ن والقلم و ما یسطرون

اگر تو نبینی ام ... من هم نمی بینم ام
مشخصات بلاگ

اینجا دیگر به روز نخواهد شد

در مطالب قبلی عرض کردم که در این آدرس مینویسم:

https://touresina.blog.ir/

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
شنبه, ۳۱ تیر ۱۳۹۶، ۰۷:۱۵ ق.ظ

کمالِ عقل

لُب مطلب نوشت: 

عاقل کسی هست که صدای گلوله رو در سوریه میشنوه و از آواره شدن زنان و کودکان سوری و یمنی و فلسطینی قرار از دلش و خواب از چشمانش رخت میبنده...

عاقل کسی هست که انحراف.... نه... نشانه های انحراف رو در جامعه ببینه نگران و دلواپس میشه... مثلا ببینه خودی ها برای جلب اعتماد دشمن تلاش میکنن و سخن از دولت بی تفنگ دارن!!!! نگران میشه و میدونه این حرکت سر از دیوث سیاسی شدن در میاره و منتج میشه به حراج تمام دستاوردهای ملی و اعتقادی یک ملت...


ملاصدرا در کتاب اسفارش برای نفس انسان چهار سفر برای رشد و کمال ترسیم میکنه دو سفر اول ، سفر به سوی حق و یافتن حق و سیر در اسما و صفات حق هست اما دو سفر دوم که غایت کمال نفس انسانی هست سفر از حق به سوی خلق هست... یعنی کمال و غایت رشد انسانی اینه که با معیت حق ، به امور خلق بپردازیم... 

جالبه که در تعلیقاتی که بعد ار ملاصدرا بر اسفار نوشتن گاهی این سفرهای چهارگانه رو به پنج یا شش سفر تعریف کردن اما دو سفر انتهایی هیچ تغییری نمیکنه... و عالمان بعد از ملاصدرا هم هنوز قائل به این هستن که غایت کمال انسانی به این هست که به سوی خلق حرکت کنی... البته بر اساس حق...

یکی از نشانه های بلوغ عقل دغدغه مند شدن برای خلق و اجتماع هست... بعضی از نحله های فکری در جهان تشیع که همواره خار در چشم و استخوان در گلوی عالَم تشییع بودن همیشه و حتی هنوز بر این باورند که تشکیل حکومت اسلامی در زمان غیبت باطل هست و فقط خود حضرت باید تشریف بیارن و تشکیل حکومت بدن... جمود فکری اینها آدم رو به یاد فتواهای تاسنجیده ی سلیمان صرد خزاعی میندازه در عدم همراهی با مسلم بن عقیل... البته که سلیمان بر اینها شرف داره اما...

در حالی که شیعه فقط در سال 57 تصمیم به تشکیل حکومت نگرفته... باید تاریخ رو درست مطالعه کنیم تا بفهمیم از قبل از خواجه نصیر طوسی زمینه سازی ها شروع شده بود... خواجه نصیر با سوار شدن بر گُرده مغول، در این راستا اقدام بزرگی انجام داده بود و بزرگترین مانع تشکیل حکومت اسلامی که حکومت عباسیان بوده رو به درک واصل کرد...که هنوز جهان عربِ جاهلی و ناسیونالیستی کینه ای عجیب نسبت به خواجه نصیر دارن... علما و زعمای شیعه فراز و نشیبهای فراوانی در این قرون داشتند تا به سال 57 رسیدن... بعضی ها میگن آیا علامه مجلسی ، درک و شعور امام خمینی رو نداشت که قیام کنه؟... علامه مجلسی اگر تونست مجموعه عظیم روایی بحار الانوار رو جمع آوری کنه به صدقه سر امنیتی بود که صفویه برای علمای شیعه ایجاد کرده بود... و حکومت صفوی درسته که حکومت ولی فقیه نبود اما فقها و علمای بزرگ اون روز اسلام حامی دولت شده بودن و در تصمیمات دربار تاثیر داشتن...

