ن والقلم و ما یسطرون

اگر تو نبینی ام ... من هم نمی بینم ام
مشخصات بلاگ

اینجا دیگر به روز نخواهد شد

در مطالب قبلی عرض کردم که در این آدرس مینویسم:

https://touresina.blog.ir/

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
يكشنبه, ۱۷ ارديبهشت ۱۴۰۲، ۰۹:۱۰ ق.ظ

نامه ای سرگشاده به « مسلمان یاغی»_1

مطلبی در این وبلاگ در مورد همسر نوشته شده و سخنی از وزن همسر در زندگی و رشد گفته شد خواستم اونجا نظرم رو در مورد وزن همسر بگم اما هر چی فکر کردم دیدم بهتره مطلبی در وبلاگ خودم بنویسم

آگاهی های انسان میتونن برای انسان چراغ حرکتش باشن اما واقعیت اینه که انسانها وقتی از عالم طبیعت رخت بربستن الزاما به اندازه ی آگاهی هاشون رشد نکردن... چه بسا دقیقا در مسیر معکوس آگاهی های درستشون گام برداشتن... فربه کردن آگاهی اساسا برای انسان لذت بخشه... چون به انسان حس امنیتی هم میده... به انسان اعتماد به نفس میده... انسان با آگاهی "احساس" قوی تر شدن میکنه...

اما...

یک امای بزرگ...

ما میخوایم به تعالی برسیم درسته؟

«من» میخوام رشد کنم...

چقدر این من رو میشناسیم؟!!

چجوری میشه شناختش؟!!!

با مطالعه؟!!

علم؟!!!

آگاهی؟!!!

تجربه؟!!

اینا کافیه؟!!

من میگم کافی نیست... 

اما اول حکم خودم رو به چالش بکشم:

مگه شناخت، همون معرفت و آگاهی نیست؟!!

چرا میگی با صرف افزایش آگاهی نمیشه نفس رو شناخت؟!!

چون آگاهی به معلومات و به آشکارها تعلق میگیره... نه به مجهولات...

یعنی چیزی که آشکار باشه و معلوم باشه، انسان نسبت به اون آگاه میشه...

حالا اگر نفس به گونه ای باشه که لایه های پنهان داشته باشه چجوری میخوای نسبت به اون آگاه بشی؟!!!

وقتی آگاه نباشی چطور میخوای رشدش بدی؟!!

مثل این میمونه که من فرزند دختر داشته باشم و از جنسیتش آگاه نباشم بعد بخوام برای رشدش برنامه بریزم و ۸۰ درصد برنامه هام هم متناسب آقایون باشه...

خب میزنم اون بچه رو داغون میکنم...

خدا بناست حجت رو بر ما تمام کنه...

یکی از اسامی قیامت یوم تبلی السرائر هست

برخی بزرگان فرمودن قیامت نفس در جزئیات هست، یعنی تبلی السرائر نفس، در جزئیات زندگیت اتفاق می افته،

جایی که مفاهیم کلی، تعین پیدا میکنن... جایی که مفاهیمی مثل همسر و فرزند و پدر و مادر، عینیت پیدا میکنن، مصداق پیدا میکنن، به اینها میگن جزئیات...

خدا با این تعین ها که در زندگیت رخ میده نفست رو برات قیام میده، قیامتی برای نفست برپا میکنه...

یوم تبلی السرائر راه میندازه برات...

میگه ببین خودت رو...

بعد میگن یکی از اسامی قیامت یوم الحسرت هست...

وقتی به حکمت این جزئیات در زندگیمون پی میبریم انگشت حسرت به دهان میگیریم که چه موقعیت بزرگی رو برای رشد از دست دادیم...



این مرحله ی اول نامه ام بود به برادرم مسلمان...

نامه ام به ایشون ادامه داره، بخش اصلی حرفم هنوز مونده

هنوز وارد نقش و وزن همسر در این مسیر رشد نشدم...

اگر توفیقی باشه خواهم نوشت

موافقین ۷ مخالفین ۲ ۰۲/۰۲/۱۷
ن. .ا

نظرات  (۱۰)

سلام.

با اجازتون من تیک مخالف زدم برای این پست. 

