انسانهایی که آزارم میدن
چند روز پیش مدیر تولیدمون توی سالن تولید منو میبینه...
از اینکه صاحب کارخونه باهاش تند صحبت کرده بود ناراحت بود... از اینکه نیروهاش تحمل یه روز تاخیر در دریافت حقوق ندارن و بهش فشار میارن بابت مطالبه گری و....
خب مدیر تولید خودش میدونه من خیلی بیشتر از خودش در معرض این فشارها هستم...
آخرش به من میگه:
ن. .ا: تو چی میخوری که اینقدر صبر و حوصله ات زیاده... به ما هم بگو ما هم بخوریم...
همکارای دیگه ی من هم به من همین رو میگن...
اما من مدتی هست در مقابل یک چیز اصلا نمی تونم تحمل کنم...
اصلا صبر ندارم...
اگر صبر کنم خیییلی از من انرژی میبره...
نمیدونم چرا اینجوری شدم...
مال بالا رفتن سن هست؟...
خرفت شدم؟!!
نمیدونم چرا...
آدم نچشیده و توی معرض قرار نگرفته ای که بخواد در مورد اون حقیقت داد سخن بده... اون هم مطالبه گرانه...
مثلا مجردی که بخواد در مورد قواعد زندگی متاهلی بنویسه...
یا انسان بی فرزند یا تک فرزندی که بخواد در مورد تربیت فرزند داد سخن بده...
یا انسانی که در معرض هیچ مدیریت اجتماعی قرار نگرفته و بخواد در مورد مدیریت اجتماعی سخن بگه...
یا انسان کم صبر و تحملی که بخواد در مورد لطایف عرفانی حرف بزنه یا داد سخن بده...
یا انسانی که با عرفان میانه ای نداشته باشه و بخواد در مورد سیاست حرف بزنه...
و همین طور انسانی که با سیاست میانه ای نداشته باشه و بخواد در مورد عرفان حرف بزنه...
یا انسانی که توی خونه خودش نتونسته با همسرش و فرزنداش رابطه ی پایدار و امنیت بخشی داشته باشه اما بیاد در مورد سیاست و عرفان حرف بزنه...
نمی دونید چقدر حرص میخورم...
یه حرص خوردن ویژه هم دارم
و اون از انسانهایی که تعصب کور روی نظم دارن...
سلام
خدا خیرتون بده . حق با شماست
اگه این قواعد رعایت بشه فکر کنم درصد خیلی بالایی از آدما باید سکوت کنن
اون قسمت تک فرزندش رو تخفیف بدید اجازه بدید ما هم در مورد تربیت فرزند نظر بدیم