ن والقلم و ما یسطرون

اگر تو نبینی ام ... من هم نمی بینم ام
مشخصات بلاگ

اینجا دیگر به روز نخواهد شد

در مطالب قبلی عرض کردم که در این آدرس مینویسم:

https://touresina.blog.ir/

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
يكشنبه, ۲ مهر ۱۳۹۶، ۱۰:۴۹ ق.ظ

داستان مجنون و لیلی و شتر

داستانی توی فیه ما فیه مولانا خونده بودم که خیلی برام جالب بود

میگفت مجنون با شترش به سمت خونه لیلی حرکت میکرد همین که نزدیک خونه لیلی رسید و چشمش به لیلی افتاد از خود بیخود شد در حالی که سوار بر شتر بود افسار شتر رو رها کرد و رفت توی حال خودش...

وقتی به خودش اومد دید در روستایی هست که فرسنگها از منزل لیلی فاصله داره... این روستا همون روستایی بود که بچه ی این شتر اونجا نگهداری میشد... و به محض اینکه مجنون افسار شتر رو رها کرد شتر به سمت تعلق خودش (فرزندش) تغییر مسیر داد.



هر یک از حواس و قوای ما اقتضائاتی دارن مثلا اقتضاء چشم، دیدن هست اینکه چه چیز را ببیند مافوقش تعیین میکنه... اقتضاء گوش شنیدن هست اینکه چه چیز رو بشنوه مافوق تعیین میکنه...

اقتضاء وهم و خیال مشغول شدن به کثرات هست... اینکه به چه چیز مشغول بشن مافوقشون تعیین میکنه

اگر وهم و خیال بشن مافوق حواس ظاهری ما و خودشون هیچ مافوقی نداشته باشن انسان رو به سمت قهقرا میبرن... یعنی تمام حواس رو مشغول میکنن... مشغول چی؟

مشغول کثرت بماهو کثرت... یعنی مشغول دنیا... 

ذات دیدن رو نمیشه از چشم گرفت... ذات شنیدن رو نمیشه از گوش گرفت... ذات زوج خواهی و میل به یکی شدن رو نمیشه از قوه شهوت گرفت... ذات دفاع و هجوم رو نمیشه از قوه غضب گرفت

ذات مشغول کثرت بودن رو نمیشه از وهم و خیال گرفت... ذاتیات و اقتضائات این حواس و قوا بنا بر حکمتی در اینها آفریده شده...عبث نیست


لذا همونطور که دیدن و شنیدن رو نمیشه از نفس انسان جدا کرد ، مشغول شدن رو هم نمیشه از نفس جدا کرد...

لذا یکی از اساتید ما میفرمودن: اگر نفس را به امور نیک مشغول نکنید نفس شما را به اموری که خودش دوست دارد مشغول میکند

یعنی افسار مشغله نفس را به دست عقل بدهید که اگر ندهید وهم و خیال که ذاتا اهل مشغله هستن افسار را به دست میگیرند و چون وهم و خیال ذاتا رو به مُلک دارند نه ملکوت، شما را از سیر الیه راجعون باز میدارند.


خیلی مهمه که مرز بین مشغول کردن نفس توسط عقل رو با مشغول شدن توسط نفسانیات رو تشخیص بدیم...

اینکه خداوند در قرآن میفرمایند "اکثرهم لا یعقلون" یعنی اکثر ماها مشغول شدیم تحت ریاست وهم و خیال و شهوات و نفسانیات...

یکی مشغول قرائت قرآنه... یکی مشغول تحصیل یا تدریس فلسفه و عرفان و مسائل استراتژیک... یکی مشغول مال اندوزی و ...


چطور مرز بین مشغول شدن توسط نفس و مشغول کردن نفس توسط عقل رو تشخیص بدیم؟



۹۶/۰۷/۰۲
ن. .ا

نظرات  (۱۱)

هنوز بیانم مسیر خودش رو برای محرم نویسی پیدا نکرد
این روزها چند هیئت رفتم دیدم اکثر سخنرانها دارن از علت پس زده شدن امام حسین توسط کوفیان صحبت میکنن...
بحث ها دقیقا همون بحث هایی هست که دو سه سال پیش من در وبلاگ می نوشتم و البته من هم حدود هفت هشت سال پیش این بحث ها رو از استادمون شنیدم...

