دراماتیک ترین بخش زندگی انسانها...
هم میشه گفت این بخش از سیر تکاملی انسان، اوج شکوه سیر تکاملی انسانه... هم میشه گفت تمام نگرانی ها میتونه این جا جمع بشه...
هم بشارت هست و هم تنذیر...
مثال مرغ و جوجه رو خیلی زدم... جوجه ها وقتی از تخم سر بیرون میارن و متولد میشن، تا یه مدتی مادر خیلی ازشون دفاع میکنه... اما از یه جایی به بعد مادر به جوجه ها میدون میده تا خودشون دفاع کردن رو یاد بگیرن...
هزینه ی این یاد گیری گاهی این میشه که بعضی از جوجه ها خوارک مار و موش و گربه و شغال میشن...
اما برای انسان این قصه خیلی دراماتیک تره...
خیییلی...
مثلا چجوری؟
انسان بعد از سن تکلیف وارد عرصه ی تشخیص میشه...
عرصه ی تشخیص، خیلی عرصه ی جدی و نفس گیری هست... تا جایی که گاهی انسان ممکنه با خودش بگه کاش هیچ وقت پا به عرصه ی وجود نذاشته بودم...
شما اگر توی خانواده تون تمام اطرافیانتون پیغمبر باشن باز هم از سختی عرصه ی تشخیص چیزی کم نمیکنه... چون خدا عرصه ای ایجاد میکنه که خودت باید تشخیص بدی و خودت تصمیم بگیری و خودت هزینه های تصمیم ات رو بدی...
این مسئله اونقدر برای خدا خط قرمز هست که نه تنها در راه رسیدنم به تشخیص، ممکنه به خودم آسیب بزنم... بلکه خدا در راه رسوندن من به تشخیص، پیامبران و امامان و اولیای خودش رو هم فدا میکنه...
خدایا چرا این وادی اینقدر جدی هست؟
چرا کوتاه نمیای؟
یه مقداری کوچه بازاری تر بگم تا حیرت کنیم همه با هم... که چرا برای خدا اییینقدر مهمه که هر شخصی خودش به تشخیص برسه؟!!
خدا برای اینکه من به تشخیص برسم ممکنه اجازه بده من با شخصی ازدواج کنم که بدبخت بشم و روزی چند بار آرزوی مرگ کنم... ممکنه اجازه بده من وصلتی کنم که تمام بچه هام معلول بشن... ممکنه اجازه بده خطایی بکنم که با خطای من عزیزی رو از دست بدم و اسباب مرگش رو فراهم کنم ...ممکنه اجازه بده که رفتاری بکنم که به واسطه ی رفتار من ولی خودش که خطر قرمزش هست تکه تکه بشه...
یا خداااا
چرا آخه؟!!!
راستی اگر به تشخیص برسیم چی میشه؟
چه اتفاقی با تشخیص ما می افته که شما اینقدر روش حساسید؟!!
طبق اون حدیثی که چند باری مطرح کردم : خدا ولی خودش رو در بین مردم پنهان کرد تا مردم به خاطر احترام به ولی خدا، به همدیگه احترام بذارن...
یعنی حرمت ولی خدا برای خدا خیییلی پر رنگ هست...
خدا عجیب و غریب روی ولی خودش حساسه... جوری که علامه شعرانی در وصیت نامه خودش توصیه میکنه به انسانها سوء ظن نداشته باشید چون ممکنه نادانسته نسبت به شخصی سوء ظن داشته باشی که اون شخص ولی خدا باشه... و سوء ظن نسبت به ولی خدایی که تو نمیدونی اون یک ولی هست، موجب میشه تو دچار قساوت قلب بشی و تما بدبختی ها با قساوت قلب آغاز میشه...
یعنی حتی اگر ندونی شخصی ولیِ خدا هست و نسبت بهش بدبین باشی قسی القلب میشی...
آخرت خط قرمز هستن این اولیای خدا...
حالا اونهایی که نسبت به رهبری ظن بد میبرن، ان شا الله که خدا هدایتشون بکنه... از ما گفتن...
یه دیوانه بهتون بگه جلو یه چاه هست... حواستون رو جمع میکنید که مبادا راست باشه... به حرف من در حد یه دیوانه بها بدید...
حالا برای خدا خط قرمزتر از ولی و امام خودش هم وجود داره...
اون چیه؟!!
تشخیصِ مردم!!!
وااای از تشخیص...
اینکه من در اربعینی با تصور اینکه برای به تشخیص رسیدن من بوده که امام حسین و اهل بیتش و یارانش دچار اون مصائب شدن، غرق در اشک شده بودم... و دوست داشتم زمین دهن باز کنه و منو ببلعه تا من نباشم دیگه... حکایت از این داشت...
خدا به من فرمودن نه زمین دهن باز میکنه و نه تو نیست میشی...
آدم شو...
اهل تشخیص شو...
راستی بیاییم به فکر بنشینیم ببینیم چرا اینقدر تشخیص ما برای خدا مهمه؟!!!
به نظرتون عجیب نیست که خدا اینجور مصرانه برای اهل تشخیص شدن ما پا سفت کرده؟!!
حالا اگر کار خوب انجام دادن مهمه خب ما به توصیه ی نزدیکانت، کار خوب انجام میدیم... کافی نیست؟
خدا نه تنها کافی نمیدونه بلکه نزدیکانش رو از ما میگیره یا پنهان میکنه تا ما با تشخیص خودمون خوب بشیم و خوبی کنیم....
چرا آخه؟
از تقوای عقل اینه که میل به اسرار پیدا کنه...
این چرا گفتن ها برای توجه دادن به سِرِّ این حساسیت خدا برای اهل تشخیص شدن ماست...
یا علی و التماس دعا...
... یه بار یکی رفت پیش مرحوم اقای مصباح و گله و شکایت کرد از اینکه گاهی مواقع پیش میاد رئیس جمهور بخاطر اینکه رای مردم رو داره ، ممکنه از چهارچوب نظرات رهبری سرپیچی کنه ، پس بیایم انتخاب رئیس جمهور رو پارلمانی کنیم تا رئیس جمهور نتونه سرپیچی کنه .
اقای مصباح چی پاسخ داده باشند خوبه ؟ ایشون در پاسخ گفتند: "شما اشتباه میکنید . این اونی نیست که خدا میخواد وگرنه خدا میتونست کاری بکنه که مسئله غصب خلافت پیش نیاد اصلا . چیزی که خدا از ما میخواد اینه که ما فقط زمینه رو برای انتخاب مردم فراهم کنیم . اینکه در نهایت چی بشه با ما نیست بلکه متوجه تشخیص انتخاب کننده هاست " . اخرش به شوخی به طرف گفت گویا با خدا اختلاف فتوا دارید :))
این مسئله ای که شما به درستی بهش پرداختید ، چیزیست که خیلی ها ازش غافلند