ن والقلم و ما یسطرون

اگر تو نبینی ام ... من هم نمی بینم ام
مشخصات بلاگ

اینجا دیگر به روز نخواهد شد

در مطالب قبلی عرض کردم که در این آدرس مینویسم:

https://touresina.blog.ir/

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
شنبه, ۱۲ فروردين ۱۴۰۲، ۰۶:۵۰ ق.ظ

و اما بی حجابی

یه حرفی رو یه زمانی از آقای پناهیان شنیدم که خیلی توی دلم احسنت گفتم بهشون و دیدم چیزی که من سالها جرات نداشتم بگم ایشون روی منبر گفتن:

ایشون گفتن: من یه زمانی برای جو هایی سخنرانی میکردم که خیلی هم مذهبی نبودن مثلا محیط های دانشگاهی (در مقایسه با هیات)... بعد میدیدم اقبال از سوی کسانی که قید های مذهبی نداشتن به سمت دین خیییلی زیاده... جوری اقبال میکردن که من متعجب میشدم... مدتی که گذشت دیدم اینها وارد فضای دین میشن و میرن توی جمع مذهبی ها و ... زده میشن از دین و مذهب... 

رفتم پیش صاحب نظری و من باب مشورت گفتم من برم فقط توی جمع مذهبی ها تبلیغ کنم... اگر مذهبی ها رو دیندارشون کنیم، مردم بیشتر جذب دین میشن... (نقل به مضمون)



توی اغتشاشات زن زندگی آزادی استادی میگفت: همین اندازه هم که اون برنامه ریزی دشمن گرفته، به خاطر بد عمل کردن مذهبی ها بوده...



من دیروز حدود سه ساعت با دوستی مذهبی و ولایی توی دفترم کارم صحبت داشتم بابت اینکه کمی از وقتش رو بذاره تا با هماهنگی چند نفر کارهایی میدانی بکنیم...

من فقط یک ساعت از اون وقت رو صرف این کردم که از ذهنش فانتزی زدایی بکنم که تشکیل یک جمع پایداری که اهداف اسلامی داره چه اقتضائاتی داره...

بهش گفتم ما یک جمعی داریم که بیش از ده ساله با هم هستیم... این جمع تفاوت هایی با جمع های پایگاه بسیج داره... با جمع های مسجدی متفاوته... با جمع های راهیان نوری متفاوته...

حتی با جمع های گروه های جهادی هم متفاوته...

براش توضیح دادم که مثلا در سپاه قدس میشه جمع هایی رو تشکیل داد که خیلی مومنانه رفتار کنن... اما در عرصه ی سیاست چرا نمیشه؟

در عموم مردم چرا نمیشه؟... سختی هاش چیه؟!!...

توی سپاه قدس طرف از دنیاش در حدی فراتر از عموم مردم گذشته... آمادگی هایی داره...

اما تو از یک بازاری چقدر میتونی انتظار داشته باشی؟

گفتم: ما جمعی رو تجربه کردیم که توش بازاری هست... راننده تاکسی هست... استاد دانشگاه هست جدیدا رئیس دانشگاه هم هست... پزشک هست... مستخدم مدرسه هم هست... کشاورز هم هست...

دانشجو هست... معلم هم هست... سپاهی هم هست...

ما از تمامی این صنوف دور هم جمع شدیم... اون هم نه فقط با یه نفرشون... بلکه طرف اگر مرد بود خانمش رو هم آوردیم... بچه هاش هم اومدن... گاها پدر و مادرش رو هم آوردیم...

انسانهای با ایمان های مختلف... یکی زیاد حوصله ی سخنرانی گوش دادن نداره... یکی 24 ساعته در حال تحقیق هست... یکی رفیق باز هست... یکی عشق بدنسازی داره...

نمونه ای کامل از یک اجتماع...

اما حول یک انسان الهی...