خوشحالم که این مباحث به صورت ریشه داره مورد بررسی قرار میگیره و حوزه به اهمیتش پی برده...
پاسخ:
به نظرم این ریشه یابی ها باید قدری زودتر انجام میشد... اما بلاخره همین که بعد از هشت ده سال که بعضی از بزرگواران مطرحش کردن حوزه امروز به اهمیتش پی برد جای شکر داره
۰۲ مهر ۹۶ ، ۱۰:۵۸ هاژ محمود
سلام
ممنون از لطفتون

ب نظرم میشه با انتخاب ی معیار درست ک تقریبا همه چی با اون بسنجیم این مرز مشخص کرد.
البت اینکه معیار چیه و درست چیه چیزه دیگریست.
پاسخ:
سلام هاژی

بله میشه مشخص کرد
خدا به همه مون قدرت تشخیص بده
بیشتر مواقع قرائت قرآن مشغول کردن نفسه
البته آدمایی که رفتارهای خوب براشون ملکه شده می تونه براشون مشغول شدن به نفس باشه
مثلا به جای فعالیت های دینی دیگه مثل تعلم جهاد خدمت رسانی به مردم مشغول قرآن بشه که نفسش راضی بشه
اما برای ما که عادت نداریم این فعالیت های مثبت همچنان مشغول کردنه (مثلا من بازی فکری رو برای این مواقع کنار گذاشتم هنوز دوز بچه مثبتیم بالا نرفته :)
پاسخ:
یعنی اسیر صداقتتم رفیق
باز خوبه، تو وضعت از من خیلی بهتره...

برای همین داشتن صدق نیت در عمل خیلی مورد تاکید قرار میگیره
ما همواره باید کلمه "چرا" رو در انجام اعمالمون برجسته کنیم برای خودمون... 
جان گشوده سوی بالا بالها
تن زده اندر زمین چنگال ها

***
پاسخ:
میشه این نظر رو سلطان نظرهای این مطلب دونست..
خیلی قشنگ بود
اگه مافوق حواس ظاهری کسی وهم و خیالش بشه چه جوری میتونه مافوقش رو تغییر بده:)
قاعدتا نباید خیلی راحت باشه دیگه
برای کسی که به شکل شدیدی افسارش رو داده باشه دست خیالاتش،بازگشت به عقل خیلی سخته به نظرم
از چه راهی میتونه عقلش رو مافوق حواس ظاهریش کنه؟
پاسخ:
خیلی سوالت قشنگ بود گمنام
با خوندن سوالت سرحال اومدم
یه مقدار سرم شلوغه اما همه سعی ام رو میکنم تا آخر امروز جوابت رو بدم

 سخته گمنام... قبول دارم...
منتها هدف من در این مطلب این بود که اول نسبت به وجود همچین کارکردی در بین حواس و قوامون آگاهی بدم و در مراحل بعدی در مورد رئیس کردن قوه عاقله به فکر بنشینیم...
اما شما یه مرحله از ما جلوتر رفتی و رفتی سر اصل مطلب...

به گمونم خواجه نصیر باشه که میگه مراد از هفت در جهنم همون 5 حس ظاهری و قوه وهم و خیال هست
و مراد از 8 در بهشت باز همون 5 حس ظاهری و قوه وهم و خیال به اضافه قوه عاقله هست
یعنی وقتی اون 7 در ورودی ادراکات انسان تحت ریاست و مدیریت عقل عمل کنن انسان بهشتی میشه... و همه ادراکات انسان، انسان رو به سمت درک بهشت پیش میبره....

