ن والقلم و ما یسطرون

اگر تو نبینی ام ... من هم نمی بینم ام
مشخصات بلاگ

اینجا دیگر به روز نخواهد شد

در مطالب قبلی عرض کردم که در این آدرس مینویسم:

https://touresina.blog.ir/

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
پنجشنبه, ۱۸ اسفند ۱۴۰۱، ۰۸:۲۶ ق.ظ

با شکوه ترین لحظات انسان...

کَلا ان الانسان لیطغی

ان راه استغنی

هم کَلا آورده و هم "اِنَّ"...

به قول علامه حسن زاده هر جا قرآن حکمی رو با "اِنَّ" بیان میکنه داره یک اصل خدشه ناپذیر رو بیان میکنه...

میفرماید انسان قطعا طغیان میکنه...

چرا؟

چون خودش رو بی نیاز میبینه...

و خدا انسان رو آفریده... بنای الهی بر اینه که دائم به انسان اثبات کنه که بی نیاز نیست... چون انسان فراموشکار هم هست...

و یکی از سنت های الهی اینه که همیشه به بنده اش اثبات کنه که تو بی نیاز نیستی...

 

حالا اگر یکی بگه آقا ما واقعا خودمون رو بی نیاز نمیبینیم... ما میدونیم ضعیفیم...

سوال: آدم ضعیف چرا نباید مضطر باشه؟

مضطری؟!!!

دائم حال گریه و زاری داری؟!!

اگر نه بگرد ببین کجا و کدوم نعمت موجب شد که خودت رو بی نیاز ببینی...



نظم تدوینی یا همون نظم ساخته ی بشر یکی از عوامل عصیان و طغیان انسان هست...

فی نفسه بد نیست... اما تعصب به نظم تدوینی خیلی بده... من با اون تعصب جنگ دارم نه با اون نظم تدوینی...

نظم تدوینی مادامی که نماد تلاش منه خوبه... اما وقتی اصالت پیدا کرد و توقع نتیجه رو در پی داشت مسیرش رو به انحرافه... و انسان رو داره به سمت طغیان میبره...

حرف بسه بذارید داستان و مستند بگم:



یزید لعنت الله علیه نامه مینویسه به والی مدینه که به محض رسیدن نامه حسین را فرا بخوان و یا از او بیعت بگیر یا گردنش را بزن...

والی مدینه امام حسین علیه سلام رو فرا میخونن و حکم رو به امام عرضه میکنن... امام فرصت میخوان...

حالا وقتی هست که نامه های کوفیان هم به امام حسین رسیده... همه دعوت به کوفه کردن...

خب آقا جان... میخوایدچکار کنید؟!!... تو مدینه بجنگید؟... تسلیم بشید؟!!... برید کوفه؟... 

میخواید چکار کنید... وقتی نمونده...

امام حسین رفتن سر مزار پیامبر... ببینند جدشون چه میفرمایند...

وقتی رفتن پیش اهل بیت و یاران نزدیکشون.... فرمودن بریم حج بجا بیاریم...

الان؟!!

حج؟!!!

تو وضعیت جنگی؟!!

آقا میخواید چکار کنید؟!!

تحلیل من اینه که اگر از خودِ امام هم اون لحظه میپرسیدید میفرمودن فعلا فقط حج... بعدش ببینیم خدا چی میخوان...

و حج هم ناتمام باقی موند... عزم رفتن به کوفه...

اون هم با زن و بچه...

آقا؟!!!

چرا؟!!!

این چرا رو شوهر حضرت زینب گفتن... محمد حنفیه گفتن... ابن عباس گفتن... توی بعضی از نقلها جابر هم گفتن...

تمام اینها زعمای شیعه بودن... 

یعنی چی؟

یعنی این تصمیم خلاف نظم تدوینی و ذهنی و انسانی ماست... چرا خلاف نظم تدوینی ما دارید رفتار میکنید؟!!!

عرض کردم سنت الهی بر اینه که توی لحظات حساس به ما یادآوری کنه که شما بی نیاز نیستید...

که چی؟

که طغیان نکنیم...

خدایا یعنی در راه تو هم اگر نظم ذهنی ما جواب بده موجب طغیان میشه؟!!

بله.. در راه خدا هم به نظم ذهنیت تعصب پیدا کنی یک انسان ضد ولایتی میشی که قابلیت امام کشی پیدا میکنی حتی...