بهش گفتم دردسرهای این جمع چیه... و ما چه ملاحظاتی داریم... فانتزی هاش یکی یکی پرپر میشد...

بهش گفتم استاد به من توصیه کردن مبادا افراط کنی در دین داری و انقلابی گری تا زنت از این مسیر زده بشه... و تقیه های خودم رو براش گفتم...

داشت شاخ درمی آورد...

بهش گفتم با وجود این تقیه ها، خط قرمزم هست... نفسم به نفسش بند هست... چرا؟

چون باور دارم امانت هست دست من... باور دارم خدا و اهل بیت دوستش دارن... مگه میشه من دم از اهل بیت بزنم و بدونم حضرت زهرا یکی رو دوست داره و من دوستش نداشته باشم؟



آخرش بهش گفتم میدونی این آدمهایی که از پائین ترین سطح ایمانی در بین ما هستن تا سطوح بالا... از پیر و کهنسال تا کودک و نوزاد و طفل... وفتی 5 روز مشهد بودیم

هیچ کدوم حتی یک بار هم نگفتن چرا همش میایم حرم؟!!!

چرا یه بار بازار نمیریم... چرا کوه سنگی نمیریم؟!!

گفتم میدونی چرا یه بار هم نگفتن؟!!

چون توی این سالها تونستیم از این جمع یه خانواده بسازیم...

خانواده...



مشکل جامعه مذهبی در کشور ما، عمق ایمانشون نیست... چون نمیشه از همه انتظار حداکثری داشت...

مشکل جامعه مذهبی ما اینه که خانواده نشدیم... چه چیزی نذاشت خانواده بشیم؟

خانواده شدن جامعه باید از کجا شروع بشه؟

کسی میدونه؟

.

.

از مشکل حجاب حرف میزنیم... 

یه سوال بپرسم؟

اگر برادر شما بهتون بگه حجابت رو درست کن برات حساسیت کمتری ایجاد میکنه یا پسر محله ی بالایی تون؟

انسانی که عزت نفس داره دوست نداره پسر محله ی بالا بیاد اشتباهش رو بهش بگه... حس خوبی نداره...

چرا برادر و خواهر نداره اون بی حجاب؟!!

.

.

چرا باور نکرد برادر و خواهر داره؟!!!

.

.

همه اش تقصیر ننه و بابای خودشه و رسانه های معاند؟!!!

.

.

جامعه ی مذهبی هنوز هم نمی خواد خانواده بشه...

 

بله تذکر خیابانی تنها راه علاج نیست اما چرا مساجد به سمت تشکیل خانواده نمیرن؟!!

چرا هر محله نباید یک خانواده بشه؟

با محوریت مساجد؟!!

.

.

تشکیل خانواده ی دینی کار ساده ای نیست... اما سوال اینجاست که چرا ما اهل کارهای ساده شدیم؟!!

بعضی از دوستان میگن تذکر لسانی کار سنجیده ای نیست...

من میگم همونطور که توی زندگی با همسرت اگر میبینی رفتارها داره به خانواده آسیب میزنه مجبوری چالش ایجاد کنی تا طرف مقابل به فکر فرو بره اینجا هم ایجاد چالش با تذکر لسانی یکی از مراحل درمان هست... اما اگر فردی بشه تاثیری نداره...

اگر مذهبی ها خانواده نشن تاثیری نداره...

میدونید چرا بی حجاب ها براتون هیمنه پیدا کردن؟!!

چون در بی حجابی شون از شما خانوادگی تر عمل میکنن...

خانواده ی شما فقط باید 22 بهمن و روز قدس بشه تا خودی نشون بدن... اما خانواده ی اونها هر روز دارن خودنمایی میکنن...

اون خانواده رو خانواده ی دشمن نمیدونم الزاما... هر چند در بینشون دشمن هم هست... اما نفسِ خانوادگی عمل کردنشون براشون قدرت و هیمنه آورده...

