آرمان ذهنی ۲
چو این تبدیلها آمد
نه هامون ماند و نه دریا...
دریا نماد پر آبی...
هامون نماد خشکی و بی آبی...
میگه بعد از ابتلائات و امتحانات عشق (تبدیلها) نه پرآبی موند و نه بی آبی...
متر و معیارتون چیه؟!!
برای تشخیص حق، چه متر و معیاری دارید؟!!!
منطق؟!
عدالت؟!
ادب؟!
اخلاق؟!
تجربیات؟!
عرف جامعه؟!
چی؟!!!
زند موجی بر آن کشتی
که تخته تخته بشکافد...
که هر تخته فرو ریزد...
این کشتی همون متر و معیارهای ذهنی ما هست...
پس چکار کنیم؟!!!
چیو معیار حق قرار بدیم؟!!!
بگم؟!
برگردم ادامه میدم...
کاش مثلا میگفتن ، معیار امام معصومه... هر چی ایشون گفتن بگید چشم...
یا حتی کاش یه شخص غیر معصوم معیار بود... میگفتن هر چی ایشون میگن بگید چشم...
دین خیلی باکلاس تر از این حرفاست...
البته که امام معصوم معیاره...
البته که غیر معصوم هم میتونه معیار بشه...
اما تشخیص حق برای ما چطور اتفاق می افته؟!!!
همه جا که به اون شخص معیار دسترسی نداریم...
داشته هم باشیم، اهل دستور دادن نیستن...
.
.
قلب سلیم...
قلب سلیم...
قلب سلیم...
حالا قلب کی سلیمه... قلب کی غیر سلیم؟!
نمیدونم
اما میدونم قلب سلیم نباشه، اون شخص معیار رو هم قبول داشته باشی نمی تونی اطاعت کنی...
احتمالا بازم ادامه داره
اتفاقا امروز هم تو صوت مجموعه روایت انسان حاج آقای نخعی چنین چیزی رو شنیدم
تو ماجرای حضرت نوح(ع) بحث همراهی مردم با ولی خدا بود
گفتن مواجهه با ولی خدا نیاز به طهارت داره
وگرنه نمیشه تضمین داد ما اگر در زمان حیات دیگر اولیاء الهی بودیم و ابتلائات رو از نزدیک درک میکردیم آیا دقیقا کار درست رو انجام میدادیم؟