چرا؟
من کسی نیستم جز نتیجه ی "چراهایی" که در بسیاری از مقاطع به جانم افتاد...
من هرگز از مواجهه خودم با چرا ها نهراسیدم... اما مثل معتادی که در خماری موادی از درد به خود میپیچد... در خماری جواب به خود پیچیدم...
به همسرم میگفتم هرگز از اتفاق نترس... اتفاقات هم صاحب دارن... هم هدف... بهشون اعتماد کن...
این اتفاقات اگر در ذهنت سوال از "چرایی" رو ایجاد کردن یعنی درست با اتفاق برخورد کردی...
این روزها در مورد نحوه وب نویسی و پاسخ دادن به نظرات و نظر گذاشتن ها پر از چرایی هستم...
راستی چرا دل نویسی میکنیم؟... که چه کسی بخواند؟... که چه بگوید؟... که چه بفهمد؟...
راستی چرا در وبلاگها نظر میذاریم؟... چرا میخوانیمشان؟...
جواب های که در وهله اول به ذهن هر کسی میرسد را از برم
مرموز نوشت:
"لوعلم ابوذر ما فی قلب سلمان لقتله"
ـ اگر ابوذر بر آنچه در دل سلمان بود اطلاع مییافت، او را میکشت.
اگر حقایق را بیش از طلب افراد به آنها ارائه بدهیم نسبت به آن حقایق استیحاش دارند یعنی از درون طلب دارند که آن حقیقت را حاشا کنند...(حاشا کردن آن حقیقت، طلب درونی شان هست و همه منطق و استدلالشان در خدمت طلب درونیشان قرار میگیرد) حتی اگر بدانند کسی که این حقیقت را بازگو میکند صاحب عصمت هست... و خلاف نمی گوید... سبحان الله!!!!... یعنی طلب حاشا کردن و انکارش رو در درون دارن ، نه طلب فهم و وصول به اون حقیقت رو... !!!!!!!!
حالا میفهمم دلیل خیلی از جدلها و نزاع های معرفتی را... همواره آغاز کننده نزاع پایین تر ها هستند...
و تمتعه ارضک طوعا (طوع : میل و رغبت)
میتوان این گونه معنا کرد که اگر مردم نسبت به او طوع و رغبت دارند بیاور در زمینت متمتعش کن...
یکی از اسرار غیبت می تواند این باشد که مردم از ظهور تمام حقیقت دین "استیحاش" دارند (نظر من هست میتوانید نپذیرید)
سبحان الله!!!... خدایا اهلمان کن...
من باید به چرایی های خودم درباره نحوه حضور در فضای مجازی پاسخ بدم...
خیالتان راحت باشد... این نوشته به این معنا نیست که از شر نوشته های من خلاص میشوید