و اما بی حجابی
یه حرفی رو یه زمانی از آقای پناهیان شنیدم که خیلی توی دلم احسنت گفتم بهشون و دیدم چیزی که من سالها جرات نداشتم بگم ایشون روی منبر گفتن:
ایشون گفتن: من یه زمانی برای جو هایی سخنرانی میکردم که خیلی هم مذهبی نبودن مثلا محیط های دانشگاهی (در مقایسه با هیات)... بعد میدیدم اقبال از سوی کسانی که قید های مذهبی نداشتن به سمت دین خیییلی زیاده... جوری اقبال میکردن که من متعجب میشدم... مدتی که گذشت دیدم اینها وارد فضای دین میشن و میرن توی جمع مذهبی ها و ... زده میشن از دین و مذهب...
رفتم پیش صاحب نظری و من باب مشورت گفتم من برم فقط توی جمع مذهبی ها تبلیغ کنم... اگر مذهبی ها رو دیندارشون کنیم، مردم بیشتر جذب دین میشن... (نقل به مضمون)
توی اغتشاشات زن زندگی آزادی استادی میگفت: همین اندازه هم که اون برنامه ریزی دشمن گرفته، به خاطر بد عمل کردن مذهبی ها بوده...
من دیروز حدود سه ساعت با دوستی مذهبی و ولایی توی دفترم کارم صحبت داشتم بابت اینکه کمی از وقتش رو بذاره تا با هماهنگی چند نفر کارهایی میدانی بکنیم...
من فقط یک ساعت از اون وقت رو صرف این کردم که از ذهنش فانتزی زدایی بکنم که تشکیل یک جمع پایداری که اهداف اسلامی داره چه اقتضائاتی داره...
بهش گفتم ما یک جمعی داریم که بیش از ده ساله با هم هستیم... این جمع تفاوت هایی با جمع های پایگاه بسیج داره... با جمع های مسجدی متفاوته... با جمع های راهیان نوری متفاوته...
حتی با جمع های گروه های جهادی هم متفاوته...
براش توضیح دادم که مثلا در سپاه قدس میشه جمع هایی رو تشکیل داد که خیلی مومنانه رفتار کنن... اما در عرصه ی سیاست چرا نمیشه؟
در عموم مردم چرا نمیشه؟... سختی هاش چیه؟!!...
توی سپاه قدس طرف از دنیاش در حدی فراتر از عموم مردم گذشته... آمادگی هایی داره...
اما تو از یک بازاری چقدر میتونی انتظار داشته باشی؟
گفتم: ما جمعی رو تجربه کردیم که توش بازاری هست... راننده تاکسی هست... استاد دانشگاه هست جدیدا رئیس دانشگاه هم هست... پزشک هست... مستخدم مدرسه هم هست... کشاورز هم هست...
دانشجو هست... معلم هم هست... سپاهی هم هست...
ما از تمامی این صنوف دور هم جمع شدیم... اون هم نه فقط با یه نفرشون... بلکه طرف اگر مرد بود خانمش رو هم آوردیم... بچه هاش هم اومدن... گاها پدر و مادرش رو هم آوردیم...
انسانهای با ایمان های مختلف... یکی زیاد حوصله ی سخنرانی گوش دادن نداره... یکی 24 ساعته در حال تحقیق هست... یکی رفیق باز هست... یکی عشق بدنسازی داره...
نمونه ای کامل از یک اجتماع...
اما حول یک انسان الهی...
بهش گفتم دردسرهای این جمع چیه... و ما چه ملاحظاتی داریم... فانتزی هاش یکی یکی پرپر میشد...
بهش گفتم استاد به من توصیه کردن مبادا افراط کنی در دین داری و انقلابی گری تا زنت از این مسیر زده بشه... و تقیه های خودم رو براش گفتم...
داشت شاخ درمی آورد...
بهش گفتم با وجود این تقیه ها، خط قرمزم هست... نفسم به نفسش بند هست... چرا؟
چون باور دارم امانت هست دست من... باور دارم خدا و اهل بیت دوستش دارن... مگه میشه من دم از اهل بیت بزنم و بدونم حضرت زهرا یکی رو دوست داره و من دوستش نداشته باشم؟
آخرش بهش گفتم میدونی این آدمهایی که از پائین ترین سطح ایمانی در بین ما هستن تا سطوح بالا... از پیر و کهنسال تا کودک و نوزاد و طفل... وفتی 5 روز مشهد بودیم
هیچ کدوم حتی یک بار هم نگفتن چرا همش میایم حرم؟!!!
چرا یه بار بازار نمیریم... چرا کوه سنگی نمیریم؟!!
گفتم میدونی چرا یه بار هم نگفتن؟!!
چون توی این سالها تونستیم از این جمع یه خانواده بسازیم...
خانواده...
مشکل جامعه مذهبی در کشور ما، عمق ایمانشون نیست... چون نمیشه از همه انتظار حداکثری داشت...
