ن والقلم و ما یسطرون

اگر تو نبینی ام ... من هم نمی بینم ام
مشخصات بلاگ

اینجا دیگر به روز نخواهد شد

در مطالب قبلی عرض کردم که در این آدرس مینویسم:

https://touresina.blog.ir/

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

در شماره های قبلی این مطلب از لزوم مدیریت حب و بغض های شخصی نوشتیم و عرض کردیم که اگر حب و بغض های شخصی درست مدیریت نشن نورانیت عقل رو از انسان میگیرن و انسان قدرت تشخیصش رو از دست میده و یکی از دلایلی که سن چهل سالگی رو سن کمال میدونن به این علت هست شخص انواع اقتضائات سِنّی (حب و بغض هایی که معلول اقتضاء سن هستن) رو پشت سر گذاشته مثل حب و علاقه به بازی و شیطنت و خوردن در دوران کودکی ، مثل علاقه به دوست یابی در دوران نوجوانی ، مثل علاقه به زوج یابی در دوران جوانی و... نه اینکه این علایق در سنین بالاتر کاملا از بین میره... بلکه این علایق در انسان عاقل بر او غلبه نداره... و هر وقت عقل شخص اراده کنه اون علاقه ها مجال بروز پیدا میکنن... خب قرار شد به بحث مدیریت حب و بغض ها در انتهای مطلب باز گزدیم پس فعلا رهاش میکنیم.

همچنین عرض کردیم اتفاقات و پدیده ها و حوادث زندگی هر شخصی عرصه ها و فرصت های زندگی هر شخص هستن و دلیل آوردیم که انسان ها برای کمال نیاز به دانایی و دارایی دارن ، و عرض کردیم دانایی های انسان ها مقدمه ای هست برای دارا شدن اونها... دانایی ها به تنهایی قدرت دارا کردن انسان رو ندارن (منظور از دارایی ، دارا شدن صفات خوب و الهی هست) و علت عجز دانایی در دارا کردن انسان این هست که دانایی به واسطه ی مفاهیم حاصل میشه و مفاهیم قدرت انتقال جزئیات رو به انسان ندارن و انسان به حکم داشتن شخصیت یا همون تشخص فردی (تشخص، حقیقتی جزئیه و خاص و منحصر به فرد هست) باید در دل جزئیات زندگی قرار بگیره تا صفات خوب و حتی صفات بد رو دارا بشه...(یعنی برای اینکه کسی بد هم بشه یا بدیهاش بروز پیدا کنه باز باید در همین جزئیات قرار بگیره) جزئیات زندکی همون اتفاقات و حوادث و پدیده های زندگی هر شخص هست. یه مثال میزنم : شخصی دوست نداره حسود باشه و از قبح حسادت خیلی چیزها میدونه اما رگه هایی از حسادت در وجودش هست که خودش هم خبر نداره و یا خبر هم داره اما دوست داره اصلاحش کنه ، میره دنبال کار ، در جایی استخدام میشه چند سالی کار میکنه و دارای سابقه میشه.. مثلا خیلی هم پیش رئیسش عزیز میشه... بعد ناگهان بعد از شش هفت سال کار کردن و عزیز شدن نزد رئیس ، شخصی اونجا استخدام میشه که از ایشون قوی تره... و توجه رئیسش رو بیشتر جلب میکنه... لذا این شخص میبینه تا وقتی این نیروی جدید باشه ایشون دیگه اون عزت گذشته رو نخواهد داشت... حالا میبینی اون رگه هایی از حسادت که در درون داشته داره بروز پیدا میکنه... اگر این شخص واقعا میخواد حسادتش رو کاملا در وجودش از بین ببره حالا وقتش هست... با خواندن دهها کتاب در مذمت حسادت این رذیله ای که در درونش وجود داشت از بین نمی رفت... او باید در این شرایط قرار میگرفت، و نه تنها حسادت نکنه نسبت به اون نیروی جدید، بلکه در خلوتش هم بشینه برای ارتقاء این شخص در محل کارش دعا کنه... باید این اتفاق جزئی برای این شخص بیافته... اگر این شخص از درونش طلب سعه وجودی و کمال داره خدا بر خودش واجب میدونه تا بستری فراهم کنه که این شخص اون رذیله رو در درونش ببینه و درستش کنه... لذا حتی جنگ هم فرصته... مگر همین جنگ هشت ساله ما نبود که جرات دشمنان رو الان در طول سی سال بعد جنگ برای تعدی به این کشور در نطفه خفه کرد؟ مگر مقبره های شهدا کم برای کشور ما برکت داشته؟ این همه هر ساله راهی مناطق جنگی میشن و چه تحول ها که برای اشخاص اتفاق می افته!!! راستی مگر آنها که رفتند و به شهادت رسیدن مرده اند؟... که بگوییم حیف شد... جوان بود... کدام فعال فرهنگی در کشور ما میتواند به اندازه شهید تاثیر فرهنگی داشته باشد؟...خب این از فرصت بودن عرصه های زندگی (عرصه، همان اتفاقات و شرایط و پدیده های زندگی هستن)


 

من عرض کردم تمام عرصه های زندگی، فرصت هستن... حالا باید بگم عرصه ها و اتفاقات زندگی سکه ای هستن که یک رویشان فرصت هست و روی دیگرشان تهدید... مثلا شخصی رئیس جمهور میشه ، فرصتی تکرار نشدنی در اختیارش هست تا با خدمت به خلق به خدا تقرب حاصل کنه ، اما اگر حب و بغض های شخصی بر وجودش غلبه کرد و خواست مثلا دست برادرش رو در ثروت های کشور باز بذاره و چپاول خانوادگی و حزبی راه بندازه در بیت المال کشور اون وقت قدرتی که توسط این منصب براش بوجود اومد میشه تهدید... همه عرصه های زندگی اینطور هستن... یک رویشان فرصت هست و روی دیگرشان تهدید... لذا قدرت فساد نمی آره که بعضیا میگن... قدرت یه عرصه هست که برای عقلا یه فرصت بزرگ هست اما برای جهال تهدید هست... و بدانیم هر چه قدر فرصتها در یک عرصه بزرگ تر باشن تهدیداتی که در اون روی سکه شان هست به همان اندازه بزرگ هستن. لذا به خاطر همین دو وجهی بودن عرصه ها هست که برای مثال میبینیم خدا در مسئله ازدواج راه طلاق رو باز گذاشتن... اما فرمودن " ابغض الاشیاء عندی الطلاق" به نظر من باز گذاشتن راه طلاق از این بابت هست که اگر زوجین سطح درکشون پایین بود و نفهمیدن فرصت بودن عرصه ی زندگی مشترک یعنی چه و به خاطر نرسیدن به یه سری علایق شخصی در ازدواج دارن هم خودشون رو از بین میبرن و هم طرف مقابل رو ، از هم جدا بشن... کم سراغ ندارم در تاریخ و در زمان خودمون که همسرشون (چه زن و چه مرد) ایرادهایی داشتن که موجب آزار طرف مقابل میشدن اما طرف مقابل سطحی نگاه نکرد و بلافاصله جدا نشد ...تونست بفهمه ربط این ایراد همسرش با خودش چیه.... ماند در عرصه و به مقامات والایی رسید... اما خیلی از ماها هم قدرت درک پایینی داریم و تا ایرادی از همسر میبینیم ابتدا سعی میکنیم از طریق گفتگو حلش کنیم اگر نشد با جدل و قهر و نزاع و اگر باز هم حل نشد با طلاق... کلا استاد پاک کردن صورت مسئله هستیم...

میتونم مثال بزنم اما میدونم نظراتی خواهد آمد که : یعنی تو میگی همسر باید بسوزه و بسازه؟... افسردگی بگیره؟... از حقوق خودش محروم بشه؟... این رو بگم این مطلب برای کسانی که به حداقل ها قانع هستن و میخوان یه زندگی معمولی داشته باشن نیست... بدردشون نمی خوره... کسانی که فکر میکنن در برخورد با پدیده ها عرفی ترین کار ممکن، بهترین کار هست بهتره این مطلب رو نخونن... از خیر مثال میگذرم...

در مطلب بعدی عرض خواهم کرد که فرصت اصلی و تهدید اصلی در فضای مجازی چیست... این فرصت و تهدید بزرگ خیلی مهم هستن... من که هر چه در تاریخ میبینم مصداقی براش پیدا نمی کنم... و بدانیم طبق فرمایش مولا علی : فرصت ها چون ابرها میگذرند...

 

میدونم مطالب که طولانی بشه کمتر کسی میخوندش... اگر یک نفر هم بخونه و روش فکر کنه خواهم نوشت... و روزی از این دست نخواهم نوشت که بدانم یک نفر هم نمی خواند...

۹۵/۱۲/۱۷
ن. .ا

نظرات  (۷)

خیلی ممنون

۱۷ اسفند ۹۵ ، ۱۶:۴۵ دچــ ــــار
نکته جالبی گفتید : هر چیزی که فرصت هاش بیشتر باشه تهدیداش هم بیشتره 
پاسخ:
این نکته خیلی حرف داره...
نمیدونم چی بگم...
سلام نمیشه مطالب رو کوتاهتربنویسید؟ نمی خونمشون! :/ 

پاسخ:
سعی ام رو میکنم
شاید بهتره برای مطالب طولانی در بین مطلب عناوینی رو بنویسم که کسانی که مطالب بلند نمی خونن فقط همون عناوین که خلاصه مطلب هست رو بخونن...
راستش از پایین خوندم به بالا ! تا قبل متن آبی رنگ رو خوندم ولی دیگه ادامه ندادم 
ممنون مطلب خوبی بود 
سلام علیکم
سپاس. مسئله‌ی قرار گرفتن در موقعیت و دووجهی بودن موقعیت‌ها نکات بسیار خوبی بودند که به خوبی هم بیان کردید. ان شاء الله ما هم بتوانیم در موقعیت‌ها استفاده کنیم!
پاسخ:
علیکم السلام برادر
اونجایی که نوشتید هر عرصه ای دو رو داره برام جالب بود
ناخودآگاه ذهنی من و خیلی های دیگه خیلی از چیزها رو  فقط تهدید میبینه
مثلا شهرت همیشه برای من یه تهدید بوده در حالی که میشه از این شهرت استفاده های خیلی خوبی کرد.
پاسخ:
ناخودآگاه ذهنی من و خیلی های دیگه خیلی از چیزها رو  فقط تهدید میبینه

بله
اکثر ماها همینطوریم...

درسته
۱۸ اسفند ۹۵ ، ۱۴:۳۹ پلڪــــ شیشـہ اے
بسیار جالب هستند این دست مطالب.