ن والقلم و ما یسطرون

اگر تو نبینی ام ... من هم نمی بینم ام
مشخصات بلاگ

اینجا دیگر به روز نخواهد شد

در مطالب قبلی عرض کردم که در این آدرس مینویسم:

https://touresina.blog.ir/

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
يكشنبه, ۱۸ دی ۱۴۰۱، ۰۳:۳۲ ق.ظ

جان نیز گشته خسته...

غالبا جنس لطیف تر نقش معشوق را بازی میکند و جنس صُلب تر نقش عاشق را...

برای همین در وادی جسم ها، خانم ها معشوق هستن و آقایان عاشق...

اما در وادی جانها چطور؟!!

باز هم هر که جانش لطیف تر، معشوق تر... 

در این وادی دیگر جنسیت مطرح نیست... 



امان از وقتی که معشوق با تمام دست برتری که نسبت به تو دارد و در آن مقام نازِ خود، اشتیاقش را به تو نشان دهد...

اشتیاق او، چه بر سر احتیاج تو می آورد؟!!

چه چیزی چمرانِ لطیف را بیقرارِ بلاد کرده بود؟

چه چیزی حاج قاسمِ لطیف را بی قرارِ سرزمینها کرده بود؟

ولله ولله ولله در قیامت خواهیم دید...

آنها غرق در لطیف تر از خود بودن...

 

جان نیز گشته خسته...

از تو کجا گریزم؟!!

 

 

 

 

موافقین ۷ مخالفین ۰ ۰۱/۱۰/۱۸
ن. .ا

نظرات  (۱۴)

۱۸ دی ۰۱ ، ۰۴:۴۱ شاگرد خیاط

چمران لطیف  واشوقاه

حاج قاسم لطیف وازفرتاه وادمعاه واحسرتاه

الان شرایط اینو داری یه دیوان حافظ بگیری دستت و بدمستی کنی :)

پاسخ:
با حافظ چجوری بدمستی میکنن؟!
۱۸ دی ۰۱ ، ۰۷:۵۱ این جانب

از اونجایی که من از این تعابیر و مسیل ها گریزانم ترجیح میدم نظری در خصوص این چند یادداشت اخیرتون ندم و مراتب ترس و فرار خودم رو اعلام کنم.

پاسخ:
شنیدید میگن آدم از هر چی میترسه سرش میاد؟!
این خط این نشون... :)))

اما ترس داره...
اساسا مقامات بالاتر همینه...
و دین برای اخلاقیات صرف نیومده
میگه بیا توی اوج...
تجهیزاتت رو محکم کن اما اوج بگیر...
۱۸ دی ۰۱ ، ۰۸:۲۱ این جانب

ببخشیدا

عمرا!

اصلا و ابدا نمیخوام و ترجیح میدم همین نون و ماستم رو بخورم و محاله تو این دام ویران کننده بیام

توصیه برادرانه و مشفقانه به شما و برخی دوستان(به خصوص برخی دوستان) همینه که اصلا سمت این چیزها نرید, نه تنها رشدی در این چیزها نیست که سقوط و شکست نتیجه محتوم 99.99 درصد رهروان این طریقه!


کسب مقامات بالاتر ؟؟! با نهایت احترام خیال باطلی بیش نیست و راه های ساده تر و مطمئن تر و بی خطرتری برای رسیدن به اون چیزی که مقامات بالاتر گفته میشه وجود داره.

پاسخ:
رهروان کدوم طریق؟!
۱۸ دی ۰۱ ، ۰۸:۳۰ این جانب

همین طریقی که ازش حرف میزنین 

راه عشق ...

 

مطمئن باشید هیچش کناره نیست!

پاسخ:
اگر راه عشق پر خطره، آیا راه عقل ( که من اینها رو از هم جدا نمیدونم ) امن و بی خطره؟!
از کدوم خطرش میترسید؟
جزئی تر بگید شاید توی مورد ترستون منم با شما همراه باشم
۱۸ دی ۰۱ ، ۰۹:۱۶ این جانب

از خطر سقوط

وهم

تخیل

از خطر توجیه هر کاری برای هدف, برای وصل

از خطر ترک ظاهر شریعت!

نمیخوام به مصداقی مثل منصور حلاج ورود کنم, یا طرفداران آقای مروج سبزواری رو مطرح کنم فقط به صورت کلی و بر اساس تجربه شخصی میگم:

 نباید اجازه داد حتی صورت و ظاهر شریعت و مذهب خدشه دار باشه با هر بهانه ای ...

آدم هایی که تو این مسیرن هوای دیگه ای دارن 

حرف های دیگه ای میزنن

تو بحث نظر شاید به ظاهر نیان و بیان نکنن و کلی ظاهرا مستدل نشون بدن کارهاشون رو ولی در عمل کارهایی میکنن و توجیهاتی میارن ویرانگر ...

 

راه عقل و استدلال بی خطر نیست(به نسبت بیراهه ای به اسم عشق و مسیلی به اسم عرفان), ولی خیلی خیلی امن تره, میدونین چیه, یه مثال میزنم منظورم رو برسونم, معتقدم و به تجربه برام ثابت شده وقتی منی که مثلا شغلم کفاشه یا خیاطه موقع کار کردنم از کارم ندزدم و مال حروم تو خونه م نبرم, از خدا بترسم که مال حروم زندگیم رو نابود میکنه(فقط همینا) پس مالم رو سالم بببرم و براش زحمت بکشم تمام اون مسیری که مدعیان عشق و عرفان قراره بعد از کلی مجاهدت و قبض و بسط و وادی های مختلف بهش برسن و رفتم و رسیدم و جای گرم و نرمی ساختم!

حالا کدومش امن تره, اون کفاش و خیاط که یه راه ساده رو انتخاب کردن یا اون راهروان طریق عشق که وسط راه چپ کردنشون معموله و خیلی اتفاق افتاده؟؟

 

پاسخ:
نگرانی تون بجاست...
من خودم با طرفداران آقای مروجی بحث داشتم... خیلی تلخه... بله خیلی ها دچار انحراف میشن...
با طرفداران آقای الهی قمشه ای بحث داشتم... اونها هم همینطور... وقتی جواب علمی نداشتن شروع میکردن به تخریب
چون بحث عرفان میکردن منم از همون منظر عرفان نظری باهاشون بحث میکردم...
غالبا طرفداران دچار افراط و تفریط میشن...

شما میدونستین امام خمینی نامه ای که به گورباچف نوشتن... قبل از فرو پاشی شوروی...
برای اینکه دعوت به اسلام کنن چه کسانی رو به عنوان اسلام ناب معرفی کردن؟
1 فارابی
2ابن سینا
3سهرودی
4 ملاصدرا
5 ابن عربی
بعد میدونستین افرادی در حوزه جلوی امام ایستادن به خاطر این مدل رفرنس دادن؟
و امام رو مجبور به سکوت کردن؟

امام پنجمین منبع رو برای معرفی اسلام ، ابن عربی معرفی میکنه و میفرمایند اگر خواستید به قله های معرفت ابن عربی برسید باید تیزهوش ترین افراد کشورتون رو بفرستید قم تا سالیانی حرف بشنون... بلکه با فضل خدا بتونه به قله های معرفت ابن عربی دست پیدا کنه...

بعد ابن عربی توی عرفان خیلی مرکز ثقل هست و تحریفاتش هم خیلی زیاده و هوادارانش هم خیلی هاشون دچار انحراف...
چاره چیه؟
حرف حق همینه...
پذیرنده ی حق اگر ظرف وجودی خودش رو تصفیه نکنه همون حرف حق موجب انحرافش میشه...
نگرانی تون درسته اما باید مجهز شد به سلاح علم و تقوا و توکل و توسل... و زد به دل میدون...

مثل این میمونه که یکی بگه طرف اسلام نمیام 

اسلام همون دینیه که کلی فرقه‌های عجیب غریب ازش زدن بیرون و داعش و طالبان و القاعده و سعودی و... از اسلام زاده شده. اساسا نزدیک شدن به اسلام خطر گرفتار شدن به این عقاید جاهلی رو داره. پس سمتش نرم که امن‌تره 

همون قدر که مسخره است حرف حقی هم هست 

ما برای بی خطر زیستن به این دنیا نیومدیم....

 

پاسخ:
مثل صراط میمونه...
از مو باریک تر و از شمشیر تیزتر...

نمیشه به خاطر حساسیتش از صراط رد نشد...