مشکل جامعه مذهبی ما اینه که خانواده نشدیم... چه چیزی نذاشت خانواده بشیم؟
خانواده شدن جامعه باید از کجا شروع بشه؟
کسی میدونه؟
.
.
از مشکل حجاب حرف میزنیم...
یه سوال بپرسم؟
اگر برادر شما بهتون بگه حجابت رو درست کن برات حساسیت کمتری ایجاد میکنه یا پسر محله ی بالایی تون؟
انسانی که عزت نفس داره دوست نداره پسر محله ی بالا بیاد اشتباهش رو بهش بگه... حس خوبی نداره...
چرا برادر و خواهر نداره اون بی حجاب؟!!
.
.
چرا باور نکرد برادر و خواهر داره؟!!!
.
.
همه اش تقصیر ننه و بابای خودشه و رسانه های معاند؟!!!
.
.
جامعه ی مذهبی هنوز هم نمی خواد خانواده بشه...
بله تذکر خیابانی تنها راه علاج نیست اما چرا مساجد به سمت تشکیل خانواده نمیرن؟!!
چرا هر محله نباید یک خانواده بشه؟
با محوریت مساجد؟!!
.
.
تشکیل خانواده ی دینی کار ساده ای نیست... اما سوال اینجاست که چرا ما اهل کارهای ساده شدیم؟!!
بعضی از دوستان میگن تذکر لسانی کار سنجیده ای نیست...
من میگم همونطور که توی زندگی با همسرت اگر میبینی رفتارها داره به خانواده آسیب میزنه مجبوری چالش ایجاد کنی تا طرف مقابل به فکر فرو بره اینجا هم ایجاد چالش با تذکر لسانی یکی از مراحل درمان هست... اما اگر فردی بشه تاثیری نداره...
اگر مذهبی ها خانواده نشن تاثیری نداره...
میدونید چرا بی حجاب ها براتون هیمنه پیدا کردن؟!!
چون در بی حجابی شون از شما خانوادگی تر عمل میکنن...
خانواده ی شما فقط باید 22 بهمن و روز قدس بشه تا خودی نشون بدن... اما خانواده ی اونها هر روز دارن خودنمایی میکنن...
اون خانواده رو خانواده ی دشمن نمیدونم الزاما... هر چند در بینشون دشمن هم هست... اما نفسِ خانوادگی عمل کردنشون براشون قدرت و هیمنه آورده...
میدونید چرا مذهبی ها خانواده نمیشن؟!!
به همون علتی که توی مطلب قبلی گفتم زن و شوهر با وجود اختلاف باید همدیگه رو دوست داشته باشن... زیاد هم دوست داشته باشن...
اما غالبا اختلاف هم کار خودش رو کرده و زوجین ترجیح میدن کاری به کار هم نداشته باشن...
خدا این دنیا رو که بنا کرد یه شیطان هم گذاشت توی این دنیا...
عرفا تعبیر قشنگی در مورد شیطان دارن...
میگن شیطان همون سگ دربان حق هست... وقتی کسی خواست وارد وادی توحید بشه شیطان (سگ دربان حق) از جهات مختلف بهش حمله میکنه تا هر بی سروپایی وارد اون وادی مقدس نشه...
اختلاف هم سگ دربان عشق هست در زندگی مشترک...
اگر نتونستم وارد وادی دوست داشتن بشم به طهارت خودم شک کنم...
خانواده بشیم...
و بدونید من از بیرون انسان قشنگی هستم... بخواید منو وارد خانواده تون بکنید تیغ و تیزی های من اذیتتون خواهد کرد...
حالا تصمیم با شما...
ما عزم تشکیل خانواده داریم در کف میدون...
هر که دارد هوس کرببلا بسم الله...
آفرین
آفرین
حرف حق رو زدید.
من هم مثل شما جمعهای مختلفی رو تجربه کردم،
متأسفانه جمعهای مذهبی، اتفاق و اتحاد لازم رو با هم ندارن.
روشها در جهت کار دینی و فرهنگی خیلی سطحی و ساده و گاهی خودپسندانه است.
بنظرم خدا قشنگ ولی دردآور داره خدایی می کنه بلکه خللها و کم کاریها و بدکاری ها و عملکردهای غلط مذهبیون و خام نگریها و بی ضابطگیهاشون روشن بشه.
صحبتهای سحرگاهی این شبها از استاد پناهیان، در شبکه سه، عالیه.
ما حجاب رو یه امر اخلاقی معرفی کردیم نه یه اصل ثابت و لازم روحی و روانی.
برای همینه که دم از حذف اجبار میزنن.
اول باید اصل دین و اهداف عمیق و اصول و مبانی دین، اونم از جنبه عقلانی جا بیفته. اولم در بین همین مذهبیونی که ساده لوحانه با مبانی اعتقادی و دینی رفتار کردند.