اما اینکه چکار کنیم تا از اسارت وهم و خیال خارج بشیم سوال جدی ای هست و پاسخ گسترده ای لازم داره...
باید هم در حوزه عمل و هم در حوزه نظر راهکارهایی داد...
مثلا در حوزه عمل یکی از راهکارهای بسیار جدی شرکت در عزاداری های امام حسین و اندیشیدن به مصائب امام و گریستن برای مصائب امام هست
اونقدر که گریستن بر مسائل امام حسین و یارانش موجب تطهییر قوه خیال میشه گریستن بر مصائب دیگر ائمه به این اندازه تاثیر نداره...
اینه که میگم در اسرار عاشورا تامل کنیم... یقینا غرق خواهیم شد... اینها رشحه ای از رهاوردهای عاشورا هست...

توی حوزه نظر خیلی باید بحث کنیم... منتها چون بنای من به نوشتن راهکار نبوده و بیشتر برای تحریک اندیشه ها مطرحش کردم پاسخ راهکاری رو خیلی مدون نکردم...
نمیدونم چطور باید مطرح کنم که هدایتگر باشه و بیشتر گیج نکنه مخاطب رو...
جالبه بدونید قوه خیال رو برخی از علمای اخلاق به کلب معَلَم تشبیه کردن...
فقط میتونم یه راهکاری الان بدم و اون اینکه به هیچ وجه با قوه خیال نجنگید...
یعنی با خیالاتتون مقابله نکنید... بدتر میشه...
سعی کنید یاد بگیرید بی تفاوت بشید نسبت به خیالات بیهوده... این خودش یه هنر هست... کار ساده ای نیست...
برای عبور از خیالات بیهوده باید چند چیز رو تقویت کنید مثلا اهل مطالعه بشید و حتما دوستانی داشته باشید که عاقلتر از شما هستن و رها تر از شما هستن...
با اونها حشر و نشر داشته باشید... خیلی تاثیر دارن روی انسان...

امیدوارم بتونم مطلبی در این موضوع تنظیم کنم... هر چند سخته...

۰۳ مهر ۹۶ ، ۱۴:۴۸ عباس زاده
سلام علیکم مومن
عزاداری‌ها قبول
چقدر قشنگ فرمودند و با مثال جا انداختید
دقیقا همینطوریه، گاهی اوقات که تنبلی یا گناه اجازه نمیده افسار و دست بگیریم خیلی دور میشیم
عاقبتتون بخیر بحق حضرت ابوتراب
پاسخ:
سلام برادر
عزاداری های شما هم قبول...

خیلی دلتنگت شدم...
خوب هستید... محمد امین خوبه؟
به شما نمیگه داداش یا خواهر میخواد؟
۰۳ مهر ۹۶ ، ۱۵:۱۲ عباس زاده
حالت چطوره مومن

دل به دل راه داره برادر
اما این که میگم مزاحم نشم که پیام نمیدم
و گاها هم دل مشغولی های دنیا اجازه نمیده ... شرمنده هستم

شکرخدا همه خوبیم
درخصوص سئوال دوم فقط میتونم لبخند بزنم
کوچولو چطوره اذیت نمیکنه ؟
امسال راهی هستید ان‌شاالله ؟
پاسخ:
الحمدلله
حال دنیا زده هایی که یه علقه ای هم با اهل آخرت دارن چطور میتونه باشه؟
گاهی ندامت ، گاهی حس خسران... گاهی حس عقب ماندگی  و گاه حسرت و ...

لبخندتان مستدام... بعدا لبخند شما رو رمز گشایی میکنم...
کوچولو اگه اذیت نکنه ما افسرده میشیم... :)

پارسال هم عنایات حضرات راهی مون کرد
ان شا الله امسال هم عنایتشون شامل حال ما بشه...
البته اگه ما کم کاری نکنیم اونها لطفشون دائم هست... 
چقدر زود یک سال گذشت... خیلی زود

