ن والقلم و ما یسطرون

اگر تو نبینی ام ... من هم نمی بینم ام
مشخصات بلاگ

اینجا دیگر به روز نخواهد شد

در مطالب قبلی عرض کردم که در این آدرس مینویسم:

https://touresina.blog.ir/

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
جمعه, ۲۳ دی ۱۴۰۱، ۱۱:۰۶ ب.ظ

از رهبری ناراحت و عصبانی ام...

یک ساعتی بود که رسیده بودم خونه...

اخبار شروع شده بود... دیدم رهبری سخنرانی کرده در دیدار با بانوان... 

به همسر گفتم: اِ ، آقا امروز سخنرانی داشتن؟!!

با لحنی سرد و ناخرسند گفتن: آره...

رفتم جلوی تلوزیون فکسنی خودمون تا سرو صدای بچه ها مانع نشه تمام فرمایشات رو بشنوم...

متاسفانه اخلاق بدی دارم و اون اینکه وقتی دارم سخنرانی آقا رو گوش میدم سر و صدا در حدی باشه که نتونم متوجه فرمایشات بشم، عصبانی میشم...

در حال اصلاح شدنم در این زمینه، اما خب شما امیدی به آدم شدن من نداشته باشید...

کمی که از صحبت های آقا رو انعکاس دادن خانمم گفتن:

امیرعباس رو ببر دستشویی... خودش رو خیس نکنه...

با تعجب نگاش کردم ... 

گفتم حالا این ده دقیقه خودش رو خیس نمیکنه... به امیرعباس گفتم: بابا جیش داری بهم بگیااا...

دوباره محو در فرمایشات میشم...

یک دقیقه بعد خانم میگن:

غذای فاطمه زینب روی گازه... بهش بده گشنشه...

دوباره با تعجب نگاهش میکنم... و میگم: باشه...

دوباره محو سخنرانی میشم...

بعد یک دقیقه میگه: تکالیف امیرعلی مونده... برید توی اتاق تکالیفش رو انجام بده... باید برای معلمش بفرستم...

حالا دیگه بخش زیادی از سخنرانی رو شنیدم و تقریبا متوجه این رفتارهای همسر شدم...

بازم گفتم: باشه ... الان تموم میشه با هم میریم انجام میدیم...

 

بعد از اتمام سخنرانی امیرعباس رو بردم دستشویی...

وقتی برگشتم داشت به فاطمه زینب غذا میداد... بهم گفت:

به نظر من رهبری در مورد خانمهای بد حجاب نباید اینطوری حرف میزد...

چرا ازشون دفاع کرد؟!!

من سکوت کردم و نگاهم رو به سمت دیگه ای منحرف کردم...

گفت: میدونی این خانمها با این وضع پوششون چقدر زندگی ها رو بهم میزنن؟

چقدر جونها رو منحرف میکنن؟

بازم چیزی نمیگم و خودم رو به کاری مشغول میکنم...

میگه چرا چیزی نمیگی؟

نگاش میکنم و میخندم...

میگه: حتما تو هم با این بی حجابا موافقی...

حتما تو هم به اشک هاشون غبطه میخوری...

با حالت خنده و شوخی میگم:

تو که منو میشناسی... امروز که آقا گفتن حجاب یک امر اجتناب ناپذیره... اگر اینو نمیگفتن و میگفتن ایرادی نداره که یه عده لخت بیان بیرون... 

منم میگفتم لخت بیرون اومدن اشکالی نداره... الان انتظار داری چی بگم؟

و میزنم زیر خنده...

از حرف شاخ دار من اونم لبخند کوچکی میزنه اما دوباره ناراحتی برمیگرده به چهره اش...

میگه انتظار داشتم یه تشری چیزی به این خانمهای به قول خودش شل حجاب بزنه... نه اینکه طرف اونها رو بگیره...



توی ذهنم خیلی حرفها میگذره که بگم...

اما چون میدونم حریف زبون من نمیشه... سکوت میکنم...

و میگم میفهمم ، بهت حق میدم ناراحت باشی... شاید منم اگر جای تو بودم همینقدر ناراحت میشدم...

اما یه چیزی یادت نره...

اون حرفها رو کسی گفته که هم من و هم تو اگر کسی بر علیه ایشون توی جمعی حرف بزنه بر خودمون واجب کرده بودیم که اگر قدرت دفاع داشتیم از ایشون دفاع کنیم و اگر قدرت نداشتیم اون جمع رو ترک کنیم...

کسی گفته که اگر کسی واقعا بغض این شخص رو داشته باشه... یه لقمه از غذای اون شخص نمی خوریم...

این احتمال رو بده که شاید متوجه منظورشون نشدی...



دیگه ضرورتی نداره که بگم ادامه بحثمون به کجا کشید فقط همین رو بگم که یک روز بعدش به من گفتن: من اون حرفها رو به رهبری زدم آیا خدا منو می بخشه؟...

این داستان رو روایت کردم که نکته ای بگم...

برمیگردم و نکته ام رو میگم



شرمنده که برگشتنم طول کشید... باید بچه ها رو میخوابوندم و چون مادرامون مهمان ما بودن کمی طول کشید...

همسرم باید منو ببخشن که در موردشون اینطوری جزئی نظر میدم... و این موجب نشه کسی فکر کنه من خودم خیلی علیه سلامم... البته که مخاطب های اینجا هوشمند تر از این هستن که فکر کنن من علیه سلامم...

همسر من از اول ازدواجمون حساسیت خیییلی زیادی روی این مسئله پوشش داشتن...

که خب منم یادمه از بچگی خواهرم رو با چادر دیدم... مادرم چادری بودن... هر چند برادرم اصلا مذهبی نبودن...

اما خواهر و مادر خودم هیچ وقت این اندازه از حساسیت رو نداشتن...

اما میدونم طبیعت حساسیت خانمها رو روی پوشش...

