ان شا الله 3
امام خمینی (ره) میفرمودن: هدف، وسیله رو توجیه نمیکنه...
یا میفرمودن: ما مامور (یا مکلف) به انجام وظیفه هستیم نه حصول نتیجه...
این یعنی اینکه انسان در هر فعالیتی چه مقدس و چه غیر مقدس وقتی در قید نتیجه قرار گرفت بدونه نفس مشغولش کرده... اگر هم نسبت به نتیجه بی تفاوت بود باز هم بدونه نفس مشغولش کرده...
باید برای اهداف متعالی دقیق ترین برنامه ها رو پیاده کرد اما مراقب باشیم اسیر برنامه نشیم...
مثال میزنم:
خانمی مذهبی دوست داره پزشک بشه و در این لباس به مردم خدمت کنه برای خدا... تمام تلاشش رو میکنه... پزشک میشه... ازدواج میکنه... همسرش از همه جهت خوبه... اما به دلیلی که که شاید معقول هم نباشه مانع اشتغال همسرش میشه... میگه نباید کار کنی... ممکنه اگر این خانم از راهش وارد بشه بتونه در طی یک سال یا دو سال آینده نظر همسرش رو عوض کنه... اما فعلا موضع شوهر اینه و کوتاه هم نمیاد...
این خانم هم فقط 10 سال در دانشگاه همه وقت و توانش رو گذاشته تا در این حوزه نتیجه بگیره و پزشکی موفق بشه... قبل از دانشگاه هم به همین عشق درس خونده... حال یکباره باید "خدمت به بیماران قربة الی الله" رو بذاره کنار...
اگر این خانم از صراط اعتدال خارج شد و خواست به هر وسیله و به هر قیمتی همسرش رو راضی کنه یا بدون رضایت همسرش کار کنه بدونه تمام این سالها نفسش به اسم خدمت به اجتماع و به اسم تقرب به خدا مشغولش کرده بود...
من اگر بعد از نوشتن مطلبی که خیلی روش فکر کردم و بستن پنل مدیریتم در وب فکرم به این باشه که هی برم به پنل سر بزنم نفسم مشغولم کرده...
مشغول نشدن توسط نفس باید دائم تمرین بشه... مثلا دوستی بهت نسبت ناروا داد و شما متوجه شدی... همین جا وقت تمرینه... رها شو از فکرش... حالا هر وقت وقتش شد جوابت رو بده اما الان رها شو...
مهمون عزیزی داشتی... خواستی بهترین غذا رو براش درست کنی... سه ساعت توی آشپزخونه وقت گذاشتی... آخرش بر اثر یه اتفاق غذا سوخت.... غصه نخور... سعی کن رها بشی...
در هر چیزی توقف کردیم (غصه یا شادی) نفس مشغولمون کرد...
حدیثی داریم که میفرمایند از هر چیزی اندوهگین شدید و اشکتون سرازیر شد (حتی بر اثر زمین خوردن و درد گرفتن اعضای بدن) اون گریه رو سوق بدید برای امام حسین...
ببینید... حتی در این مسائل هم نباید توقف کنیم...
کنکور قبول نشدی گریه ات گرفت... سوقش بده برای امام حسین... چون امام حسین باب رهایی هست... خود رهایی هست...
چند بار عرض کردم یکی از اثرات تکوینی تصور مصائب امام حسین و اندوهگین شدن بر اون مصائب ، تطهییر قوه خیال هست... قوه خیال تطهییر بشه به جای مشغول کردن انسان و مدفن عقل شد مظهر عقل میشه...
از کجا بفهمیم در اعمال مذهبی مون ما نفس رو مشغول کردیم یا نفس ما رو؟
بیشتر از این نمی تونم توضیح بدم...
ببینیم با وجود برنامه ریزی دقیق و سنجیده چقدر نسبت به برنامه هامون حالت رهایی داریم... اگر رها بودیم ان شا الله این ما هستیم که نفس رو مشغول کردیم...
بزرگواران در نظرات به نکات درستی اشاره کردن اما من از منظری دیگه خواستم نگاه کنم... متاسفانه فرصت پرداختن به نظرات برام حاصل نشد...
گاهی با غرق شدن در اینها نفسم رو مشغول میکنم
امام على علیه السلام : من خداوند سبحان را به درهم شکستن عزمها و فرو ریختن تصمیمها و برهم خوردن اراده ها و خواستها شناختم .