بنا بود بریم مشهد برای تعطیلات نوروز... یه سفر عادی نبود... بلکه با استادی اهل ولایت...

خانمم میگفت سری قبل که با ماشینمون رفتیم خیلی اذیت شدیم... بچه ها تو ماشین اذیت میکنن... من کمر درد میگیرم بس که هی فاطمه زینب رو بغل میکنم...

دیدم حق داره... گفتم الهی بمیرم برات.... چکار کنم آخه...

گفت با قطار بریم...

گفتم چرا؟

گفت: خیلی راحته... همه استراحت میکنیم... با هم بچه ها رو مدیریت میکنیم...

گفتم آره با قطار خیلی راحت تره و بیشترم خوش میگذره... مخصوصا با کوپه دربست...

گفت موافقی؟

گفتم: چی بگم والا... قطار هم محدودیت هایی داره...

گفت: همیشه توی ذوق آدم میزنی... یعنی میگی قطار نگیریم؟... توی ماشین تو رانندگی میکنی... نمیدونی برای من چقدر سخته مدیریت بچه ها...

گفتم: میدونم عزیزم... میدونم سخته برات...

فرداش که رزور قطارها آزاد شد، صبح که رفته بود دکتر برای برگشت خودش رفت آژانس مسافرتی و بلیط خرید... یعنی از اونجا به من زنگ زد و...

خرید خلاصه... قطار خوب...

وقتی اومد گفتم اگر استاد توی این تاریخی که ما بلیط گرفتیم  نرن مشهد چی؟

گفت: آخه گفتن استاد میخواد به قصد ده روز بره... گفتن هم احتمالا از 25 اسفند میرن...

گفتم: بله... گفتن... اما میدونی وضع جسمی استاد اصلا مساعد نیست... هیچ تکلیفی نداره...

بعدش هم اگر ما تا 5 فروردین رزرو کنیم و استاد 2 فروردین برگردن، حالش رو داری سه روز تنهایی بمونیم مشهد؟!!

کمی فکر کرد و گفت : نه... تنهایی نه...

میدونم بدون دوستاش و استاد اصلا دوست نداره بمونه مشهد... و خدا رو شکر که اینطوری هست...

گفتم: خب حالا خریدی دیگه... توکل به خدا...

چند روز بعد دوستان پیام دادن استاد 26 میرن و 3 فروردین برمیگردن...

وقتی بهم گفت، گفتم خب برو تاریخ بلیط رو تغییر بده...

رفت و نزدیک 600 تومن جریمه هم دادیم و تغییر دادن...

دوباره یه روز بعدش گفتن استاد 27 مشهد هستن و 2 فروردین برمیگردن...

گفت چکار کنیم؟

گفتم بعید میدونم توی این تاریخ بلیط باشه... برو جریمه بده و کنسلش کن...

امروز قراره بریم کنسلش کنیم...

دیشب میگفت چرا از اول مخالفت جدی نکردی؟!! الان نزدیک یه تومن پولمون رفت بابت جریمه ها...

گفتم تو سختی سفر با ماشین رو مطرح کردی من شانیتش رو نداشتم که بهت بگم خب سختیش رو تحمل کن...

 

مقید شدن به اینکه من میخوام راحت سفر کنم موجب تشخیص اشتباه میشه...

و چون سختی این سفر بیشتر برای خانمم بود نمی تونستم بگم سختیش رو تحمل کن... مجبور شدم جریمه رو بدم...

این یه نمونه از اون نظم ذهنی و تدوینی که نباید بهش مقید شد... مخصوصا در مسیری که با ولایت میخوای همراه باشی...

با یک ولی خدا...

کاش فرصت بشه و بگم که همون طور که رهبری بارها فرمودن بزرگترین ثروت کشور ما نفت و گاز و منابع زیر زمینی نیستن بلکه نیروی جوان و سرمایه انسانی هست...

باید فرمایششون رو تشریح کرد که بزرگترین سرمایه هر کشوری ( چه سرمایه اقتصادی چه فرهنگی و تمدنی و چه سرمایه های معنوی... همه با هم هستن) تعداد اولیای الهی ای هست که در اون خاک و جغرافیا نفس میکشن...

این که ما با یک ولی خدا به مشهد میریم قطعا شکستن نظم های ذهنی رو در پی داره...



داستان رود نیل و موسی و بنی اسرائیل و فرعونیان رو هم که میدونید...

