پاسخ:
سلام
کسی که تلاش کنه در مسیر باشه به وقتش های خیری در پیش خواهد داشت...زمین خوردن هاش هم به سیر تکاملی اش کمک میکنه... مهم تلاش برای در مسیر بودن هست...
سوال خوبیه:
توضیح دادن و اثبات کردن برای کسی که حقیقتا میخواد بدونه ایرادی نداره... اما حتی برای اون شخصی که حقیقتا میخواد بدونه هم تلاش مضاعف نکنید در حد چند جمله بگید بعد بگید حالا باز خودت هم تحقیق کن ببین به چه نتیجه ای میرسی... اصرار نداشته باشید که بپذیره... در عقاید، به اختیاری که خدا بهش داده احترام بذارید... حتی اگه آتش رو انتخاب کنه...
چرا؟
به نظر من موضوع ولایت پذیری نباید به صورت مستقیم مورد بحث قرار بگیره... ولایت پذیری یه فرایند نیست... یه میوه و یه محصول هست... نتیجه ی یک فرآینده... نتیجه ی یک تربیته...
وقتی عقل سلیم در شخصی باشه ولایت پذیر خواهد بود... اما ما باید بریم به سمتی که عقل سلیم رو در خودمون تقویت کنیم... پروسه ای که باید بهش پرداخت اینه...
باید اشخاص رو طوری مدیریت کرد که قدرت تشخیص پیدا کنن... نه اینکه مصادیق درست رو دائم نشونشون بدیم...
ما فکر میکنیم اگر معرفت اشخاص رو بالا ببریم... یا اطلاعات کافی به اونها بدیم حقیقت رو خواهند پذیرفت اما من فکر میکنم افراد فقط چیزی رو خواهند پذیرفت که قلبشون تایید کنه... معرفت فقط به انسانها میفهمونه قلبشون چی میخواد... همین...
مثلا عمروعاص خیلی بیشتر از خیلی از یاران حضرت علی امامت و ولایت حضرت رو میشناخت... اما قلبش با ولایت نبود... لذا نپذیرفت...
اما اگه اشخاص قلبشون با الله و آل الله باشه حتی اگه فرصت معرفت کسب کردن هم پیدا نکنن عاقبتشون خیر خواهد بود... مثل حر
حتی ممکنه مدتها با یه ولی خدا مخالفت هم بکنه... اما در نهایت اون حب قلبیش بروز میکنه و برمیگرده... لذا عجله نکنید در فهماندن به اشخاص... بگید برو تحقیق کن... شاید حرف همین مقداری که تو فهمیدی نباشه... من که اینطور فکر نمی کنم... بذار بره... اگر اهل باشه برمیگرده ولو بعد سالها و اون به شما اصرار میکنه که برام بیشتر بگو... نه اینکه شما بهش بگید صبر کن تا بیشتر برات توضیح بدم شاید قانع بشی...
من نمیگم دنبال معرفت نریم چون در نهایت اون حب ذاتی اشخاص تعیین کننده هست... نه...
فقط میگم برای اینکه اشخاص شخصی مثل آقای خامنه ای رو به عنوان ولی خدا بپذیرن تلاش بیهوده نکنید... جنس این موضوع جنسی نیست که بشه به صورت مستقیم مطرحش کرد...
باید سبک زندگی مون رو طوری مدیریت کنیم که خروجی اش بشه ولی شناسی... باید دین رو طوری عرضه کرد و طوری دین رو شناخت و بهش عمل کرد که نتیجه اش بشه ولی شناسی...
من یه مورد رو این روزها به یکی دو تا از بزرگواران مجازی گفتم:
مثلا انسان باید در اعمال روزمره اش (از اعمال عبادی گرفته تا واجبات روزمره اش مثلا غذا خوردن ، خوابیدن، تعامل داشتن با اطرافیان و ...) "ادب" محور باشه نه "حال" محور...
در عبد بودن اصالت با "ادب" هست... نه با "حال"
کسی که براش ملکه شد به اموری که باهاش حال میکنه اولویت میده و چندان پابند به ادب نیست نفسش طوری بار میاد که عقل سلیم در این شخص بروز پیدا نمیکنه...
مثال بزنم:
میره به وبش سر بزنه میبینه شخصی که ماهها ازش خبری نبود براش نظر گذاشته... خیلی مشتاقه که جوابش رو بده
در همین حین کار واجبی پیش میاد مثلا مادرش ازش تقاضایی داره که یه نیم ساعت کار میبره انجام اون تقاضا... این شخص به مادرش میگه یه ربع صبر کن میام... اول جواب دوستشو میده...
حالا با یه بار دو بار مرتکب شدن به این مدل رفتارها در نفس ملکه ایجاد نمیکنه... اما خیلی از ماها توی همه امور جزئی زندگیمون آداب رو فدای "حال" میکنیم... مثلا میگیم با بچه های این هیئت حال نمی کنم میرم هیئت اون ور شهر... اون هیئت بچه های باهالی داره... توی بخش های مختلف زندگیمون رفتارهای حال محور زیاد داریم... مشخصه نفس مودب نیست... عبد نیست...لذا عقل سلیم هم نداره... لذا به وقتش نمی تونه در مصداقها حق رو از باطل تشخیص بده...
یعنی میل شخصی و "حال" رو بر "ادب" اولویت داد... این یه مثال بود...
ما باید در زندگی مون ریز بشیم ببینیم چقدر در اعمالمون اهل رعایت ادب و آداب "الهی" هستیم... اگر حال محور هستیم بدونیم قدرت تشخیص حق و باطل رو در بزنگاهها نخواهیم داشت... چون این حال محور بودن ملکاتی در نفس پدید میاره که نفس رو از عبودیت درست دور میکنه...
چون اولیا الله اینطور نیست که بخوان مصادیق رو به مردم نشون بدن... خیلی به ندرت پیش میاد که مصادیق حق و باطل رو نشون مردم بدن... اونها مظهر اسم ستار العیوب حق هستن... فقط جایی باطل رو مصداقا رسوا میکنن که اذن داشته باشن...
لذا میبینید شخصی مثل آقا دائم بر بصیرت تاکید میکنن... یعنی آقا شما باید بصیر بشید... چون ابد در پیش دارید... من اگه همه جا حق و باطل رو به شما مصداقا نشون بدم شما رشدی نخواهید کرد...
لذا میبینید با ولی بودن سخته...
باید یه تحقیقی رو شیوه های تربیتی بکنیم ببینیم چطور میشه اشخاص رو تربیت کرد که قدرت تشخیص حق و باطل رو پیدا کنن...