 

میدونید چرا مذهبی ها خانواده نمیشن؟!!

به همون علتی که توی مطلب قبلی گفتم زن و شوهر با وجود اختلاف باید همدیگه رو دوست داشته باشن... زیاد هم دوست داشته باشن...

اما غالبا اختلاف هم کار خودش رو کرده و زوجین ترجیح میدن کاری به کار هم نداشته باشن... 

خدا این دنیا رو که بنا کرد یه شیطان هم گذاشت توی این دنیا...

عرفا تعبیر قشنگی در مورد شیطان دارن...

میگن شیطان همون سگ دربان حق هست... وقتی کسی خواست وارد وادی توحید بشه شیطان (سگ دربان حق) از جهات مختلف بهش حمله میکنه تا هر بی سروپایی وارد اون وادی مقدس نشه...

اختلاف هم سگ دربان عشق هست در زندگی مشترک...

اگر نتونستم وارد وادی دوست داشتن بشم به طهارت خودم شک کنم...



خانواده بشیم...

و بدونید من از بیرون انسان قشنگی هستم... بخواید منو وارد خانواده تون بکنید تیغ و تیزی های من اذیتتون خواهد کرد...

حالا تصمیم با شما...

ما عزم تشکیل خانواده داریم در کف میدون...

هر که دارد هوس کرببلا بسم الله...

موافقین ۱۰ مخالفین ۰ ۰۲/۰۱/۱۲
ن. .ا

نظرات  (۲۲)

۱۲ فروردين ۰۲ ، ۱۰:۰۶ 🦋 پروانه .🦋

آفرین

آفرین

حرف حق رو زدید.

من هم مثل شما جمعهای مختلفی رو تجربه کردم،

متأسفانه جمعهای مذهبی، اتفاق و اتحاد لازم رو با هم ندارن. 

روش‌ها در جهت کار دینی و فرهنگی خیلی سطحی و ساده و گاهی خودپسندانه است.

بنظرم خدا قشنگ ولی دردآور داره خدایی می کنه بلکه خللها و کم کاریها و بدکاری ها و عملکردهای غلط مذهبیون و خام نگریها و بی ضابطگیهاشون روشن بشه.

صحبت‌های سحرگاهی این شبها از استاد پناهیان، در شبکه سه، عالیه.

ما حجاب رو یه امر اخلاقی معرفی کردیم نه یه اصل ثابت و لازم روحی و روانی.

برای همینه که دم از حذف اجبار میزنن.

اول باید اصل دین و اهداف عمیق و اصول و مبانی دین، اونم از جنبه عقلانی جا بیفته. اولم در بین همین مذهبیونی که ساده لوحانه با مبانی اعتقادی و دینی رفتار کردند.

پاسخ:
سلام
من نظرم اینه که جو های غیر مذهبی هم که مذهبی بشن دچار این مشکلات میشن
چون این داستان زندگی اجتماعی ربطی به مذهب و غیره نداره...
یه حریتی لازم داره...
اونی که بی دین هست هم مشکلش نداشتن حریت هست...

یه چیزی بگم که کمی تعجب کنید
من نظرم اینه که قبل از اینکه جنبه عقلانی دین جا بیفته باید رابطه ها شکل بگیره...
رابطه ها معجزه میکنن...
خیلی بحث دارم روی این حرفم
اینکه اول وجوه عقلانی رو جا بندازیم داریم با منطق طرف ور میریم...
اما اینکه اول ارتباطات رو درست کنیم داریم حب و بغض هاشون رو مدیریت میکنیم...
حالا خودتون بهش فکر کنید ببینید کدومش به صراط نزدیک تره

اون خطوط آخر درخواست جذب خانواده بود؟ 

پاسخ:
سلام
ظاهرا خیلی از مخاطبام فکر کردن درخواست جذب هست...
نبود :)))

درباره حاج آقا هم صحبت هاش رو سحرها جسته گریخته گوش میدم

خیلی به نکته دقیق و درستی اشاره کردید . 

