اثرات نظم + سیاسی نوشت
نظم داشتن در امورات زندگی از نشانه های تقوا هست... و بی نظمی از نشانه های بی تقوایی هست...
خب این یه حرف کلی هست مخصوصا که ممکنه ذهنیت های نادرستی در مورد تقوا داشته باشیم و وقتی حرف از تقوا زده میشه مثلا یه مرد ریشویی که روی پیشونیش جای مهر مونده و دکمه یقه اش رو میبنده و ...
من فکر میکنم درد سنگینی هست که انسان طلبی داشته باشه و طلبش جدی هم باشه و هیچ وقت این طلب دست از دلش بر نداره اما... اما "اراده" ی کافی برای رسیدن به این طلب رو نداشته باشه... و تنها مانعش هم نداشتن اراده باشه... خیلی دردناکه... تصور کنید همچین شخصی رو...
هر وقت آدمی دیدید که با شوق از یک خواسته و آرزوش سخن میگه اما اقدام جدی و مستمر در رسیدن به اون هدف و آرزوش نمیکنه پیش خودتون فکر نکنید اون صرفا اهل ادعاست... یا فکر نکنید خود فریبی میکنه... یا خیلی راحت نگید تو که اینقدر فلان موضوع رو دوست داری چرا براش تلاش نمی کنی؟ پس اینقدرها هم برات مهم نیست... نه...
اون بیچاره بر سر "اراده" اش بلا آورده... "اراده" اش دستخوش حوادث شده... من برای همچین آدمهایی در دلم اشک هم میریزم... حال این انسانها شبیه کسانی هست که اونها رو در داخل یک قفس بگذارن و در بیرون از قفس سر عزیزش رو ذبح کنن... برای همین گفتم خیلی دردناکه...
بی نظمی همچین بلایی سر "اراده" انسان میاره... یه نگاه به اطرافیانتون بندازید... اغلب انسانهای بی نظم اهل استقامت و استمرار در یک موضوع نیستن... استمرار و استقامت ، علاوه بر معرفت و انگیزه و ... نیاز به اراده ی جدی داره... یکی از مسائلی که اثر جدی روی اراده مند شدن انسان داره وجود نظم در زندگی شخص هست... حالا اینکه ربط اراده و نظم چیه کمی نیاز به تفصیل داره... که فرصتش رو ندارم... فقط همینقدر بگم نظم داشتن از عوامل مودب شدن نفس هست ، نظم یه جورایی کنترل خواسته های نفس هست... یعنی : ای نفس هر وقت تو دلت بخواد من خواسته ات رو اجابت نمی کنم ، بلکه هر وقت من تشخیص بدم به حوائجت پرداخته میشه... نظم یعنی این... و این به یک معنا ، مبارزه با هوای نفس هم هست... کسی که اهل اراده و به تبع اون اهل استقامت و استمرار هست لازم هست اهل کنترل و مدیریت خواسته های نفس هم باشه... و نظم در امور به یک معنا کنترل و مدیریت خواسته های نفس هست....