۰۳ مهر ۹۶ ، ۱۵:۴۲ عباس زاده
ما که مشخص نیست وضعیتمون چطور باشه برای رفتن
البته تصمیم گرفتیم که اگه امسال بریم از مهران بریم
ماشین های عراق راحت ترن
فقط مراقب باش سوئیچ رو جا نذاری (لبخند)
پاسخ:
اره از کربلا به سمت مهران خیلی ماشین فراوون بود
اما به مرزهای دیگه کمتر بود
فقط مهران خیلی شلوغ میشه... ایام اربعین که میشه هر روز یه خبر میدن یه روز میگن مرز مهران رو بستن یه روز میگن از مرزهای غیر مهران برید... یه روز میگن پارکینگ هاشون جا نداره... کلا بناشون بر ناسازگاریه

ما اگه برنامه مون جور بشه شاید هوایی رفتیم...
اینجوری دیگه دغدغه سوئیچ هم نداریم :)



۰۳ مهر ۹۶ ، ۱۵:۵۰ عباس زاده
پس باید بگم مراقب باش بلیط هواپیما رو جا نذاری (لبخند)

ضمن اینکه حسابی یاد ما کنید
دعا کنید توفیق داشته باشیم
پاسخ:
:)

شما هم اگه توفیق رفتن داشتید یاد ما باشید...
راستی علی آقا قراره کل حرم حضرت ابوالفضل رو شرکت ما فرش کنه
داریم روی نقشه اش کار میکنیم
قراره بعد از اربعین فرشش کنیم
با یکی دوتا از بچه هیئتی های شرکت هماهنگ کردیم برای نصب فرشها خودمون رو اعزام کنن...
خدا کنه بطلبن... خیلی دوست دارم برای نصبش خودم اونجا باشم
۰۳ مهر ۹۶ ، ۱۶:۰۴ عباس زاده
خدا قوت
خیلی عالیه که
ان شاالله روزیت بشه
پاسخ:
ان شا الله روزی همه مشتاقان 

برای اینکه بتونم حرفام رو راحت تر بزنم شماره گذاری میکنم
1-بابا ما همش به سوال پرسیدیم لایق این همه تعریف و تمجید نبودیم:)
تا حالا کسی انقدر ازم تعریف نکرده بود:)))
درباره راهکاراتون این که گفتید اهل مطالعه بشید تا از خیالات بیهوده راحت بشید رو قبول ندارم
یه آدم ممکنه اهل مطالعه باشه و غرق در خیالات بیهوده و یه آدمی هم ممکنه اهل مطالعه نباشه و خیلی درگیر خیالات بیهوده نباشه
2-اونجایی که نوشتید شرکت در عزای امام حسین(ع) میتونه باعث بشه عقل مافوق خیالات ما بشه باعث شد یه نکته ای به ذهنم برسه
چرا همیشه همه چی رو از منظر عقل میبینید؟
میشه اینجوری نگاه کرد که شرکت در عزاداری امام حسین(ع) میتونه روح آدم رو پاک کنه و روح پاک باعث بشه انسان افسارش رو بده دست قلبش
به نظرم خیلی تلاش میکنید همه چی رو از منظر عقل ببینید
مثلا اون چیزی رو که شما بهش میگید عقل لطیف شده من بهش میگم عشق
3-یه نکته دیگه ای که به ذهنم رسید اینه که شاید بهتر باشه به جای خیالات از واژه هایی مثل همون حواس ظاهری استفاده کنیم یا اگرم خواستیم از کلمه خیالات استفاده کنیم حتما بیهوده رو هم بزنیم تنگش:)
چون خیالات خوبم داریم دیگه درسته
4-یه مقدار بدون تمرکز نوشتم امیدوارم منظورم رو رسونده باشم
و ممنون بابت وقتی که گذاشتی و میذاری
پاسخ:
1حالا شما بزن توی ذوق ما
همه اومدن کامنت معمولی گذاشتن شما یه مقدار ریشه ای تر برخورد کردید ما سر کیف اومدیم ، کیفمون رو نشون دادیم...
کار بدی نکردیم که....
2_ سر فرصت جواب میدم
3_ سر فرصت جواب میدم ان شا الله تا فردا
4_خواهش میکنم خوب مطرح کردی من متوجه شدم...