ولی از ابتدا متوجه شدم میزان حساسیت همسر من از حد طبیعیش بیشتره...

و ما که توی تمام مباحث معرفت شناسی مون دو تا کلیدواژه ی ثابت داشتیم و اون دو تا یکی توحید و دیگری ولایت...

از همون اوایل برامون جا افتاده بود که هر مقداری که از تعادل خارج باشی به همون مقدار با ولایت زاویه پیدا میکنی و در مقابل ولایت قرار میکیری...

برای همین وقتی مثلا میدیدم موضوع ترس در وجود من بیش از حد طبیعیش هست... نمیگفتم چون ترس خوب نیست باید درستش کنم...

بلکه میگفتم چون این مقدار ترس اضافه منو از همراهی ولایت دور میکنه باید اصلاحش کنم...

مثلا اگر به لحاظ روانشناسی جزو شخصیت هایی بودم که انعطاف زیادی دارم و قید پذیری کمی دارم... بررسی میکردم ببینم چقدر قید پذیری ام از اصل و تعادل فاصله داره...

روش کار میکردم که درست بشه ... برای چی؟

چون میدونستم قید پذیری کمتر از حد اعتدال از این جهت بده که در عمل نمی تونی با ولایت همراهی کنی...

والا بقیه مسائلش اونقدری نگران کننده نیست...

و من چون این مقدار حساسیت همسرم رو میدونستم که روزی ایشون رو در مقابل ولایت قرار میده... بابتش نگران بودم...

همونطور که بابت عدم تعادل های خودم این نگرزانی رو دارم...

اما خب آدم خودش نسبت به خودش هوشیارتره... اما چون نسبت به دیگری اون تسلط رو نداریم نگرانی مون برای دیگران بیشتره...

چون میدونیم در نهایت نمیتونیم اختیار رو ازشون بگیریم که به سمت سعادت برن...  این موجب افزایش نگرانی میشه...

من از 10 سال پیش نگران این موضوع بودم...

دانشگاه رفتنم به خاطر همین موضوع پوشش خانمهای دانشجو منتفی شد و خیلی از مسائل دیگه...

تازه به همه ی اینها اضافه کنم که هر بار استادم که توصیه های عاجزانه و بهتره بگم ملتمسانه به من میکردن که هوای دخترم (همسر من ) رو خیلی داشته باش...

و من هر چی فکر میکردم میدیدم من واقعا بد تا نمیکنم... و حتی بارها از همسرم در مورد رفتارهای من توی خونه پرسیدن و همسرم ابراز رضایت کردن... اما بازم به من میگفتن بیشتر پای کار باش...

در واقع یکی از علتهای اصرارهای استاد این بود که برای نقطه ضعف های خانمت چکار کردی؟

درست شد؟!!

چرا تو نمیتونی کمکش کنی؟!!

و منِ بی جان هر بار فقط سرم پائینه از این جان عقیمی که دارم...



تا اینجا هم مقدمه بود...

ببینید این حساسیت زیادی که گفتم حتما یک ریشه ی روان شناسانه داره دیگه...

همون طور که ترس های من ریشه ی روان شناسانه داره...

همونطور که خدای ناکرده حسادت های من ریشه ی روانشناسانه داره...

من اگر نتونم مثل یک روانشناس و مثل یک دکتر و مثل یک پدر یا مادر به این حساسیت بالاتر از حد تعادل همسرم نگاه کنم در مقابل این حساسیت حالت دفاعی میگیرم و میرم سراغ اینکه بگم حق من چیه... حق تو چیه...

حالا این حساسیت موجب شده که همسر من در مقابل رهبرم قد عَلَم کنه...

عقل و عقیده ی من میگه بین همسرت و ولایت، ولایت رو انتخاب کن...

بین فرزندت و ولایت، ولایت رو انتخاب کن...

اما همون عقیده و عقل به من میگن هر همراه نشدنی به معنای بغض داشتن نیست...

بلکه نیاز به کمک دارن...

اولین قدم برای کمک به اطرافیانمون اینه که بتونیم خودمون رو جای اونها بذاریم...

یعنی بتونیم خودمون رو با اون اختلال تصور کنیم...

توی مطلب قبلی گفتم تصور داشتن خیلی خوبه... چه چیزهایی رو باید باهاش تصور کنیم؟

ما توی مباحث فلسفی یکی از اساتید بحثی علمی در مورد تلقین داشتیم...

تلقین کردن کمک گرفتن از تصور هست برای لمس و درک شفاف یکی محیطی... یک فضایی... که خب بحث علمی خودش رو داره... خواهشا بحث تلقین رو با این کارایی که دعا نویسا دارن قاطی نکنید فضا زمین تا آسمون فرق داره...

وقتی خودت رو با اون اختلال تصور کردی... حتی اگر نتونی کمکی هم بکنی، شبیه انسانهای بی درد باهاش برخورد نمیکنی...

اصلا یکی از دلایل نشستن با فقرا همینه... که بتونی دردشون رو تصور کنی...

چرا جهان امروز جهان هنر و رسانه هست؟ و تاثیر اینها اینقدر زیاده؟

چون دائم داره به شما تصویر و تصور میده...

چرا بخش اول مطلب من براتون جذاب بود که بخونیدش (الان یه عده میگن اصلا هم جذاب نبود :))) چون تصویر دادم بهتون...

حالا که تصور اینقدر در دنیای ما تاثیر داره... سعی کنیم معرفتمون رو بالا ببریم تا اختلالات و کاستی های دیگران رو درک و تصور کنیم...

گاهی انسانها نیازی به راهکار ندارن... راهکارها رو بیش از من و شما بلدن... کسی رو میخوان که هم بفهمدشون... هم نوری داشته باشه که از نور وجودش قوتی بگیرن و بلند بشن برای رفع کاستی هاشون...

