شنبه, ۲۰ آبان ۱۳۹۶، ۱۱:۳۶ ق.ظ
اربعین
سال گذشته برای سفر اربعین میخواستم تنها برم... مثل عوام فکر میکردم...
مثلا میگفتم بچه یه ساله ام رو که نمی تونم ببرم توی اون خاک و غبار عراق... واقعا هم غبار در عرق بیداد میکنه...
مثلا با خودم میگفتم من بار اولم هست که میرم عراق... اون هم بدون کاروان یا یه تیم مجرب... تنها دارم میرم...
مثل عوام با خودم میگفتم عاقلانه اینه که برای دفعه اول تنها برم... دفعات بعد اونها رو با خودم میبرم...
درگیر کار ویزا بودم که خانمم زنگ زد و گفت من هم دلم میخواد بیام...
همون فکرهای عاقلانه ام (عقل عوام) رو براش گفتم...
گفت : ولی من دلم میخواد بیام...
کمی مکث کردم و گفتم باشه با هم میریم...
با هم رفتیم... من با همسر و بچه یه ساله ام... هر سه نفر بار اولمون بود...
همسرم زیادی به من اعتماد داشت و آرام و خرسند بود... اما من مسئولیت سنگینی رو قبول کرده بودم... و بدون استرس نبودم...
از روی نقشه عین یه فرمانده نظامی تمام عراق رو رصد کرده بودم... تمام مسافت ها رو بررسی کردم... آمار شروع موکب ها رو گرفته بودم...
حتی احتمال وقوع حادثه توسط داعش رو هم داده بودم و برای عکس العمل آماده بودم...
وارد عراق که شدم فهمیدم باید بیشتر به امام علی و فرزندان معصومش اعتماد کنم... فهمیدم ما غریبیم و اونها قریب...
اما هنوز که هنوزه میشنوم که میگن خیلی بی فکر و متهورانه عمل کردی سال قبل... ریسک بزرگی کردی...
اونها نمیدونن همون پمپ بنزینی که ما در حله سوخت گیری کردیم یکی دو روز بعدش توسط داعش منفجر شد و جمعی به فیض شهادت رسیدن...
میگم چرا کارم رو از روی بی فکری میدونید؟
میگن خب توی اون هوا و گرد و خاک و بی نظافتی بچه مریض میشه
میگم: خب مریض بشه... توی شهر خودمون هم بچه مریض میشه
میگن: آخه اونجا توی کشور غریب دستت به جایی بند نیست...
میگم: این استدلال از رو ترست هست نه از روی عاقبت اندیشی...
میگن: آخه بار اولت بود چشم و گوش بسته رفتی توی یه جای پر خطر
میگم: دنیای امروز دنیای اطلاعات و ارتباطاته... چشم و گوش هیچ کس بسته نیست...
با چشم باز رفتم یه جای پر خطر...
گاهی گرفتار عقل بسته خود شدن عین ضلالت و گمراهی هست... وقتی فقط عقل خودت برات حجت شد مبنات بر بی اعتمادی میشه مگر اینکه عکسش برات اثبات بشه...
کسانی که فقط به عقل تفصیلی(یعنی چیزی که کاملا نسبت بهش علم دارن) خودشون اعتنا و اعتماد دارن هرگز در عقلانیت رشد نخواهند کرد...
عقل تا از ادراکات کلی خود اطاعت نکنه بالا نمیره...
ادراک کلی مثل اینکه : تو میدونی خدا رزاق هست اما میگی اون که بله اما من تا شغل پیدا نکنم ازدواج نمیکنم... شغل پیدا بکنم بعد اگه خدا هم نخواست رزق بده بلاخره یه آب باریکه ای میاد...
میبینید؟... عقلش ادراک کلی داره... اما نمی تونه از اون ادراک اطاعت کنه... لذا این آدم در فشار قبر خواهد ماند... فشار قبر وهم و خیال...
باید دانست عقل با اطاعت رشد میکنه... اطاعت از امری که نسبت به اون امر درک تفصیلی و جزئی نداره...
در مسیر یاری و نصرت اولیای خدا بسیار از این موارد خواهیم داشت... اگر توفیق نصرت پیدا کنیم
پ.ن:
از این به بعد هر مطلبی در این وبلاگ نوشته میشه از نظر من آخرین مطلب وبلاگ هست...
مانند این مطلب و مطلب قبل... و مطلب قبلی اش... و...
۹۶/۰۸/۲۰
قرار نیست عوامانه فکر کرد و عمل کرد که
قرار نیست همه چیز با منطق عقل جلو بره
قرار نیست حرف همه و نظر همه اعمال بشه
قراره ؟
اگه اینطور بود هیچ کاری ماها نباید بکنیم چون یه عده هستند که نقد میکنند و مخالف هستند چه مثبت و چه منفی و چه خنثی ها رو
اگه به عقلانی عمل کردن بود خود امام میدونست و آگاه بود که در این سرزمین کشته میشه درسته ؟
پس نباید میرفت
میدونست که زن و بچه رو اسیر میکنن پس نباید میرفت
اما اطاعت پذیری او در برابر خدا و رقم خوردن این حرکت باعث شد که برود و دین بماند با همین پرچم حسینی
توی معقوله های دیگه هم همینطوره مثل جنگ تحمیلی
عقلانی نبود خیلی از جوانها برن جنگ اما رفتن
در مبارزه با داعش عقلانی نبود اولش کسی بره جنگ، خیلی ها بدون هیاهو اولش رفتند برای مبارزه بدون اینکه مشخص بشه این کارشون چی هست و به شکل امروزی بصیرت ایجاد بشه که چه ابعادی داره
عقل میگه نرو جایی که خطر داره
اما عشق میگه ما مرد خطر هستیم
عشق میشه این همه از دین دم میزنیم باید خطرش رو هم به جان بخریم
ما شاگردیم و درس پس میدیم بزرگوار
اینها را برای خودم دارم مرور میکنم و اون عوامهایی که این حرفها را میزنند و گاهی باعث شک و سد شدن این راهها میشن میزنم
حرف زیاده و دل ما هم پر از این جماعت عوامانه (لبخند)
اما درخصوص پینوشت
حتما همان حرفهای قبلی تکرار شده یا مشکلی ایجاد شده که باعث تکدر خاطر شده
توجه نکنید بزرگوار
آدم مریض زیاده، قرار نیست ما امور و کارهایمان را تعطیل کنیم بخاطر چهارتا آدم مریض که
درخصوص مطلبی که درمورد منافقین درخصوص این گفتید باید بپرسم وخبر بدم بهتون، این بنده خدا که میخوام بپرسم ازش مدتی است ایران نیست و باید برگرده و بپرسم
ایشون منابع زیادی داره
همین الان کلی کتاب و مقاله و سند راجع به داعش داره (لبخند)
چند بار بهش گفتم بده بخونم بهت برگردونم ولی سرسری گفتند باشه (لبخند)
محکم و استوار باشید لطفا
فقط به جلو نگاه کنید و به افقی که حضرت آقا دوست دارند
اگر صحبت های ایشان نبود من خودم اموری که گهگاه کمک میکنم و پیگیری میکنم با نا مهری ها قطعا خیلی زود تعطیل میشد و انجام نمیدادم ولی خوب نمیتونیم بی تفاوت باشیم
عاقبتتون بخیر بحق حضرت ابوتراب