این زمینه سازی در بین زعمای شیعه قرنهاست که در حال شکل گیریست... منتها ضعف ما این بوده که همیشه تاریخ رو از نگاه صهیونیست ها خوندیم... هیچوقت در کتب تاریخ به ما نگفتن شاه اسماعیل صفوی قبل از تشکیل حکومت بر چه مرام و عقیده ای بود و چه بحران هایی رو از سر گذروند... هیچ وقت به ما نگفتن علت اصلی جنگ عظیم ایران و عثمانی بر سر ندای " اشهد ان علی ولی الله" بود که شاه اسماعیل در اذان رسمی کشور وارد کرده بود...

یا فاجعه ای که شیخ بهایی در جبل عامل لبنان نسبت به شیعیان مشاهده میکرد و ایشون رو به این ضرورت رسوند که باید حکومتی شیعی تشکیل داد... این سلسله ی زعمای شیعه که همگی مترصد فرصت بودن تا حکومتی بر مبنای اسلام ناب تشکیل بدن منتهی شد به سال 57...

اما هنوز خار در چشم داریم و استخوان در گلو...

بعضی ها فکر میکنن بلوغ اجتماعی و سیاسی مردم توی خواب و توی انزوا شکل میگیره که میگن خود حضرت بیاد حکومت تشکیل بده... اینها انتظار دارن حضرت بیاد و معجزه و دست تصرفی در قلب و فکر شیعیان ایجاد کنه تا مردم به بلوغ برسن... اگر بنا به معجزه و تصرف بود 11 امام قبل از حضرت این کار رو میکردن... این چه رخوت فکری ای هست که برخی از اباطیل شیعه گرفتارش شدن خدایا...

عده ای هنوز بر سر تقابل فلسفه و کلام درگیر نزاع های مضحک عقیدتی هستن... اینها ابوموسی اشعری های حوزه علمیه هستن که اگر قابل هدایت هستن ان شا الله خدا هدایتشون کنه... نتیجه ی این تقابل نابجا و نابخردانه شده نفوذ وهابیت در دل مشهد... که اثراتش رو در آینده نشان خواهد داد...

هر چه بزرگانی مانند علامه طباطبایی فریاد زدند که فلسفه و کلام رو اگر در عرض هم قرار بدید تقابل و نزاع ایجاد خواهد شد و دامن جامعه اسلامی رو میگیره ، هیچ کدام از متعصبان نفهمیدن کلام و فلسفه و عرفان و قرآن در طول هم هستند و اصل، توقف نکردن در هیچ کدام از مراتب مادون قرآن هست... هر کسی که توقف کرد درگیر تقابل شد... این رو نفهمیدن... اینها باید برن زندگی امثال عماد مغنیه رو از نزدیکان این بزرگوار بشنون تا بفهمن ایشون در ایران نزد کدام عالِم عقیده اش رو غنی کرد... چرا امثال عماد مغنیه مسئله شون تقابل فلسفه و کلام نبود؟... اینها مسائل عقیدتی رو پیش کدوم عالم خونده بودن؟.... آی حوزه های علمیه... خبر دارید؟!!!... چرا کسی تحلیل نمیکنه این تقابل ریشه ای صهیونیستی داره؟... چرا کسی نمیفهمه از کجا داره مدیریت میشه؟...

فضای وبلاگ من محیط تخصصی ای نیست که بخوام در این زمینه بنویسم... اما سخن از کمال عقل و حرکت به سوی اجتماع بود که داغ دلم تازه شد و چند خطی گله کردم...

دیروز در کهک در منزل ملاصدرا بودم... و به این فکر میکردم کسی که میگه امروز نوبت 24 میلیون انسان هست در خوشبینانه ترین حالتش باید بگیم: ایشون عقل نداره... دیگه نمیگم مشقی که صهونیستها براش نوشتن رو داره روخوانی میکنه... نه ... ان شا الله مسئله جاسوسی و اینها نیست... بله... ان شا الله نیست... حتما اجتهادش اینه که نوبت این ۲۴ میلیون رسیده , در مقابل اون فرمایش اقا که فرمودن دو قطبی شدن جامعه به ضرر کشور هست... بله اجتهاد ایشون فرق میکنه... اجتهاده دیگه , مثل اجتهاد اون دومی که در زمان رحلت پیامبر میگفت :الان درد بر پیامبر غلبه کرد و داره هزیون میگه , لذا لازم نیست از فرمانش اطاعت کنید و قلم و کاغذ بیارید... اجتهاده دیگه , ممکنه گاهی به خطا بره و بگه پیغمبر داره هزیون میگه (نعوذبالله).

