چهارشنبه, ۲۱ تیر ۱۳۹۶، ۰۹:۴۵ ق.ظ
از ماست که بر ماست
چند نیروی خانم و چند نیروی آقا در محل کار تحت مدیریت من هستن...
از ابتدا سیاستم این بود که فشار کاری رو بیش تر روی دوش آقایون میذاشتم و ساعات اضافه کاری رو غالبا آقایون میموندن...
اتاق خانمها رو جدا کرده بودم که هم راحت باشن و حریمشون حفظ باشه هم از اتاق من جدا باشن که استرس های کاری که من باهاش مواجه هستم به اونها سرایت نکنه...
فقط گاهی هفته ای یکی دو روز اضافه تر نگه شان میداشتم...
استرس کار ما به خاطر بیشتر بودن حجم کار از ظرفیت نیروها بسیار بالاست... لذا هدف من این بود که خانمها با این استرس مواجه نشن... حتی سرویس رفت و برگشتشون رو هم از مینی بوس شرکت که همه سرنشین هاش مرد بودن جدا کردم و براشون آژانس گرفتم...
چون اکثر اونها متاهل بودن و باید یک خانواده را بعد از محیط کار به لحاظ عاطفی مدیریت کنن... من که مرد هستم و شخصیتم هم طوری هست که در مقابل فشارها به زودی تعادلم بهم نمیخوره ، گاهی در مقابل فشار کار و تضادهایی که از سوی مدیریت های بالا سرمون وجود داره مستاصل میشم و تا جایی که گاهی میگم برم توی یه مجموعه کوچک تر کار کنم که آرامش بیشتری داشته باشم...
فرض کنید سیاستم به گونه ای باشه که بگم فشارها باید به مجموعه زیر دست من هم وارد بشه... خب این خانمها با مواجه شدن با این فشارها آیا دیگه میتونن در منزل نقش همسر رو هم ایفا کنن؟
اما واقع اینه که این خانمها وقتی توی یه اتاق قرار گرفتن به مرور بین خودشون اختلاف افتاد... عذر میخوام این الفاظ رو استفاده میکنم اما واقعا موضوعات اختلافیشون مسائل خاله زنکی و واقعا بچه گانه بود (مثلا چرا خانم 1 خانم 2 رو بیش از من تحویل میگیره... در حالی که ما از قبل همدیگه رو میشناسیم...) اوایل ورود پیدا نمی کردم اما دیدم اختلافاتشون داره در روند کار آسیب وارد میکنه... حتی یکی دوبار به خاطر اخلال سیستم کار جریمه شدن اما فایده نداشت... به مرور روند سخت گیری من به اینها اضافه شد تا کار از بازدهی خودش خارج نشه... مثلا رایانه هاشون رو متصل کردم به رایانه خودم تا بدونن هر لحظه میتونم کار کردنشون رو ببینم... اختلافات شخصی شون موجب میشد تمرکز من از اصل کار پراکنده بشه... تا جایی که میخواستم یکی از نیرو ها رو اخراج کنم تا مجموعه به تمرکز برسه... اما میدیدم اگه بخوام عادلانه رفتار کنم باید از 4 نیروی خانم ، سه تا شون رو اخراج کنم... به خاطر رحم به وضع بد معیشتی شون این کار رو نکردم ... الان به خاطر اینکه خودشون خیلی همدیگه رو تحت رصد دارن و میخوان عدالت محض بینشون رعایت بشه (مثلا یکی که در یه بخش کار سریعتر هست میگه من بیش از اونها کار میکنم چرا باید با اونها برابر باشم؟ در حالی که در بخش های دیگه ضعف داره) چون خودشون به شدت به هم سخت میگیرن... من مجبورم طبق طلب خودشون بهشون سخت بگیرم...
الان این خانمهایی که تا چند ماه پیش اصلا اضافه کار نمی ایستادن حالا اکثر روزهای هفته اضافه کار میکنن... بسیاری از فشارها و استرس های کار بهشون وارد میشه... اتاقشون دیگه جدا نیست تا راحت باشن... حقوقشون سر سال اضافه نشد... چون عمیقا مجموعه رو درگیر اختلافات شخصی خودشون کردن و بازدهی رو پایین آوردن... صحبت کردن در اتاق کار به غیر از مسائل کار ممنوع شد و...
الان همه شون از فشار و استرس های این چند ماه خسته هستن و هیچکدوم احساس امنیت نمیکنن و به سمت افسردگی شغلی میرن اما حاضر نیستن از اختلافات شخصی دست بردارن تا به روند قبل برگردن...
نتیجه نوشت:
گاهی این ما هستیم که عرصه رو برخودمون تنگ میکنیم... توپ رو در زمین خدا نندازیم... وقتی ما به هم رحم نداشته باشیم خدا هم بر اساس عدلش با ما رفتار خواهد کرد...
کمی بیاندیشیم...
مهندسِ کنترل کیفیت میگفت: تکنولوژی داره به سمت حذف نیروی انسانی از فرآیند تولید میره... چون نیروی انسانی یکی از پر هزینه ترین فرآیند تولیده... برای تولید کننده نمی صرفه... اگر دستگاهی به جای 4 متصدی ، یک متصدی بخواد یقینا برای کارفرما اون دستگاهی که یه متصدی بخواد به صرفه تر هست...
کاری با بحث های اقتصادی و تخصصیِ تولید ندارم اما به فکر فرو رفتم که:
اگر تولید کننده به جای نان رساندن به زیر دستان به فکر منفعت خودش باشه...
آیا خدا باز به کسب و تولیدش برکت خواهد داد؟
اگر اغنیای جامعه درد فقرا رو نداشته باشن و فقرا هم بین خودشون رحمی به هم نداشته باشن رفتار خدا با اون جامعه چگونه خواهد بود؟
جز تنگ کردن عرصه بر تمام اجتماع ؟
۹۶/۰۴/۲۱