پاسخ:
بله در مغلطه بودن جمله که شکی نیست
اصلا این دوئیت (تقابل) ، دوئیت اشتباهی هست...
این جمله تون کاملا درسته:استدلال این جمله دقیقا یه استدلال گیج کننده ی ظاهرا درست بسیاار تکراریه گه هزاران مدل حرف غلط رو باهاش به خوردمون دادن.
منتها این یکی از شیوه های شیطان برای نفوذ در دستگاه محاسباتی انسان هست...
عمدا مطرح کردم تا یه اصلی رو بیان کنم...خب برای ما کاملا مشخصه که میشه هم در کلیسا یاد خدا بود و هم روی دوچرخه... اگر هم در کلیسا هی دوچرخه مون به ذهنمون میاد نمیشه کلیسا رو حذف کرد
بلکه این خطوراتی که در کلیسا به ذهن انسان میاد به مراتب برای خود شناسی بهتر از خدایی هست که روی دوچرخه به ذهن انسان بیاد... ان شا الله دلیلش رو هم عرض خواهم کرد
منتها الان میخوام اشاره کنم این مدل استدلال چون خیلی کاریکاتوری مطرحش کردم قبحش برامون آشکار هست... منتها باید ریشه ی این استدلال رو یافت چون شیطان اینقدر کاریکاتوری این نحوه استدلال رو برای مومنین جلوه نمیده
شیطان اهل خطوه هست یعنی گام به گام و آروم آروم جلو میاد... طوری که ممکنه برای غالب کردن یک فکر انحرافی به شخص سالیانی زمان بذاره...
اون استدلال برای مومنین اینطور جلوه میکنه:
اینطور نیست که شیطان همیشه انسان را از خوبی ها به سمت بدی ها منحرف و گمراه کند بلکه گاهی شیطان ، انسان را از ترجیح انجام یک خوبی نسبت به خوبی دیگر گمراه میکند (از آقای فاطمی نیا شنیدم... منبع روایی اش رو نمیدونم)
ما باید یک قاعده و اصل داشته باشیم تا معیار و میزان داشته باشیم برای مقابله با این خطوات شیطان...
بنا دارم اون میزان رو مطرح کنم... البته به شرط توفیق
ممنون بابت مشارکت در موضوع اصلی بحث...