فقط از این جهت که معتقدم این مباحث با هر سبک و سیاقی ادامه یابد، آخرالامر نتیجۀ مطلوبی نخواهد داشت. نه برای شما که بسی بزرگوارید، نه برای مسلمان یاغی که عزیز است و دوست داشتنی و نه برای خوانندگان محترم که فرهیخته اند و فحول.

البته من در اینجا نه سر پیازم، نه ته پیاز. اما چون چالش های طرفینی شما را دیدم و خواندم، احساس کردم این حرف را بزنم. ولو این که خریدارش نباشید.

چندی قبل هم یکی از خوبان با تجربۀ بیان برای عزیز دیگری در بیان مشابه همین جنس چالش‌ها، مطلبی را مستقیماً نوشته بود که من ساعاتی بعد از انتشارش، خصوصی ازش خواهش کردم یا اون پست را رمزدارش کند یا ازش صرف‌نظر بفرماید. و البته ایشون هم بسیار بزرگواری فرمودند و مطلب رو خذف کردند. 

مع‌الوصف از آنجا که چندسالی هست شما را می‌خوانم و از نظر من بسیار شایسته و متقی هستید و تشخیصتون حتماً حتماً از من بینوا عالمانه‌تر است. صلاح کار با خودتون خواهد بود. فقط اگر خواستید ادامه بدید، پیشنهاد می کنم حداقل شخص و شخصیت همدیگر را نشانه نروید...

پاسخ:
سلام برادر
خیلی ممنونم بابت خیرخواهی تون...

ممکنه منم اشتباه کنم اما ممنون میشم اگر هم به من و هم به برادر مسلمان اعتماد کنید...
خدا حفظ تون کنه...

سلام 

من هم با نظر جناب مرآت موافقم.

سر و ته پیاز که نیستم، هیچی، محلی از اعراب هم ندارم، ولی اینجور بحثها رو نتیجه بخش نمیبینم و بنظر بیشتر چالش نفوس هست تا چالش عقول.

خداوند به هردوی شما جزای خیر عنایت کنه.

پاسخ:
سلام
:))
محتوای این نامه میتونه برای شما هم مفید باشه هاااا
هر چند زیره به کرمان بردنه...
اما میشه از زاویه ی ایگه ای هم بهش نگاه کرد

شما هم خیرخواه هستین...
۱۷ ارديبهشت ۰۲ ، ۱۱:۳۶ مسلمانِ یاغی ...

ممنونم. استفاده کردیم. 

البته این پست خیلی ارتباطی به مسلمان یاغی و پستش نداشت.

حتی به وزن همسر هم ارتباطی نداشت. 

احتمالا مقدمه ای بود برای حرف های بعدی که منتظریم استفاده کنیم.

 

فی المجلس دو تا نکته هم در تکمیل فرمایشات شما به ذهنم می رسه. 

به نظرم این دو تا نکته است که می تونه راهگشا باشه در باب شناخت مسیر. 

یکی اینکه اونچه اولویت داره به قول عین.صاد عبودیته، نه عبادت. و عبودیت یعنی مهم ترین کار تو در هر لحظه. 

دوم اینکه نمی دونم اصالت دادن به آگاهی رو از حرف های من برداشت کردید یا همینطوری مطرح کردید ولی از نظر من اونچه اصالت داره آگاهی و فهم انسان نیست، بلکه عمل به فهمه. 

ما به میزانی که به اونچه می دونیم عمل کنیم نادانسته هامون رو بهمون نشون میدن و جلو میریم. وگرنه کوه دانش میشیم و این کوه بودن مساوی میشه با سنگین شدن و حرکت نکردن ما.

پاسخ:
سلام
اتفاقا به محتوای پستتون مرتبطه... در ادامه بهش میرسیم...
توی نظرات اون مطلب من بحث رو به حاشیه کشوندم...آخرش هم نشد برگردم در مورد وزن همسر حرفهام رو تکمیل کنم...

بعد که دیدم یکی دوباری پیشنهاد دادید منم نامه سرگشاده بنویسم... گفتم بحث ما تقریبا به نتیجه رسیده جز همون بحث نصفه که محتوای بحثتون در اون مطلب بنزین و اکتان بوده...
لذا این نامه یه جورایی دعوت از شماست در ورود به این گفتگو...
یا تکمیلش...

در مورد وزن همسر هم در انتهای مطلب گفتم هنوز ورود نکردم...
نه.. اصالت دادن به آگاهی از نوشته شما برداشت نشد... این روش بحث من هست...