من مقصر اول در این مسئله رو حکومت میدونم و یکی از دلایلش همینه که بجای اینکه سعی کنه مردم رو با هم خانواده کنه ، داره سعی میکنه اونها رو به جان همدیگه بیاندازه و اونها رو پیوسته از همدیگه دور کنه . 

یکی میگه به بی حجاب خدمات ندین ، یکی میگه از حقوق اجتماعی محرومش کنید ، یکی میگه بعنوان مجرم بندازیدش زندان ... 

واقعا حماقت جماعت حاکم مرغ پخته رو هم به تعجب واداشته

بجای تدبیر ، ساده ترین و احمقانه ترین راه رو انتخاب کرده 

پاسخ:
سجاد میفهمم چی میگیا
اما موضوع قدری پیچیده تر از این حرفاست...
من میدونم یکی از اهداف در سال جدید اینه که مذهبی ها رو در تقابل با بی حجابها به خیابون بیارن...
این یکی از اهداف دشمنه...
حالا حکومت اگر بخواد سکوت کنه به نفع دشمنه، بخواد واکنش نشون بده قطعا بدون عوارض نیست...
وضع فعلی قدری پیچیده هست...
و با توجه به افراد حزبی که در لایه های مختلف حاکمیت هستن قطعا واکنش های نادرست و درست در هم آمیخته خواهد شد...
من توی مطلبم خواستم برم به سمت ریشه...
اما اوضاع این روزها قطعا یک عرصه ی نبرد هست...
شک نکن...
حلوا خیرات نمیکنن
جنگه...

 سلام علیکم

کاش از این خانواده سازی مناسبات بیشتر و ملموس تر بگین؛ چگونگی محقق ساختنش و...

و این که تو فضای اجرایی مدیریتی چطوری میشه پیاده ش کرد؟

ما هم هستیم

بالاخره به بخیه و دندون موشی و زیگزال هم احتیاج پیدا میشه

تو خانواده

پاسخ:
شما هم فکر کردید تو وبلاگ میخوایم خانواده تشکیل بدیم؟!!
اینجا خانواده هستیم... اما ظرفیت بروز مناسبات خانوادگیش نسبت به کف میدون و دنیای واقعیت تقریبا ۲۰درصده...
مجازیه...
هر چند مهمه..‌ اما واقعیت تومنی سنار فرقشه

فک کنم اشتیاق و آمادگی ذهنی برای این خانواده شدن تو بیانی‌ها در حال قل قل جوشیدنه 

ولی کسی نمیدونه چطوری 

کسی رهبری رو بر عهده نمیگیره 

تا الان میشه گفت جناب شاگرد بنا جلودار مسیر بودن که...

چی بگم والا 

پاسخ:
خانواده ی وبلاگی شاید یه تمرینکی باشه برای تشکیل خانواده توی دنیای واقعی
من سعی میکنم در پاسخ خانم بهار چون پرسششون مرتبط بود توضیحاتی بدم...
اونجا متوجه میشید که اصلا اساس اسلام و زندگی اجتماعی اسلامی بر پایه ی همین تشکیل خانواده هست، در مرحله اول زندگی زوجین و در مرحله دوم زندگی اجتماعی
حتی از جهاتی زندگی اجتماعی در اولویت هم قرار میگیره...