۱۸ دی ۰۱ ، ۱۰:۱۲ اقای ‌ میم

داری شاعر میشی کم کم

پاسخ:
شاعر بودم 
۱۸ دی ۰۱ ، ۱۱:۱۴ شاگرد خیاط

به نظرم ته پست بنویسین بحثها ی نظردهی حتما خوانده شود

پاسخ:
توی وبلاگ من همیشه نظرات اگر بیش از مطالب مهم نبودن... اهمیتش کمتر هم نبوده
میدونن مخاطبام
۱۸ دی ۰۱ ، ۱۱:۴۳ اقای ‌ میم

این پست های اخیرت خیلی با احساس بود

۱۸ دی ۰۱ ، ۱۳:۲۴ این جانب

با نهایت احترام و عذرخواهی بابت جسارتم میگم

وقتی میشه تو یه بزرگراه چهار خطه با سرعت بالا و مطمئن و در کوتاه ترین زمان رسید چرا باید پا بذاریم تو مسیری که از مو باریک تر و از شمشیر تیز تره؟؟؟

 

با سلاح تقوی و علم هم نمیشه از اون مسیر رد شد, خطر افتادن و سقوطش تقریبا حتمیه ... شاید یک صدم درصد رد بشن ولی چه کاریه وقتی از بزرگراه (مثلا نون حلال) به راحتی به همون جایی رو خواهیم رسید با همون مرتبه و جایگاه که واصلان احتمالی مدعی رسیدن به اونجا هستن

 

شرمندم دیگه بحث نمیکنم, نمیدونم چی شد پیام دادم و هی دارم ادامه میدم اصلا هر وقت شما یا سایر دوستان به خصوص خانم سیاه مست یه یادداشت میذارین به ترس و لرز و رعشه در وجودم صفحه رو میبندم و فرار میکنم!


ضمن اینکه ما برای خطر کردن به این دنیا نیومدیم ما برای برگشتن به این دنیا اومدیم, قرار نیست خطر کنیم, فقط باید امتحان پس بدیم نه اینکه خودمون رو در معرض سقوط قرار بدیم



پاسخ:
برادر من
من خودتون رو دوست دارم و اصلا برام مهم نیست که حرفم رو بخوام سبز کنم...
به خاطر این حرفتون:
شرمندم دیگه بحث نمیکنم, نمیدونم چی شد پیام دادم و هی دارم ادامه میدم اصلا هر وقت شما یا سایر دوستان به خصوص خانم سیاه مست یه یادداشت میذارین به ترس و لرز و رعشه در وجودم صفحه رو میبندم و فرار میکنم!

حس میکنم دارید اذیت میشید... و منم بحث رو ادامه نمیدم...
ادامه دادن بحث صرفا یک تضارب آرا هست...اگر بنا باشه ادامه پیدا کنه باید در آرامش و راحتی طرفین باشه...
به همین علت من هم ادامه نمیدم...

۱۹ دی ۰۱ ، ۱۵:۲۹ زهرا حبیبی مشکینی

سلام و عرض ادب

امیدوارم حالتون خوب باشه.

خوشحالم ازینکه مجددا وبلاگ شما رو پویا و فعال می بینم.

من هم بعد از مدتها با رویکرد جدیدی به جمع بلاگر ها برگشتم.

بحثی که شروع کردید با عنوان عشق،

بنظرم از حرمت و شکوه خیلی بالایی برخورداره.

عظمت شگفت انگیزی داره و تا چشیده نشه قدرش شناخته نمیشه و ادراکش به دست نمیاد.

 

پاسخ:
سلام
دعا کنید اگر خیری در این نوشتنها هست بنویسم، اگر نه وقت رو کفران نکنم
۱۹ دی ۰۱ ، ۱۶:۴۸ زهرا حبیبی مشکینی

بستگی داره به اینکه خیر رو چه معنا کنید.

در فضای عمومی مثل وبلاگ،

که افراد مختلف با ایده و عقاید گوناگون 

( بقول استاد صمدی ) با بتون آرمه هایی از اعتقادات مصلّبه

حضور پیدا می کنند و می خونند و نظر می دهند؛

صرفا بایستی صبورانه گام برداشت و خیلی از کتلها و آسیبها را باید به جان خرید.

اگر عشق باشد، که حسابش جداست.

مذهب عاشق ز مذهبها جداست

در مکتب عاشقی نباید انتظار داشته باشیم که حرفمان فهمیده شود و حتی اثر به جا بگذارد.

درین زمانه ی وانفسا که دقیقا مصداق حقیقی آخر الزمان است، خیر چیست؟ ملاک تعیین خیر چه؟

چه بهتر که از سر دل بنویسید شاید مرهمی بر دلی دیگر باشد.

همین کافی است.

چرا که خداوند ناظر است و خبیر.

پاسخ:
مسئله فهمیدن یا نفهمیدن مخاطب نیست...
من کی باشم که مخاطبم رو قضاوت کنم...
من یک اصل دارم
اگر برای من رشد باشه، برای بقیه هم هست
آیا برای من رشد بوده؟
۱۹ دی ۰۱ ، ۱۷:۴۳ زهرا حبیبی مشکینی

تشخیص این امر دست خود شماست.

إن شاء الله به نتیجه مطلوب برسید.