اینکه میگید عمل به آگاهی... موضوع مهمی هست... اما به لحاظ علمی، وزن علم و عمل تقریبا برابره و حتی حدیث داریم " العلم امام العمل"
یعنی علم بازم یک برتری ای نسبت به عمل داره...

اونجایی که آگاهی شکل میگیره اما انسان پای عملش همراه نیست علتش چیه؟
در مورد این باید صحبت کنیم...
شما (شمای نوعی) به آگاهیتون عمل میکنید مثلا میدونید وقت ازدواجتون هست و بر اساس تشخیصتون وارد وادی انتخاب میشید و ازدواج میکنید...
خب حالا وقتشه خدا هم به آگاهیتون در مسیر رشد اضافه کنه... 
لایه هایی از نفستون رو براتون آشکار میکنه...
گاهی ممکنه به نتایجی برسیم که نتونیم همپای اون آگاهی، عمل کنیم...

اینجا سوال مطرحه که چطور میشه میدونم خیرم در فلان موضوعه اما نمیتونم بهش پابند بشم... یا اونجوری که باید نمیشه پابندش شد...
فارق از موضوع ازدواج این سوال خودش یه موضوع بحثه...

ان شا الله در مطلب بعدی بیشتر وارد نقش همسر میشم... اما اجالتا تا اینجاش هم اگر بحثی هست بگید منم استفاده میکنم...

خطاب به جناب مسلمان یاغی

اصالت دادن به آگاهی اونجایی از شما سر میزنه که تصور می کنید چیزی رو فهمیدید و باید به این فهم عمل کنید ولی کار بسیار دشوار میشود برایتان.

مثلا فهمیدید که دست زدن به این صندلی ممنوع است

و حال آنکه هزار و یک انگیزه در درون شما وجود دارد برای این که به این صندلی دست بزنید

اینجا چالشی اتفاق می افتد که اگر تشخیص اولیه شما درست باشد نباید آن چالش برای شما عرق ریزان و خستگی و شکستگی علی حده ای داشته باشد.

البته که راه برای قبول نکردن این حرف باز است...

اما اگر همدلانه با جناب ن ..ا  به این آگاهی اولیه شک کردید می توانید جملات بعدی را در این که نفس  و سرائر نفس هنوز تحت قیومیت آگاهی قرار نگرفته اند 

realize

کنید.

پاسخ:
نکته تون خیلی خوب بود...
اونقدر خوب که شُکه شدم از خوندنش...
یعنی حرفتون شاید ارتباطی به برادر مسلمان نداشته باشه ها... اون رو که ما نمی تونیم تشخیص بدیم...

کلیت بحثتون برام نکته داشت...

احسنت... یاد گرفتم ازتون

و در کل 

از این نامه های سرگشاده سخت به هیجان آمده ام!

خدا زیادش کند

امضا

مادر عروس

پاسخ:
این مطلب چند روز پیش نوشته شده بود...
لینکش هم همون چند روز پیش گذاشته شده... فکر کنم 12 اردیبهشت بود...

عنوانش هم بود وزن همسر در سیر رشد
یه دفعه دیروز تصمیم عوض شد... عنوان رو تغییر دادم و متن و تکمیل کردم و منتشرش کردم
یعنی صرفا نامه به مسلمان نیست...
ایشون بحث خیلی مهمی رو مطرح کردن...
دوست داشتم این بحث بازخورد بیشتری داشته باشه...
۱۷ ارديبهشت ۰۲ ، ۱۳:۱۴ صـــالــحـــه ⠀

سلام :)

من خوشحالم... تازه دارم می‌فهمم دعوا سرِ چیه :)

 

چقدر من مطالب اخیر این وبلاگ رو دوست دارم. کاش نگاه همه‌ی آدم‌های دنیا به همسرشون و فرزندانشون و متعلقاتشون همینقدر زیبا بود... ای کاش...

دعا کنیم...

پاسخ:
سلام
دعوایی نیستاااا
یه گفتگوی معمولی هست...

این زیبایی که به من نسبتش میدید فقط حسن ظن شما رو میرسونه...
زیبایی واقعی اینه که بتونیم از این گفتگو نتیجه ای بگیریم...

اینه که به رشد همه مون کمک میکنه...
حسن مباحثه اینه که همه سر سفره هم افزایی هم دیگه مینشینیم...
ید الله مع الجماعت


سرگشاده بدون سلام هم که مینویسی :)) 

پاسخ:
آخ گفتی...

یکی باید نصیحتم کنه...

به نظرت نصیحت پذیر هستم؟

من که نیستم 

تو رو نمیدونم 

:)

پاسخ:
:))
ای داد بیداد
۱۷ ارديبهشت ۰۲ ، ۱۴:۳۳ مسلمانِ یاغی ...

اینکه چرا نمی تونم به فهمم عمل کنم مهم ترین سوال ذهنی منِ این روزهاست. 

اصلا کسی چه می دونه. شاید خدا همه این حرفا رو پیش اورده تا منو اینجا به جواب سوالم برسونه.

الحمدلله :)

 

+ در مورد حدیث «العلم امام العمل»، شاید امام به معنی جلودار باشه؛ یعنی هر عملی یه آگاهی رو قبلش باید داشته باشه و عمل بدون علم ارزشی نداره. توی این نگاه ارزش علم بالاتر از عمل نیست. صرفاً رابطه تقدم و تاخری که باید باشه تا یه عمل ارزش پیدا کنه رو مطرح می کنه. (برداشت شخصی بود.) 

ممنونم


++ آره @سجاد دیدی؟

جواب سلامم رو هم نداد! :)


+++ @شاگر خیاط، به نظرم اون بخش آگاهی که مطرح شده، همون طور که فرمودن ناظر به حرف های من نیست. من هم معتقد به اصالت آگاهی نیستم. 

پاسخ:
در مورد علم و عمل که واضحه هر کدوم بدون دیگری اسباب رشد نیست
نه علم بدون عمل تاییده نه عمل بدون آگاهی و بصیرت
بله در اون حدیث یک معنی همینه که شما فرمودین
اما بازم زوده بین علم و عمل یکی رو انتخاب کنیم...

در مورد اینکه چرا گاهی به آگاهی مون عمل نمیکنیم به نظرم نقطه عطف بحث میتونه باشه...
اما تا اینجای بحث میشه این حکم رو ازش استخراج کرد:
انسان الزاما بر اساس آگاهی هاش عمل نمیکنه
خب سوال
آیا اصلا الزامی برای عمل کردن انسان هست؟!!!

قرآن میفرماید
قل کل یعمل علی شاکلته
نطر خدا بر اینه که برای عمل الزامی هست و اون الزام هم شاکله هست
ما توی موضوع رشد خیلی با شاکله کار داریم
که ان شاالله امیدوارم بحث جوری بره جلو که دوباره برسیم به این بحث شاکله
و اینکه اون قیامت هایی که خدا برای نفسمون ایجاد میکنه برای شکل دادن به این شاکله هست
تا اینجا داریم درست میریم جلو؟

۱۷ ارديبهشت ۰۲ ، ۱۶:۵۰ مسلمانِ یاغی ...

فرمون دست شماست برادر بزرگه. 

من دارم استفاده می کنم.

ولی این سوال سوال درستیه به نظرم که "چی باعث میشه انسان عملی رو انجام بده؟"

صرف علم به فایده مند بودن اون عمل؟ 

یا علم در کنار موارد دیگه؟

یا موارد دیگه بدون علم هم می تونن عمل بیارن؟

پاسخ:
سوال خیلی خوبیه 
حیفه سرسری جوابی بدیم و رد بشیم
ولی قول میدم رهاش نکنیم...
شما هم روی این آیه قرآن فکر کنید:
قل کل یعمل علی شاکلته
طبق این آیه میگه کل اعمال بر اساس شاکله هست
یعنی ما عملی انجام نمیدیم مگر بر اساس شاکله مون...

شاکله چیه؟
تیپ شخصیتی هست؟
مجموع آگاهی های ما هست؟
تمایلات ما هست؟
اعمال و رفتار ما هست؟
ژنتیکه؟
چیه؟

شاکله مجموعه ای از مولفه ها هست...
ارتباط بین مولفه هاش رو که بررسی کنیم میبینیم آگاهی هم اثر داره عمل هم اثر داره و چیزهای دیگه...
اما مدیریت خدا در زندگی ما مقوله ی عجیبی هست که لازمه روش بیشتر دقیق بشیم...

ممنونم بابت سوالهای خوب...
هر دو روش فکر کنیم ببینیم به کجا میرسیم

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی