يكشنبه, ۱۶ آبان ۱۳۹۵، ۱۰:۴۸ ق.ظ
در کوی تو پیر آمدم
آخر کجای این شبم ، کاین سان گرفتار تبم / گویی درین گوی غمین ، با یوغ و زنجیر آمدم
صدها به عشق روی تو ، این سو روان آن سو روان / من لیک از این خیل روان، گویی کمی دیر آمدم
در این زمین نفس خویش، هر آن شوم رنگی دگر / من از زمین و از زمان، ولله دگر سیر آمدم
هر کس پی عشقی روان من از پی خویشم روان / عقلم تبا گشت و نشد، پیر و زمین گیر آمدم
آخر خداوندا چه سود، هر در گشودم آن نبود / یاری نما اینجا کجاست، از جمله دلگیر آمدم
راه خراباتم نما، تا جان خود آنجا کشم / پشتم خمید از بار جهل، عاجز ز تدبیر آمدم
زین داعیه تنها شدم ، سوی دلم هر جا شدم / رسوا شدم در جهل خویش ، با طرد و تکفیر آمدم
راه ابد در پیش من ، عجزی عجب در خویش من / بازآ و در رویم نگر ، در کوی تو پیر آمدم
۹۵/۰۸/۱۶