون شخص بعد از مواجه شدن با این همسر تازه تشخص پیدا کرده...
حالا وقتی درگیر شده... کنار حتمی بودن رنج یک تبصره هم میاره... میگه:
البته هر رنجی رو نباید تحمل کرد...
اینجا قیامته...
قیامت همین شخص...
زده بیرون...
تبلی السرائر...
بله... هر رنجی رو نباید تحمل کرد... اما چرا تا رنج برات تشخص پیدا کرد و نسبت خودت با رنج مشخص شد این حرف رو میگی؟
تحمل این رنج سخته نه؟!!
ادامه داره... ان شا لله وقت کنم
تازه فهمیدم چرا با من بودن دشواره و کم تر کسی می تونه تحمل کنه
چون خیلی زیبام !
حیحیحیحیحیحیییی