اسلام از ما یه نوع زندگی اجتماعی میخواد که غالبا ماها بهش تن ندادیم... وقتی به اون زندگی تن ندیم نتیجه اش میشه بسیاری از مشکلاتی که الان داریم

که فقط چند نمونه اش رو رهبری توی سخنرانی اول سال فرمودن
همین تصدی گری دولتی برای خودش علتهایی داره...
ریشه یابی که بکنیم میبینیم دولت تصدی گر و جولان احزاب وقتی شدنی هست که مردم زندگی اجتماعی اسلامی نداشته باشن...
در مورد آقای شاگرد بنا هم نمیدونم چه اما و اگری دارید...
اما تشکیل خانواده به معنایی که در واقعیت شکل میگیره اینجا امکان بروز نداره...
اما پتانسیلهایی هم اینجا داره که خیرات زیادی داره...
اینجا بیشتر گل خانواده بروز میکنه، خار گل خیلی نمودی نداره...
۱۲ فروردين ۰۲ ، ۲۱:۱۶ صـــالــحـــه ⠀

بشیم...

:)

بسم الله

پاسخ:
کجا بشیم؟
اینجا؟!!
اینجا اگر ما وبلاگی ها پول جمع کردیم تا مشکل نقدینگی شما رو حل کنیم خانواده ایم
اگر ورود کردیم و از شغل همسرتون سر در بیاریم خانواده ایم
اگر گشتیم برای مجردهای بیان دنبال همسر، خانواده ایم
اگر پیگیری کردیم مشکل شغلی کسی رو حل کردیم خانواده ایم
اگر کسی بیماری ای داره در جهت درمان کمک مالی و تخصصی کردیم خانواده ایم...
اگر کسی با زنش یا شوهرش مشکل داشت و براشون وقت گذاشتیم خانواده ایم...
اگر شما که میخواید به دانشگاهتون برسید، بعضی وقتا بچه تون رو نگه داشتیم خانواده ایم
اینجا پتانسیل این چیزها رو نداره

ما آماده‌ایم ولی بلد نیستیم. راهنمای ما باشید تا ما هم خانواده بسازیم.

۱۳ فروردين ۰۲ ، ۰۰:۲۲ پلڪــــ شیشـہ اے

واقعا رفتار درست برام سواله؟! این مدت که میرم مشاوره، واقعا دلم نسبت به آدما نرم شده

. اونهایی که رعایت نمیکنند، مثل خواهر و برادر خودم هستند انگار. ولی بدیش اینه با افراد اینچنینی خانواده خودمم نمیتونم خوب برخورد کنم. یعنی سر چیزای دیگه خوبیم و مهربون. حرف اعتقادات و سیاست و توهین میاد وسط، آدم داغ میکنه. واقعا ظرفیت هیچ بحث و مناظره ای رو در خودم نمیبینم. فقط به این نقطه که میرسه میگم، عبور کنید. ان شاءالله زمان همه چیز و حل کنه ...

 

واقعا عمق این خانواده شدن و میفهمم، ام

پاسخ:
بله گاهی تفاوت نظر واقعا در دو مسیر متضاده
اینها الزاما در خانواده نمیگنجن...
باید بحث مبسوطی کرد
هدف از ایجاد خانواده، تشکیل یک جو غالب هست، نه مجاب کردن تک تک افراد
بعد باید بحث کنیم کارکرد جو غالب در یک جامعه چیه

۱۳ فروردين ۰۲ ، ۰۰:۲۳ پلڪــــ شیشـہ اے

اما چگونگیش رو نه؟

 

۱۳ فروردين ۰۲ ، ۰۰:۲۴ پلڪــــ شیشـہ اے

حالم از حرفهای صد من یه غازی که میشنوم بد میشه. اما همش به خودم میگم اظهاری نکن. الان این راه در رویی از فشار اقتصادیه برای آدمای کف جامعه

یک واقعیت وجود داره که برخی او رو نادیده میگیرند و اون اینه که در کشور ما و در شرایط فعلی ، حجاب از ساحت فرهنگ گذشته و تبدیل به یک مقوله امنیتی شده و بخش زیادی از نیروی کاتالیزگرش رو از خروجی اقدامات احمقانه  میگیره اتفاقا . مثل اون اظهارات احمقانه دبیر ستاد امر به معروف یا همین ماجرای سطل ماست . در این عرصه ای که خیلی پیچیده ست و بقول شما عرصه نبرده یک نکته خیلی مهم وجود داره : هر حرفی و هر صدایی که منجر به تفرقه بشه ، صدای دشمنه و بازی در زمین اوست . ولو اینکه این صدا از خطبه های نماز جمعه بلند بشه یا بیانیه وزارت کشور جمهوری اسلامی باشه 