بگذریم...

عاقل کسی هست که صدای گلوله رو در سوریه میشنوه و از آواره شدن زنان و کودکان سوری و یمنی و فلسطینی قرار از دلش و خواب از چشمانش رخت میبنده...

عاقل کسی هست که انحراف.... نه... نشانه های انحراف رو در جامعه ببینه نگران و دلواپس میشه... مثلا وقتی ببینه خودی ها برای جلب اعتماد دشمن تلاش میکنن!!!! نگران میشه و میدونه این حرکت سر از دیوث سیاسی شدن در میاره و منتج میشه به حراج تمام دستاوردهای ملی و اعتقادی یک ملت......

خدایا عقلی از اینگونه ام آرزوست... عقلی که قدرت جمع تکثرات رو پیدا کرده باشه... عقلی که بتونه جمع اضداد کنه... عقلی که پراکندگی اجتماع متفرقش نکنه بلکه از مردم پراکنده اجتماع و امت بسازه...(مصداق بارز جمله ی آخر مقام معظم رهبری هستن)

محال هست... محاله... بدون ولایت رسیدن به این عقل محاله...

شاید خیلی در مورد ولایت نوشته باشم اما هنوز رگ اصلی رسیدن به ولایت رو نگفتم... 

من انسان بی جرات و ترسویی هستم... شاید هم مصلحت اندیش... ان شا الله دومی باشم

۹۶/۰۴/۳۱
ن. .ا

نظرات  (۳)

کسانی که منو دنبال میکنن حتما میحونمشون... حتی کسانی که دنبالم نمیکنن هم میخونمشون... البته اگه بشناسم...
همه رو میخونم حتی اگه نظر نذارم... و حتی اگه دنبالشون نکنم... مدتیه خیلی مصلحت اندیش شدم... نمیدونم از اثرات بالا رفتن سن هست یا چیز دیگه... آخه با وجود اینکه سی و یکی و دو سال بیشتر ندارم توی دسته بندی های رسمی در رده سنی میانسالان قرار گرفتم...
دیگه میانسالیه و مصلحت اندیشی...

اما ممنون میشم کسانی که دنبالم میکنن با آدرسشون دنبالم کنن تا بتونم بهشون دسترسی داشته باشم...
ممنون که سیاهه های ما رو تحمل میکنید
پاسخ:
یعنی خیلی وقتا نظر نذاشتنم یا دنبال نکردنم بر اساس مصلحت اندیشی ام هست...
شاید از نظر شما خیلی مضحک باشه اما دیگه میانسالی برای ما این عوارض رو داشت... ان شا الله خوب میشیم

بعدا نوشت:
بعضی از بزرگواران به صورت عمومی دنبالم کردن اما آدرسشون رو نذاشتن و من هم آدرسشون رو نمیدونم...
مخفی ها که دیگه کلا حسابشون جداست... تصورم نسبت به دنبال کننده مخفی اینه که میلی به آشکار شدن در هیچ سطحی نداره... لذا می پذیرم...
سلام

وبلاگ شما همه اش در باره عقله

من هم امروز عقلم خوب کار نمی کنه !

ان شاءالله روزهای دیگه توفیق بشه بخونم ببینم چی نوشته

موفق باشید


کسی که میگه امروز نوبت 24 میلیون انسان هست ...

نه اون کسی که میگه امروز نوبت 24 میلیونه عقبل داره و نه او 24 میلیونی که بهش رای دادن !
اگه عقل داشتن و از سر عقل رای میدادن که نتیجه رایشون نمیشد یه آدمی که با حرف و عمل ثابت کرده عقل نداره !!!!