نظم ذهنی همه میگفت بن بسته و مرگ در انتظارمونه... اما نظم تکوینی بنای دیگری داشت...

باید در لحظات حساس بهمون یادآوری بشه که اون نظم ذهنی شما فقط یک تلاشی و ابراز وجودی از سمت شماست... بقیه اش با منه...

نتیجه ممکنه هیچ ربطی به اون نظم تدوینی شما نداشته باشه... ممکن هم هست ربطکی داشته باشه...



نتیجه:

خیلی این لحظات با شکوهن... خیلی عجیب...

حالا هی بگید که چرا مسئولین وقتی هواپیمای اکراینی رو زدیم زود شفاف سازی نکردن تا دشمن بر موج رسانه سوار بشه و حلاوت زدن عین الاسد رو کم کنه...

باشه... مسئولین که قطعا دیر جنبیدن... باشه... قبول...

سهم مسئولین به جای خود...

سهم من و تو چی میشه؟!!

نباید یکی نظم ذهنی مون رو میشکست؟!!

.

.

خیلی این لحظات با شکوهه...

فقط هم چون انسان هستیم خدا اینقدر بتِ نظم تدوینی مون رو میشکنه...

والا یه کبوتر که الان قرن هاست شکل زندگیش به همون مدل اول هست...

حالا متوجه شدم چرا امیرالمومنین نظم رو در کنار تقوا مطرح کردن...

چون نظم بدون تقوا یعنی طغیان و عصیان انسان...

و تقوای بدون نظم یعنی تئوری پردازیِ صرف و عالم بدون عمل بودن...

.

خدایا از ما لذت چشیدن این خلقتی که احسن تقویم بوده رو نگیر...

به ما بچشون چیزی که میخواید از ما بسازید چقدر تماشایی و دیدنیه...

موافقین ۵ مخالفین ۰ ۰۱/۱۲/۱۸
ن. .ا

نظرات  (۸)

۱۸ اسفند ۰۱ ، ۱۰:۱۱ شاگرد خیاط

 ببینین کی اینجاست؟ اینم برهم زدن نظم بوده واسه خودش.البته یه چله گذشته...شایدم خودش یه نظم بوده.

نظم تدوینی مادامی که نماد تلاش منه خوبه... اما وقتی اصالت پیدا کرد و توقع نتیجه رو در پی داشت مسیرش رو به انحرافه... و انسان رو داره به سمت طغیان میبره...

از علامه جعفری یه کلیپ دیدم درباره بنده خدایی که احساس میکرد از نظمی که دنبال کرده به مقامات رسیده و ازین پندار شرمنده بود اومد مشهد با امام رضا گرم این اختلاط که آقا یکی زائرات رد بشه یه چی به من بگه بفمم کجای کارم

در همین اثنا یه خانومی رو با زنداداشش اشتباه میگیره میره بهش سلام کنه

خانومه برمیگرده میگه 

خیلی خری

طرف مطلبو میگیره لبش به خنده باز میشه

خانومه باز میگه

جدی جدی به این امام رضا خیلی خری

-از خلاف آمد عادت بطلب کام که من......

دربدری اینجانب در این برهه پایبند نبودن به هیچ نظم و تقوا و ....و خیال می کنم این دربدری مبتلا به تر از  دغدغه ی این یادداشت هست.و عجیب پایه ام هر رویه ای رو به هم بریزم ...فکر کنم نباید زیاد مطالب شما  را بخونم.

اما نتیجه گیری اسیدی.....برادر ولایت پذیری هم نباید بره توی نظم تدوینی والا میشی یه طرفدار کور ...داعشی ها هم بعضیاشون .....

پاسخ:
شما هر رویه ای رو بهم میریزی؟
احتمالا مبتلا بشید به اینکه باید طبق یه قاعده مشخصی رفتار کنید...

منِ انسان توی هر چیزی که هست اون رو میشکنن...
میگن امام بسیییار مقید به نظم و زمان و برنامه بود...
در احوالاتشون که بشتر بررسی کردم بسیییار منعطف بودن و نیاز داشتن با تقید زیاد، تعدیلش کنن

نظرتون درباره نتیجه گیری اسیدی کامنت بالا؟

پاسخ:
بله درسته...
حضرت آدم هم وقتی خدا فرمودن به شجر نزدیک نشو...
تشخیصشون نزدیک شدن بود...


