آه از یک عمر غفلت...
اِلهی تَرَدُّدی فی الْآثارِ یُوجِبُ بُعْدَ الْمزَارِ
خدایا اگر توجه خود را بر بررسی آثار تو معطوف سازم و یک به یک آنها را تحت مطالعه قرار دهم تا تو را شناسایی کنم، همین امر موجب می گردد که راه وصال و دیدارِ تو دور و دراز گردد. (مراجعه شود به بعدا نوشت)
یا الله.... چرا از گنجی مثل دعای عرفه غافل بودم؟!!!!!!
جمله به جمله اش اصل و کد هست...
نمیدونم من غافل بودم یا این دعا تا کنون بر من تجلی نکرده بود... شاید هم هر دو... آخه اینطور نیست که نخونده باشم تا حالا...
الحمدلله... بابت یافتن این گنج...
تردد در آثارِ حق، موجب بُعدِ مزارِ حق میشه... یا الله... چه جور باید اینها رو معنا کرد که حق مطلب ادا بشه!!!
تمام عرفان اینجاست... نمیدونم متکلمین چه جور میخوان این فرازهای ناب رو تفسیر کنن...
تک تک جملات بعدش هم همه اش اصول و کُد هست...
بعدا نوشت:
به نظرم اون معنایی که ذیل فراز مناجات نوشته شده دقیق نیست :
بُعدِ مزارِ حق به معنای دراز شدن راه وصال و دیدار حق نیست...(در درازی راه، باز امید وصال هست اما بُعدِ مزاری که نتیجه ی تردد در آثار باشه هرگز به قرب و وصال نخواهد انجامید تا شخص دست از تردد در آثار برداره) مزار محل زیارت هست... تمام آثار حق ، مزارِ حق هستن... اما تردد در آثار حق از اون جهت که آثار هستن موجب میشه هرگز آثارِ حق را مزارِ حق نیابی... و تا زمانی که تردد در آثار داری از مزار حق دور هستی... گویا حافظ از روی این فراز این بیت را سرود:
بیدلی در همه احوال خدا با او بود
او نمیدیدش و از دور ، خدایا میکرد
(اگر بعدا نوشت قدری گنگ هست از کنارش رد شوید... شاید مهم نباشد)