من چرا هر وقت استادم ملتمسانه بهم توصیه میکنن هوای دخترم رو داشته باش شرمنده میشم؟

چون درک میکنم کاستی همسرم رو و براشون ناراحت میشم... اما نوری در وجودم ندارم که بتونم اثر گذاری داشته باشم...



اگر در مورد زن ها اظهار نظر میکنید سوای از حق و حقوق شرعی و اجتماعی شون... محض رضای خدا سعی کنید زن بودن رو درک کنید...

نیازی نیست یک مرد، زن بشه تا زن بودن رو درک کنه... کمی لطافت و رهایی در درک میخواد... اگر هم دختر داشته باشید که خدا یک کمک خیلی بزرگ بهتون کرده که بتونید درک کنید...

اگر در مورد مردها اظهار نظر میکنید، محض رضای خدا مرد بودن رو به لحاظ روانشناسی و شخصیتی سعی کنید درک کنید...

خیییلی از اختلافات زیر سر اینه که ما همه چیز رو صرفا از زاویه حق و حقوق میخوایم نگاه کنیم...

جامعه ای که همه دنبال گرفتن حق خودشون باشن اون جامعه اصلا انسانی نیست... جامعه ی وحوشه...

80 درصد مسائل زناشویی حل میشه اگر ما قدرت درک متقابل رو داشته باشیم...

تا شنیدن اتفاق نیفته گفتگویی شکل نمیگیره...

نمیبینید بچه هایی که شنوایی شون مختل باشه لال هم میشن؟

وقتی نمیشنوه... گفتاری هم نداره...

حالا ماها ابزار مادی شنوایی و گویایی رو داریم اما وقتی به حقیقت شنوایی نرسیم چطور میتونیم دیالوگ یا گفتگو برقرار کنیم؟!!



نمی تونستم این مطلب رو ننویسم... هر چند اینقدر طولانی شد که بعید میدونم کسی حوصله کنه همه اش رو بخونه... 

 

 

موافقین ۷ مخالفین ۰ ۰۱/۱۰/۲۳
ن. .ا

نظرات  (۲۱)

۲۴ دی ۰۱ ، ۰۷:۲۸ این جانب

سلام جسارته سه تا نکته غیر مرتبط باهم داشتم, ضمن ادای احترام و ادب عرض میکنم:

 

نکته اول و مهم تر, اینکه من اصلا اینکه زنی به شوهرش اینطوری حرف بزنه و این خواسته ها رو داشته باشه مثلا جملاتی مثل امیرعباس ببر دستشویی و غذای فاطمه رو گازه بهش بده گشنشه تو کتم نمیره, توضیح دیگه ای نمیدم چون به شدت از این مدل رابطه بیزار و عصبانی میشم و ترجیح میدم سکوت کنم ادامه شو ...(از زمین که به آسمون نمیباره!)

 

نکته بعدی راستش به نظرم حجاب موضوع خیلی مهمی نیست, نفس حجاب منظورمه؛ به نظرم هیچ زندگی ای خراب و جوونی به خاطر پوشش زن ها تو خیابون منحرف نمیشه, انقدر تصاویر و فیلم های جذاب هست کسی عجوزه های واقعا زشت (مخصوصا که الان واقع عجوزه بودن خیلی ها عیان شده, من نمیدونستم روسری و شال و حجاب چقدر آدم ها رو خوشگل نشون میده الان که مو انداختن بیرون آدم عق ش میگیره نگاهشون کنه از بس زشتن!) رو نمیبینه و براش جذابیتی نداره ... ولی مساله حجاب چرا اهمیت داره چون به نظرم این مدل حجاب نداشتن دهن کجی به خدا و قانون خداست حالا بهانه ش جمهوری اسلامی میخواد باشه, حماقت خود طرف یا هر دلیل دیگه و الا ما کلی بی نماز و بی روزه و بی حج و اینا داریم ولی هیچ کدومشون مصداق اعلان عمومی دهن کجی به خدا نیست به همین دلیل به نظرم مساله حجاب از این بعد باید خیلی مهم باشه و الا همونطور که عرض کردم واقعا چیز خاصی نیست, چون ما اوووونقدر مشکلات و گناهان کبیره داریم که این صغیره ش هم نمیشه !

 

در مورد درک کردن زن, میخواستم چیزی بنویسم, بیشتر یاد نظراتی که اخیرا تو وبلاگ خانم صالحه دادم افتادم اینکه اساسا شما درمورد خانم ها هرررررررررررررررر کاری بکنی باز بدهکاری و اونها متوقع, پس اینکه زن ها رو بتونی درک کنی امری نشدنیه و خودمون رو خسته نکنیم بهتره!

 

 

ببخشید این روزها خیلی پرچونگی و جسارت میکنم

حلال کنین

پاسخ:
سلام
در مورد نکته ی اول ورودتون رو دوست نداشتم...
چون هم ارتباطش با مطلب مخدوشه... هم یک مسئله کاملا عقلانی و شرعی و انسانی رو چرا باید چنین بازخوردی ازش بگیرم؟
بله ما تقسیم کار کردیم... امیرعباس تازه از پوشک گرفته شده... وقتایی که من خونه هستم من حواسم بهش هست که خودش رو خیس نکنه...
وقتایی که من خونه هستم مدیریت تکالیف بچه ی اول دبستانی من با منه...
این چیزا چه عصبانیتی داره؟
وقتی همسر منکه میتونسته مثل خیلی از خانمها فرزند آوری رو رها کنه و بره برای خودش شغلی (حتی زنانه) انتخاب کنه و درآمد خودش رو داشته باشه و تنوع های خودش رو داشته باشه... زندگیش رو هم داشته باشه... اما اومده خودش رو درگیر فرزندآوری کرده و دور خیلی از چیزهایی که هم دوره هاش به عنوان پیشرفت اجتماعی رفتن سراغش... اما ایشون نرفتن... و دارن این بچه ها رو مدیریت میکنن... من به جای اینکه قدر این انتخاب و تصمیمشون رو بدونم بیام بگم چرا به من میگی امیرعباس رو ببر دستشویی؟!!
حتما رسیدگی به هر سه تا بچه ،24 ساعته وظیفه ی مادره؟!

اتفاقا این نکته اول شما خیلی به نکته آخرتون مرتبطه...
اتفاقا علت اینکه درک کردن زنها سخته به خاطر تغییر و تحولاتی هست که دارن و ما مردها اسمش رو میذاریم تزلزل...
خب خدا اینجوری خلق کرده...
به خدا بگو خدایا چرا جوری خلق کردیش که من راه به کارش نمیبرم؟
نمیفهمم حرف حسابش چیه؟
خب اگر قرار بود با موجودی زندگی کنیم که درصد ثبات رای اش اندازه منِ مرد باشه، چرا اساسا رفتم با جنس مونث ازدواج کردم؟
خلقت زن اینجوریه...
بحث علمی و فلسفیش رو هم میتونم بکنم اما خب میگید فلسفه خطرناکه... مجبورم سکوت کنم...
اگر مدعی عقلانیت هستیم باید ببینیم حکمت و اسرار این مدل خلقت چی بوده؟

چرا در مباحث حکمت متعالیه زن رو مظهر نفس میدونن و مرد رو مظهر عقل...
نفس در بیان علمی یعنی چی؟
نسبت عقل با نفس چیه؟
بعد بفرمایند حضرت زهرا سلام الله نفس کل هستن و امیرالمومنین عقل کل...
و بعد امام عسگری بفرمایند ما ائمه حجت خدا بر خلق هستیم و مادرمون حضرت زهرا حجت خدا بر ما حجج الهیه...
و بعد فلاسفه در مباحثی بگن عقل از شئون نفس هست...

و رهبری چند روز پیش بفرمایند خانمها وظیفه ندارن در خانه کاری رو انجام بدن... کارگر نیستن... مگر اینکه خودشون با رضایت خودشون بخوان انجام بدن... اما اگر میل نداشته باشن هیچ مرد یا غیر مردی نباید بهشون زور بگه...
سوال:
اینکه رهبری میفرمایند زن کارگر خانه نیست... پس چه رسالتی داره؟
به جای اینکه در مورد رسالت زن فکر کنیم و اون رسالت رو مطالبه کنیم... داریم میگیم چرا به شوهرش گفته بچه رو ببر دستشویی...
اصلا این بحثها تماما فرعی هست...
من حاضرم خانمم دست به سیاه و سفید نزنه توی خونه و برای تمام امورش خدمتکار بیارم... اما مرد میدان باشه و رسالتش رو بتونه درک کنه و انجام بده...
من حاضرم به جای یه خدمتکار دو تا خدمتکار استخدام کنم و برم زیر بار قسط و قرض که پول خدمتکار رو هم بدم...
بحث رو به انحراف میکشونه این حساسیت ها...
۲۴ دی ۰۱ ، ۰۹:۰۶ زهرا حبیبی مشکینی

سلام

ماشاءالله این پست هست یا مقاله؟ 

من بعنوان یک خانم

کلا نظرم در خصوص خانمها متفاوته که إن شاء الله اگر موقعیتی پیش آمد عرض خواهم کرد.

پاسخ:
سلام

آخه این مطلب اصلا در مورد خانمها نبوده...
مسئله ی درک متقابل هست...
۲۴ دی ۰۱ ، ۰۹:۵۶ اقای ‌ میم

من حوصله ام کشید و خوندم ولی چیزی به ذهنم نرسید برای کامنت دادن 

پاسخ:
کار بزرگی کردی :))
خودت دوست نداری کسی شرایطت رو درک کنه ،دردت رو لمس کنه... بعدش باهات ارتباط بگیره؟
۲۴ دی ۰۱ ، ۱۲:۵۱ خانومِ پرین

این پست که طولانی نبود.طولانی تر از اینم خوندیم :D

خطاب به آقا/خانم این جانب

با احترام

چه زنی در کت شما میرود؟ (ضمن اینکه بگید چه مقدار یافت میشه البته) و ضمنا برداشت از کلیت رابطه، اونم با خوندن فقط یه تیکه ازش به نظر من درست نیست.این هم که درمورد خانم ها هر کاری انجام بدی اون ها متوقع هستن، چرا همچین فکری میکنید واقعا؟ و اینکه توی آقایون نیست؟ ببخشید البته مخصوصااا توی خانواده های سنتی تر که من اینجا زیاد میبینم، خیلی پیدا میشه که توقعات آقایون خیلی ماوراییه و خانم اساسا اگه توقعی هم داشته باشه یادش میره تا بتونه توقع آقایون رو برآورده کنه :) بخوام مثال بزنم سطح توقعات تا کجا پیش رفته متن طولانی میشه ولی احتمالا اون مدلشو ندیده باشین و شوکه بشین.

مسلما هم نه جنس زن میتونه مرد رو به طور "کامل" درک کنه، نه جنس مرد، زن رو.قرار هم نیست اینطوری بشه.اما حدودی از درک کردن رو میشه و همون حد هم کافیه.

اما خطاب به پست:

به نظر منم درسته.الان همین اروپا، مثلااا به نظر خودشون دارن کاملا حقوقی عمل میکنن.اونقدر آششون شور شده که خودشونم نمیتونن بخورنش.از رابطه ی بین افراد گرفته تا برسه به ساختار اداره ها و بیمارستان ها و...

همه به همدیگه، به چشم یه مجرم نگاه میکنن که باید بگردیم و هر حق غصب شده ای که میشه ازش گرفت رو بگیریم.

در حالی که همه چیز در کنار هم و جای خود مهمه.هم اخلاق، هم حقوق، هم تکلیف و وظیفه ی ما نسبت به حق طرف مقابل، درک کردن و...

۲۴ دی ۰۱ ، ۱۶:۰۷ اقای ‌ میم

چرا خیلی دوست دارم

پاسخ:
تمام حرف این مطلب همین بود...
که وقتی اون خشم ها میاد سراغت و ممکنه اون لحظه حالت از هر چی بچه مذهبی هم بهم بخوره... طردت نکنن و نگن تو یک آدم خبیث هستی که دلت با دین و خدا صاف نمیشه...
بدونن دچار اختلال شدی و گاهی زبان یا فتار تلخت رو حمل بر منفی نکنن...

حرف زیاد است اما نگم بهتره 

خواتده شد :)

پاسخ:
اتفاقا چون تا آخرش اومدید و خوندید.. باید با نظرتون تکمیلش کنید
شوخی بود... هر جور راحتید
۲۴ دی ۰۱ ، ۱۶:۲۷ اقای ‌ میم

میخوای بگی اونی که شل حجابه یه آدم خبیث نیست؟

قبول دارم حرفتو اما درباره همه شل حجاب ها صدق نمیکنه برخی واقعا خبیثن

به نظرم خیلی جاها درمورد افراد یه تفکیک هایی باید بشه مثلا من اینجا تو محل کارم همه ضد انقلابی هستند ولی از یکیشون بدم میومد چون بقیه سطح سوادشون پایینه از روی جهل یه چیزهایی راجع به رهبر میگن ولی یه نفر بود که با علم درباره رهبری بد صحبت می کرد من این آدم رو خطرناک میدونم

این تفکیک درباره چادری ها هم هست یه سری ها بر حسب بزرگ شدن تو خونه مذهبی یا به زور چادری هستند و پاش بیوفته از صد تا شل حجاب و بدحجاب هم خبیث ترن

پاسخ:
من اصلا موضوع مطلبم در مورد حجاب نبود...
آخرای مطلب رو بخون

۲۴ دی ۰۱ ، ۱۶:۴۲ اقای ‌ میم

اهان میخوای بگی اگه طرف مقابلمون رو درک کنیم بهتر بهش حق میدیم:)

پاسخ:
اگر طرف مقابلمون رو درک کنیم تازه ارتباط شکل میگیره...
ما اصلا ارتباط برقرار نمیکنیم بعد دنبال تغییر طرف مقابل هستیم
خب خیلی خنده داره...
و غالبا اگر بتونیم ارتباط برقرار کنیم خیلی مسائل برطرف میشه...
و از موضع گرفتن حق، میریم به سمت دادن حق...
۲۴ دی ۰۱ ، ۱۷:۰۰ اقای ‌ میم

الله اکبر:)

 

پاسخ:
نزدیکه زمان گفتن همگانی الله اکبر :)
۲۴ دی ۰۱ ، ۱۷:۰۸ .. مَروه ..

من یه نظر طولانی برای این مطلب نوشتم

 

چرا ارسال نشده پرید :/ 

الان دیگه فقط میتونم بگم خیلی مطلب خوبی بود! و اینکه اگه مفید باشه طولانی هم باشه به شخصه استقبال می‌کنم 

پاسخ:
خب حیف شد
خدا رو شکر که طولانی بودنش اذیت نکرد
الحمدلله
۲۴ دی ۰۱ ، ۱۷:۱۸ این جانب

ببخشید جسارت کردم راجع به رابطه خصوصی‌ تون نظر دادم ولی حس کردم وقتی عمومی نوشته میشه میشه نظر داد و الا هیچی نمیگفتم. و اینطوری ورود نمیکردم عذر میخوام

 

 

خب راستش به نظرم شغل خودش، درآمد خودش و موقعیت اجتماعی خودش و امثال این چیزها برای یک زن متاهل نه تنها ارزش و امتیاز و استحقاق نمیدونم و ازون طرف فرزندآوری رو مایه کنار گذاشتن اون امتیازات نمیدونم بلکم کاملا برعکس زنی که دنبال مدرک و مقام و موقعیت و شغل و جایگاه میدونه بهتره شوهر نکنه و بچسبه به همون مزایا و مادر شدن و چشیدن طعم مادری و داشتن همسر و زیر سایه شوهر بودن رو برای خودشون مزیت و نعمت بینظیری نمیدونن هم میتونن مجرد بمونن و برن سراغ کار و درآمد خودشون....

 

نمیدونم چرا برعکس دارید نگاه میکنین، یه آقا نعمت شوهر داشتن، نعمت مادر شدن و فرزند داشتن رو به همسرش بخشیده  نه اینکه بابت این بدهکار و در خدمت زن ش باشه

اون زن بدون شوهر سایه و حامی ای نمیداشت، طعم مادر شدن رو هم نمیچشید و خرج زندگیش و امنیت روانی و اجتماعی و جنسی و ... نمیداشت

 

شما معتقدین دو تا خدمتکار باید گرفت برای رسیدن زن به رسالتی که برای اون زن معتقدین، نمیدونم از کدوم رسالت می‌فرمائید؟؟ 

توضیح میدین، چه رسالتی برای اون زن قائلید و مرد چه جایگاهی داره در اون زندگی و رسالت داره ؟؟

آیا رسالت مرد پوشک عوض کردن و غذا دادن و روفت  و روب خونه توسط آقاست و رسالت خانم رسیدن به مقامات عالیه است!

حق تعدد زوجات چی آیا اینم برای مرد قائل نیستین؟‌ یا بدون اذن زن حقی برای خودتون در نظر ندارید؟؟

 سایر حقوق مسلمی که برای آقا وجود داره چی؟ آیا توجهی به جایگاه مرد در زندگی هم دارید یا پوشک عوض کردن رو وظیفه خودتون میدونین ؟؟؟

 آیا رابطه ائمه با زنانشون  اینطوری بوده یا فقط رابطه حضرت علی و حضرت زهرا رو مد نظر فقط دارید، چون قاعدتا رابطه حضرت با زنانشون نباید تفاوتی از باب حقوق و رسالت زنشون داشته باشن

 

زن ها همینجوری نزده میرقصن، اینکه یه آقا همچون حقوقی رو براشون قائله نوبره به خدا...

ببخشید واقعا نمیتونم بفهمم مواردی که می‌فرمائید و استناداتتون هم که ....

 

ضمنا فلسفه خطر ناک نیست خیلی، عرفانه که کاملا خطرناکه اخوی! و یه نکته شراب طهورا نوعی سیب و گلابیه ... هر چند عرفا علاقه دارند چیز دیگری تفسیرش کنن

 

 اتفاقا حساسیت برانگیزه، این نوع نگاه تحقیرآمیز به مرد و جایگاه و رسالتش برعکس آنچیزی که باید در خصوص زن دید و ...


پاسخ:
برادر من
شما فکر میکنید توی این وبلاگ که بیشتر مخاطباش خانم هستن ، برای من کاری راحتیه که که با شما مخالفت کنم اونم در زمینه زن؟!!
اما شما فقط سخنرانی رهبری رو که خودتون گفتید وقتی از کنار بیت رد میشید سلام میدید که در دیدار بانوان ایراد فرمودن گوش بدید
فرمودن این حدیث المراة ریحانه لیس بقهرمانه... میگه زن قهرمان نیست...
فرمودن معنای قهرمان در زبان عربی متفاوت از فارسی هست..
در عربی قهرمان یعنی کارگزار و کارگر...
بعد فرمودن حضور زن در خانه برای کار خانه نیست، البته اگر خودش خواست کار کنه که خب با میل خودش هست اما اگر نخواست هیچ مرد و غیر مردی نمی تونه بهش زور بگه....
اینها فرمایشات خود حضرت آقاست...
من این سوال رو از شما دارم: 
چرا اسلام گفته زن حتی بابت شیر دادن به بچه ی خودش میتونه  پول بگیره از مرد... چون وظیفه اش نیست...
بخدا من اگر جای زنها باشم از این همه بریز و بپاشهای دین برای خودم هراسان میشم...
شما فکر کنید چرا اینجوریه...
در مورد چند همسری هم قبلا نظرم رو گفتم

آقایونی بودن تا الان که با دیدگاه های جناب اینجانب مخالفت کنن 

آقایونی کاملا سینه چاک حقوق زنان! نگاهم به این افراد یه جوری بود. نچسب میومدن به نظرم 

راستش رو بخواید اگه یه زن کول فمنیست رو بخوره تاحدودی درکش میکنم خب، ولی وقتی یه مرد پرچم فمنیست بگیره دستش و داد بزنه جانم فدای آزادی زنان حالت تهوع بهم دست میده. 

 

پس اینجا بلند میگم از آشنایی با شما بی‌اندازه خرسندم :`) 

شما که از دریچه «انسانیت» نگاه کردید. درمورد زنی از خانواده‌ی درجه‌ی یک خودتون صحبت کردین کسی که کاملا منطقیه بهشون علاقه‌مند باشید و براتون مهم باشن و بشن دغدغه‌ی شما. و در طول همین نگاه به خانواده هم انسانیت رو بر جنسیت ارجح دونستین. حتی از خواهر دینی بودن و مسلمان بودن هم پررنگتر بود انسانیتتون :) 

آجرکم عند الله واقعا...

 

 

درمورد خانومتون. انشاءالله که به تفاهم مطلوب برسید. قطعا وقتی خودتون رو می‌ذارید جای ایشون باتوجه به اینکه زندگی ایشون رو هم خوب میشناسید به نتایج خیلی خوبی میتونید برسید انشالله. ما هم به عنوان جنس مونث اگر خواستین و نیاز دیدید میتونیم یه سری فرضیات و احتمالات که باعث این حساسیت میشه رو براتون بگیم 

پاسخ:
راستش از شما که خانم هستین بپرسم
من اگر جای شما بودم از این همه توجه اسلام و دین به خودم دهشتم میگرفت
میدونستین شقی ترین انسانها در کنار صاحبان عصمت بروز میکردن؟!!
علتش؟!!
نعمت  عصمت خیلی عظیمه و کفرانش هم شقاوتی بدی میاره...

سوال من از شما
یه پسر وقتی بخواد با شما ازدواج کنه، دین میگه بیا تعهدات مادی و معنوی بده در قبال این خانم...
وقتی هم با شما ازدواج کرد و میفرمایند قهرمان نیست ریحانه هست...
وقتی بچه ای به میان اومد میفرماید حتی وظیفه نداره به این بچه شیر بده
وظیفه نداره خونه ات رو مرتب کنه...
وظیفه نداره برات غذا درست کنه...

تا حالا به این فکر کردید دین چرا داره اییییین همه براتون بریز و بپاش میکنه؟!!
براتون سوال نشده چه انتظاری از شما داره که اینها رو از دوشتون برداشته و گفته وظیفه اش نیست
اگر انجام داد لطف کرد... میتونه هم در ازاش پول بگیره...
دین از شما چی میخواد!!!!
من گاهی برای همین چیزا خییییلی برای خانمم غصه میخورم...

انتظار از شما خیییلی بالاست هااا
توصیه میکنم ببینید ازتون چه انتظاری دارن...
خدا الکی اینقدر کسی رو عزیز نمیکنه...
من روایات دیگه ای سراغ دارم که جرات نمیکنم بگم...
اما خب بهش فکر کنید

۲۴ دی ۰۱ ، ۲۰:۳۱ خانومِ پرین

من با فهم ناقص خودم، اینطوری درک کردم که 

وقتی کسی میخواد یه کار بزرگی انجام بده که خیلی مهم باشه

کللی براش بدو بدو میکنن امکانات میدن هزینه میکنن

فقط به خاطر اینکه اون فرد در بهترین شرایط و با تمرکز کافی به اون موضوع بپردازه.هم از لحاظ روحی اوکی باشه، هم جسمی و..تا فکرش بتونه خوب کار کنه.

مثلا وقتی یه دانشمند یا متخصص توی یه زمینه ی علمی باشه، و بخواد روی یه مشکل کار کنه، کلی بهش امکانات میدن، زبان حالشون اینه که شما دست به سیاه و سفید نزن فقط تمرکز کن رو فلان کار.

چیزی که تا الان من فهمیدم اینه که روی دوش زن ها، بار تربیت انسان هست.تربیت انسان هم چیز کمی نیست.سختیش زیاده.اهمیتشم خیییلی زیاد.رو دوش مردا نمیگم نیست ها.ولی کمتر هست.واسه همین، میشه گفت سخت ترین قسمت و مهم ترین پایه ی یک تمدن، همون تربیت انسان هاست.

خود زن هم اگه خوب استفاده کنه کنار همین کار تربیت میشه و البته از قبلش هم باید روی خودش کار کنه تا هرچه بهتر هم خودش بهره ببره هم وظیفه اشو خوب انجام بده :)

واسه همین، زن مثل یه معلمی میمونه که من خواستم براش همه ی هزینه ها و امکانات و شرایط رو فراهم کنم، تا اون بتونه حسابی روی کار معلمیش مانور بده و تمرکز کنه تا بتونه روی صفحه ی سفیدِ ذهن بچه ها خوب نگارگری کنه :) البته منظورم این نیست که تربیت فقط واسه بچه هاس.دیگه خودتون خلاصه خیلی بیشتر از من میدونید😅

این چیزیه که من فهمیدم.

پاسخ:
فرمایشتون درسته ها...
اما حرف آخر نیست...
حرف و نکته اش خیلی نابه...
من دو تا نکته میگم... شاید هم اشتباه باشه...
اما ارزش فکر کردن داره...
یک نکته اش در مورد جایگاه خانواده در نظام هستی هست...
خدا وقتی حضرت آدم رو خلق کردن فرمودن من میخوام در زمین خلیفه جعل کنم...
خلیفه ی خدا باید مثل خود خدا جامع اسما باشه... که فرمودن: علم آدم اسماء کلها...

جامع شدن یعنی جمع اضداد بودن...
لذا هم مضل از اسماء الله هست هم هادی...
بنیادی ترین محوری که اونجا اضداد شکل میگیره خانواده هست...
شاهدم همین تفاوت ها و تضادهای زن و مرد که در زندگی و ازدواج دارن... که توی همین مطلب خوندین در نظرات...

خانواده محل خلیفه پروری هست...
و اولین خانواده نظام هستی که حضرت آدم و حوا باشن... وقتی اومدن روی زمین... در داخل خانواده هم هابیل رشد کرد و هم قابیل...
اضداد با شدت زیاد بروز کردن...
و قابیل حضرت هابیل رو کشتن... بعد از این اتفاق حضرت آدم خیلی اشک ریختن...
تا حق متعال به ایشون حضرت شیث رو دادن...
که تمام پیامبران بعدی از نسل جناب شیث هستن...

اگر در خانواده خوب از پس اضداد بربیاییم... گام بعدی و بزرگتر، سیاست و اجتماع هست...
اینجا غوغاست...
غوغا...

و اما نکته ی دوم...
امام حسین علیه سلام یک خانواده 72 نفره تشکیل دادن...
شب عاشورا به یارانشون فرمودن تکلیف از شما برداشته شد...
برید... دست زن و بچه ی منو هم بگیرید و برید...
تعارف نبود...
تکلیف برداشته شده بود...
واقعا تکلیف برداشته شده بود...

واقعیِ واقعی...

همیشه وقتی به مرحله ی عشق میرسه تکلیف برداشته میشه...
مثل خانواده...
مثل زن و شوهر...
تکلیف های زیادی از زن برداشته میشه...

خانم...
همسر...
تکلیفی نداری...
برو به کارهای خودت برس...

واقعیِ واقعی...

این داستان خیلی در نظام هستی تکرار شده...
خیلی زیاد...

فتدبر...

۲۵ دی ۰۱ ، ۰۱:۱۱ خانومِ پرین

نکاتی که فرمودین واقعا فکر میخواد برای من

من متوجه اضداد نشدم.یعنی در واقع نمیدونم که متوجه شدم یا نه.

مثلا توی خانواده ی حضرت آدم که فرمودید اضداد با شدت زیاد بروز کردن

این که میگید از پس اضداد در خانواده بربیایم ینی باید چطوری بشه؟ 

یعنی این جمع اضداد چه تاثیری داره توی خلیفه الله شدن؟ و نقش خانواده؟

 

پاسخ:
خیلی درهم و تیتر وار نوشتم...
ان شاالله وجوهی از این پاسخم به شما رو در قالب مطلبی بنویسم
به شرط توفیق
۲۵ دی ۰۱ ، ۰۶:۵۳ زهرا حبیبی مشکینی

سلام مجدد

پست شما

مطلب مهم و اصلی اش ولایت بود؛ و اینکه همه چیز باید حول محور ولایت باشه؛ و این بسیار ارزشمند و قابل تقدیره و اصل هم همینه و باید لحاظ بشه؛

ولی چون مطلبتون طولانی شده؛ و کلام در کلام شده؛ هدف اصلی شما بعنوان نویسنده ی این مطلب، از طرف مخاطب دریافت نمیشه.

این نظر منه.

هرکسی

از هر پست یا مطلبی

اون چیزی رو پیدا و درک می کنه که دنبالشه ؛ یا باهاش خو و انس داره.

در واقع اون ادراک درونیش نسبت به مساله ای که مُدرَکش هست، بولد و برجسته میشه و نظرش رو جلب می کنه.

البته حقیقتش من یک نظر اجمالی پست شما رو نگاه کردم؛ مطالعه هم نکردم؛ شاید سر فرصت انجامش بدم.

ولی با توجه به شناختی که از شما دارم و مطالبتون؛ کلا این ولایتمداری شما و متعهد بودنتون نسبت به این امر و مساله توحید ستودنی هست و بنده بشدت بهش احترام می گذارم.

پاسخ:
سلام
ممنون که وقت گذاشتید برای این مطلب پریشان
نظر لطف شماست

سلام علیکم

ذیل نظر خانم پرین که فرمودید یک نکته داشتم

حضرت آقا در همین دیدار اخیر فرمودند تضاد مبنای دیالکتیک هگلی هست و مقابلش زوجیت هست.

با همین مبنا به نظر میرسه خانواده جمع اضداد نیست. بلکه بالعکس هست.

پاسخ:
سلام
منظورم از اضداد اون معنای رایجش نیست
اساس در زوجیت، مسئله ی وفق هست... همون چیزی که میفرمایند برید با هم بسازید...
وفق بین دو چیز هم سان موضوعیتی پیدا نمیکنه...

حداقلش اینه که بگیم وفق بین دو چیز متفاوت اتفاق می افته...
تضاد داشتن رو اگر به معنای رایجش بگیریم که اصلا کفویت زوجین هم زیر سوال میره...

و وفق برای جامع شدن هست...
و خانواده بستری برای جامع شدنه...

وفاق مقابل شقاق هست

و وقتی که چیزی یکی بوده و جدا بشه عرب میگه شق

پاسخ:
ولی به نظرم وفاق باید مقابل نفاق باشه
نمیدونم
باید روش فکر کرد
۲۷ دی ۰۱ ، ۰۰:۵۶ شاگرد خیاط

 عشق  و  آزادی

دو بال یک پروازند

خدا تکالیف رو ظاهرا از زن برداشته برای آزادی

و باطنا روی دوشش گذاشته به واسطه ی عشق

 

ولی با سر ازین جهت موافقم که

زن نباید سالار بشه

اگر وظیفه ش نیست پوشک

دستور دادن به تعویضش هم ن شایسته است ن جزو نقشش هست

پاسخ:
دستور دادن؟!!
واقعا خوندید مطلب رو؟!
از مریخ هم که نیومدید ان شاالله
مگه شما توی زمین و با آدمای زمین زندگی نمیکنید؟
فرض کنید یه روز شوهر شما مطلب بنویسه که روزی شما توی خونه به شوهر گفتین آشغالا رو یادت نره بذاری دم در...
بعد یه عده بیان بگن واااای این زن چه سلطه ای داره روی مردش
واااای از زن سالاری...
واااای از...

تعجب نمیکنید؟!!
۲۷ دی ۰۱ ، ۰۵:۲۸ شاگرد خیاط

ببخشید تند رفتم 

حق باشماست دقیق نخونده بودم

 

چقدر سطح ناراحتی‌های همسرتون بالاست

من اول متن فکر کردم از اینکه حواس‌تون خیلی به تلویزیونه ناراحت شدن و گیر دادن

چون من معمولا ناراحتی‌هام از همسرم از این جنس هست

و دقیقا توی اون لحظات ناراحتی به هرچیزی که بتونم گیر میدم (چرا در گنجه بازه چرا گوش خر درازه و اینا😁) تا فقط یه جوری ناراحتی‌ام رو بروز داده باشم 

همیشه هم پیش خودم میگم کاش همسرم بفهمه مشکل من این چیزایی که بهش گیر میدم نیست و سعی کنه اون مشکل اصلی رو پیدا کنه و برام حل کنه

اکثرا هم به در بسته میخورم توی این موضوع:)) هزارتا کار میکنه که منو خوشحال کنه ولی اون دلیل اصلی ناراحتی رو برطرف نمیکنه...یا نمی‌فهمه یا نمی‌خواد یا نمیتونه...نمی‌دونم

حس کردم به مطلبتون ربط داره

 

 

پاسخ:
سلام
کاش با مشخصات خودتون نظر میذاشتین
خب همسر منم همینه... وقتی میگه چرا در گنجه بازه، من به این فکر میکنم که موضوع اصلیش چیه؟؟...
گاهی میفهمم... گاهی هم نمیفهمم...
اما بذارید اینو بهتون بگم:
خوبه که اینقدر رشد نکردیم که علت اصلی بهانه گیری هاتون رو بفهمیم...
شما تصور کنید اگر بفهمیم و بازم نتونیم کاری براتون بکنیم چقدر بیشتر ذهنتون درگیر میشه...
باز خدا رو شکر که خیلی اوقات اصلا نمیفهمیم :)))
میدونید چرا اینو میگم؟!
اگر بفهمیم و کاری هم از دستمون بربیاد و انجام هم بدیم اونوقت خدا مشکلی ایجاد میکنه که کاری از دست ما برنیاد و خودتون تنهایی باید حلش بکنید...
با هم بودن به این معنا نیست که همه جا من دست همسرم رو بگیرم تا اون بلند شه...
رشد دقیقا مثلا زایمان میمونه...
خانم لباف چند روز پیش توی تلوزیون میگفت من به حال خانمهای در حال فارق شدن غبطه میخورم...
چون اون لحظه حتی از دکتر هم قطع امید میکنن و فقط به خدا وصلن...
رشد انسان رو توی همچین وضعی قرار میده...
اراده ی خداست...
من به عنوان شوهر بالاتر از اراده خدا کاری نمی تونم بکنم...
وقتی اینطوری به قضایا نگاه میکنم موجب میشه هرگز همسرم رو با هیچ زنی مقایسه نکنم...

در آیه ۳۵ سوره نساء شقاق مقابل وفاق آمده

وَإِنْ خِفْتُمْ شِقَاقَ بَیْنِهِمَا فَابْعَثُوا حَکَمًا مِنْ أَهْلِهِ وَحَکَمًا مِنْ أَهْلِهَا إِنْ یُرِیدَا إِصْلَاحًا یُوَفِّقِ اللَّهُ بَیْنَهُمَا ۗ إِنَّ اللَّهَ کَانَ عَلِیمًا خَبِیرًا