حالا اینکه متکلمین میگن ترک اولی کرده... ما هم میگیم شما درست میگید...
اما خب...

یا در جنگ صفین امام علی دو بار به مالک فرمودن برگرد... اما مالک به جنگ ادامه دادن ...
تا دفعه سوم...
بذاریدش توی چارچوب همین نتیجه گیری اسیدی...

تا خاااالی از منیت نشیم از این تشخیص ها خبری نیست...

خالی از منیت

سبحان الله

 

پاسخ:
آخه این دیگه قول مرحله آخره که ولی شما به حسب ظاهر حکمی بدن و شما به حسب باطن و خواست قلبی ولی عمل کنی... ولو خلاف دستور ظاهری ولی هست...
اینکه ایشون بنا به مصلحت کل حکمی بدن اما شما حکم قلبی شون رو بفهمی مگه کار ساده ای هست؟

بله... خاااالی از منیت

چه مثال خوبی بود

سر ماجرای هواپیمای اوکراینی

به خودم می‌گفتم ماجرا هرچی که باشه، مقصر هرکی که باشه

این اتفاق، با اذن الهی رخ داده

خدا حواسش بوده

و میون اون رخ‌داد عظیم شهادت و مارجای عین‌الاسد و حس و حالی که ایجاد شده بود این اتفاق قطعا یه نقش ابتلاءگونه‌ای هم برای جامعه مؤمن داشت

اون موقع تعبیر دقیقی برای اون وضعیت فکری و ذهنی نداشتم ولی الان که نگاه می‌کنم می‌بینم همین نظم ذهنی بود که انگار خدشه برداشته بود و باید بنده‌گونه این حوادث رو کنار هم می‌پذیرفتیم...  

پاسخ:
لا یمکن فرار من حکومتک

یکی از بزرگواران مطلبی نوشته بودن در باب رفتار قوم بنی اشرائیل با حضرت موسی (ع)  و ارتباط داده بودند با انتظاراتی که یک امت داره و بعضا چینش حوادث خلاف اون انتظار شکل می‌گیره یا امام امت کنش متفاوتی داره

بی‌ربط نیست با این نظم ذهنی

https://eitaa.com/masihane

پست آخر کانالشونه

«این ده عکس‌نوشته‌ی مختصر، در باب انتظارِ ما از امام زمان و انتظارهای غلط و شباهت امت اسلام با بنی‌اسرائیل» 

 

پاسخ:
چه کانال خوبی بود
البته فقط یکی دو تا عکس نوشته رو تونستم ببینم که خیلی حس خوبی بهم داد

متنتون خیلی پربار بود. خیلی برام جدید و بکر بود.

یه سری سوال و اما و اگر توی ذهنم هست که نمی‌دونم بنویسم یا نه.

پاسخ:
لطف دارید
بپرسید...
بهتر از نپرسیدنه، حتی اگه حوابی برای سوالتون نداشته باشم

یعنی اگر از اول این مورد همراهی با استاد و مشخص نبودن تاریخ دقیق حضور استاد و...  رو به همسرتون یادآوری می‌کردید یا تذکر می‌دادید، براشون قانع‌کننده نبود؟

پاسخ:
سلام
آخه از قبل اطلاع داده بودن که به احتمال زیاد به مدت ده روز از ۲۵ برن مشهد...
و اینو هم در نظر داشته باشید وقتی خرید بلیط قطار برای سفرهای نوروزی باز شد تقریبا همون روز تمام ظرفیت ها پر میشه...
و ما باید تصمیم میگرفتیم...
یه اطلاع از سفر استاد داشتیم که به احتمال زیاد از ۲۵ و به مدت ۱۰ روز...
و یک فرصت یک روزه برای تهیه بلیط قطار...
همسرم خودشون میدونن تغییراتی که گاها نوی سفرهای اینطوری اتفاق می افته...
منتها چون دوست داشتن با قطار برن... گفتن ان شاالله این تاریخ تغییر نمیکنه...
کع خب ما به تبع تاریخ حرکت قطار هتل هم رزرو کرده بودیم که اون هم کنسل شد...
۲۵ اسفند ۰۱ ، ۱۰:۵۱ اقای ‌ میم

فکر کنم میگی کسی نباید فکر کنه اگه منظم باشه همه چیز حله چون یه جاهایی نظمش به هم میریزه و اگه آدم خوبی باشه بدون نظم هم به درد نمیخوره

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی