ترسِ بزرگترِ من
گفت: نکنه از فقر میترسی؟
از اینکه روزیت کم بشه... این شهر دیگه برام فرسایشی شده...
دوست دارم برگردیم...
فکر میکنی اگر برگردی دیگه موقعیت شغلی الان رو نداری؟!!
به حرفش فکر کردم...
سوالش رو از خودم پرسیدم...
از اعماق وجودم...
دیدم آره... نمی تونم ادعا کنم که از فقر نمی ترسم...
اما ترس از فقر در مقابل یک ترس دیگه ای که دارم خیلی کوچیکه...
ترس بزرگتری موجب میشه که هیچ وقت نتونم به صورت قطعی به خانمم بگم دقیقا چه زمانی برمیگردیم به شهر خودمون...
ترس بزرگترم چیه؟
من میترسم اولویت ها رو در تصمیم گیری هام گم کنم...
به خانمم میگم تو برای چی اینقدر دوست داری برگردی به شهرت؟
میگه خانواده ام...
دوستام...
اونجا اگر بخوام برم به کلاسی برسم کسی هست که بچه هام رو نگه داشته باشه.. اما اینجا...
باید منتظر تو باشم...
تو هم که...
گفتم:
من دقیقا از این میترسم...
گفت از چی؟
گفتم: از این زمزمه... از این نجوا...
ززمزمه و نجوا تبدیل به ذکر میشه...
بعد اگر همین خانواده... دوستان... کلاس هام... و ... و... مصداق دنیا باشه میدونی چه اتفاقی می افته؟!!
با تعجب نگاهم میکنه...
اگر مصداق دنیا باشه ما ذکر دنیا گرفتیم... و ذکر میتونه جهت قلب رو عوض کنه...
اگر جهت قلبمون به سمت دنیا بشه میدونی چی میشه؟!!!
بازم نگاهم میکنه...
اولویت ها رو تشخیص نمیدیم...
و انسانی که نتونه اولویت ها رو در هر زمان و مقطعی تشخیص بده، نمیتونه ناصر خوبی برای ولی باشه...
من توی این مدت دو ماه با تمام وجودم لمس کردم که کل مدیریت رو بخوای خلاصه کنی و روح و چکیده اش رو بکشی بیرون، یعنی تشخیص اولویت ها...
ما توی شرایطی گیر کرده بودیم که بهمون مواد اولیه نمیدادن...
دستگاهها مون خراب بود و قطعه هم نمی تونستیم بخریم...
به پرسنل مون هم نمی تونستیم حقوق بدیم و همه داشتن یا میرفتن یا سر و صدا میکردن...
وقتی یه پولی میرسید اولویت با کدوم بود؟
به پرسنل بدیم؟
بعد مواد اولیه چی؟... وقتی نباشه تولید میخوابه...
به مواد اولیه بدیم؟
نیروی کار تا پول نگیره کار نمیکنه...
یه مدیر همیشه توی زندگی درگیر این اولویت هاست...
من از این میترسم...
میترسم این ذکر دنیا باشه... اگر با هم ذکر دنیا بگیریم، تشخیص اشتباه میدیم...
من از تشخیص اشتباه خییییلی بیشتر از فقر میترسم...
اما اگر تشخیصم درست باشه و با تشخیص درستم، دچار فقر هم بشم نمی ترسم...
دوستان من
ماه امام حسین هست...
بیاییم ببینیم چه ذکری موجب میشه اهل تشخیص بشیم در جزئیات زندگی مون...
ذکر بگیریم...
دعا کنید برای من...
حقوق برج 2 رو توی برج 4 گرفتن... حدود 1000 تا خانواده...
این خیلی بد بود...
اما حقوق برج 3 رو هم توی برج 4 گرفتن...
این خیلی خوب بود...
ان شا الله موفق میشیم و لبخند بر لبی که باید بیاریم میاریم...
خدایا نصرتمون کن