خانواده ی وبلاگ
میگن وبلاگ دیگه یک رسانه در قد و اندازه های رسانه های دیگه نیست... مثلا با وجود اینستا و گروه ها و کانال ها توی اپلیکیشن های دیگه... وبلاگ نفس های آخرش رو میکشه...
این که وبلاگ نفس های آخرش هست یا نه نمیدونم...
اما ساختاری که وبلاگ داره متاسفانه تا حالا توی هیچ کدوم از بقیه مدل های مجازی ندیدم...
و این ویژگی وبلاگ بسیار موجب میشه نویسنده های این فضا باهاش احساس راحتی بکنن و براشون خاطره انگیز بشه...
وبلاگ قابلیت اینو داره که برای شما یه "خانواده" درست کنه...
آیا توی خانواده تعداد نفرات مهمه؟!!
کارکرد خانواده چیه؟
خانواده محل آرامش و رشد هست...
نمیگم وبلاگ تماما محل آرامش و رشده اما در مقایسه با بقیه مدلها به این دو ویژگی نزدیک تره...
من بعد از خانواده نسبی و سببی خودم، توفیق داشتم یه خانواده دیگه رو تجربه کردم که خیلی برام موجب رشد و آگاهی شدن... که خب قدیمی ترها میدونن از کدوم خانواده حرف میزنم... هنوز بعد از 10 الی 11 سال با خانواده دوم (خانواده درس و بحثی) در ارتباطم و به لطف خدا حالا دیگه با اون خانواده هیئتی رو ثبت کردیم و کارهای جدیتری از قبل انجام میدیم...
حالا باید بگم خانواده سوم من هم وبلاگ بود...
بعد از خانواده دومم، این خانواده سوم بیشترین تاثیر رو روی من داشت...
تقریبا از اینجا بود که شروع کردم در این خانواده خلق اثر کردن و ابراز کردن و نوشتن... با اسم صالح...
تا به امروز...
اما امروز با خودم درگیرم...
میگم این خانواده با ظرفیتی که داشت محلی شد برای شنیدن تو... پناه داد بهت... گوش شد برات...
گفتی... گفتی... گفتی...
گاهی هم شنیدی...
تو برای این خانواده چی داشتی؟
اثر تو برای این خانواده چی بود؟
اگر رشدی داشتی، مستمر بوده؟
8 ساله که مینویسم...
خیلیه 8 سال...
یعنی اون عزیزی که امروز در سن 20 سالگی داره مینویسه اون روزی که من شروع کردم 12 سالش بوده...
من توی این 8 سال چه اندوخته ای داشتم؟!!
و چه آورده ای؟!!!
نتیجه:
نه اندوخته ای...
نه آورده ای...
سلام علیکم
از دید خودتون، نمیدونم.
از دید من مخاطب، شما برای این فضا نور داشتید. از مطالب نورانی مینوشتید و گاهی با یه مطلب موجی از دقتنظر و تفکر برای خواننده ایجاد میکردید و این قطعا ارزشمنده.