درسی از واقعه ی عاشورا
آقای پناهیان یه زمانی شروع کرده بودن تاریخ صدر اسلام رو به صورت تحلیلی منبر میرفتن... شاید حدود 6 الی 7 جلسه ای از اون سلسله مباحث گوش داده باشم...
بعدها توی بقیه منبرهاشون میدیدم که ایشون به تحلیل تاریخ خیلی اصرار دارن... اصرار بجایی بود و هست...
ما شاید از حدود 10 سال پیش وقایع امام حسین تا کربلا و اسارت رو هم یه زمانی تحلیلی بررسی میکردیم...
یه جمله از اون تاریخ خوانی هر بار برام تفسیر جدیدتر و متعالی تری میشه...
و اون اینه:
یک مرد کوفی که به سمت مکه می اومد برای حج... بین راه به کاروان امام حسین علیه سلام برمیخوره که داشتن به سمت کوفه میرفتن...
امام از اون مرد کوفی میپرسن: از کوفه چه خبر؟
اون مرد عرضه میداره: دلهای کوفیان با شماست... اما شمشیرهایشان بر علیه شماست...
و امام فرمودن: این مرد کوفی راست میگوید...
یعنی چی؟
یعنی دل ها با امام حسین و شمشیرها بر علیه امام...
یعنی چی؟
یعنی دلها با حق... و اقدام بر علیه حق...
دلها با حق... اقدامها بر علیه حق...
دل با حق... اقدام بر علیه حق...
این رو ببرید در جامعه شناسی... از نگاه جامعه شناسی بهش نگاه کنید
ببرید در روانشناسی... از زاویه روانشناسان بهش نگاه کنید...
نتیجه؟!!!:
عادیه... یه جامعه ی معمولی همینه...
دل با حق... اقدام اما...
عادیه عزیزم...
میخوای عادی زندگی کنی؟!!
اینو بدون بعد ازشون برائت بجوی...
زندگی عادی داشتن برای شیعه مذموم هست...
چرا اقدام برای حق سخته؟!!
اصلا سخته؟
بله...
برای عموم مردم سخته...
چون خودم جزو عموم مردم هستم میتونم بگم سخته...
کجاش سخته؟
این جای بحث داره... اما بذارید یه تلنگر دیگه بزنم...
امام شاید از این دلهای با حق و اقدامهای فشل، آسیب ببینن... مهجور بشن...
حتی ناراحت بشن... دلگیر بشن...
و حتی نفرینشون کنن...
اما باهاشون جنگ ندارن...
اتفاقا اینها باید هدایت بشن...
نه تنها امام جنگ ندارن بلکه شیعه هم با اینها جنگ نداره...
پس چجوری باید شیعه رو از زندگی عادی دور کرد؟!!
با نصیحت؟!!
با منبر؟!!
سخنرانی؟!!!
کار فرهنگی نخ نما شده؟!!
اگه اینها بود که خیلی راحت بود...
برای همینه که میگم چون جزو عموم مردمم و از مردم عامی هستم... میگم سخته...
اما ناامید نیستم... و امیدم هم خیلی زیاده...
برادر من همیشه عکس محمد رضا پهلوی رو میذاره پروفایل هاش...
یه سره هم داره فحش میده به نظام...
اما روزی که سردار سلیمانی شهید شدن تهرام مملو از جمعیت تشییع بود ما هم تهران بودیم ایشون هم پیش من بود و با نگرانی میگفت:
حاج قاسم رو که زدن رهبر رو هم به زودی میکشن و وای از روزی که رهبری نباشه...
چی روی برادرم اثر گذاشت که در مورد رهبری تواضع میکرد؟
جو غالب...
روی جو غالب فکر کنید...
جو غالب یک تکنیک دینی هست برای اداره ی جامعه...
منظورم جو غالبی که رسانه ای و فیک ایجاد شده باشه نیست هااااا
خدا هم با جو غالبی که توی ماه رمضان ایجاد میکنه شیطان رو در قل و زنجیر میندازه و یه طهارتی در خلق ایجاد میکنه...
یادتونه در مورد ارتباط میوشتم؟
جو غالبی که توسط ارتباط مومنین شکل بگیره...
راستی میدونید موانع ارتباط چیه؟
خجالتی بودن؟!!
درون گرا بودن؟!!!
اهل معاشرت نبودن؟!!
نه...
اینها هیچ کدوم مانع ارتباط نیستن...
موانع ارتباط چیه؟
احسنت