درسته که نمیدونیم چیکار باید بکنیم ، ولی قطعا باید بدونیم چیکار نباید بکنیم 

سلام به نظر میاد شما قانقاریایی در خیاط باشی می بینید که عمقش اینقدر زیاده که نمی تونید درش ورود کنید و بهبودی بدید

درباره اش اگر حوصله دارید بیشتر توضیج بدید

از نظرات در اون پست زوج درمانی می گم ها

پاسخ:
سلام
نفرمائید
بحث قانقاریا نیست اصلا
من به خاطر شلوغی هام کاهی در مواجه با نظراتی که تمرکز زیادی میخواد بی پاسخ میذارم تا وقتش برسه
و متاسفانه خیلی اوقات فراموش میکنم که برگردم...
گاهی هم بی پاسخ گذاشتن ها به این خاطره که ذهنم در مورد اون نظر قفل هست...
گاهی هم آب در هاون کوبیدن میدونم و رد میشم با پاسخی کوتاه...
در مورد شما جز مورد آخر بقیه ممکنه باشه
۱۳ فروردين ۰۲ ، ۱۳:۳۱ صـــالــحـــه ⠀

من اولین بار که خوندم، یه جورایی فراخوانِ تشکیل خانواده وبلاگی اصلا به ذهنم متبادر نشد.

بعدا که کامنت‌ها رو خوندم حس کردم شاید دوستان بر اساس سابقه‌ای که وجود داره (‌‌که دوستان گفتند: آقای شاگرد بنّا) حس کردند که شما هم بنا دارید اون چنان کاری کنید.

اما با توجه به اینکه آقای شاگرد بنّا کامنت‌های وبلاگشون رو بستند و این بحث خانواده وبلاگی، در ذهنیت مخاطبان با ایشون تبادر ذهنی پیدا می‌کنه، امیدوارم این حرف من و انتقاد من به گوششون برسه...

 

ایشون یه جوری خودی و غیرخودی ساختند و جمع کوچک‌شون رو با ملاک‌های خیلی خیلی خاصی (که حتی معلوم نیست اون ملاکها چی هست) تشکیل دادند و بیشتر هم خودشون گزینش کردند (!) و کامنت‌های وبلاگشون رو هم بستند، که واقعا کسی حتی حالش رو هم پیدا نمی‌کنه بگه "در خونتون رو باز کنید ما هم وارد بشیم!"

ای کاش ای کاش اینقدر "ما...." و "شما...." نمی‌کردند و اینقدر رفتار و گفتار و کردار همه رو از فیلتر تایید خودشون رد نمی‌کردند...

پاسخ:
یه مقدار از این تعداد نظر انتقادی به شاگرد بنا تعجب کردم
البته انتظارش رو داشتم اما اینجا توی وبلاگ خودم نه...
تنها پاسخی که میتونم بدم اینه که صبر کنید

توصیه دومی هم ندارم... خودشون باید پاسخ بدن...

۱۳ فروردين ۰۲ ، ۱۷:۱۶ 🦋 پروانه .🦋

صد در صد با حریت موافقم و خودم هم بشدت بهش تاکید دارم.

بحث ارتباط سازی رو که مطرح کردید خوب نفهمیدم که مقصود اصلیتون چیه.

ولی کار حضرت فیله.

اونم تو این دوره زمانه.

با اینهمه اخلاق و خصوصیات کج و معوج آدما و توقعات زیادیشون.

پاسخ:
خب میدونید که اگر نشه ارتباط برقرار کرد توجیه عقلانی تقریبا هیچ سودی نداره...
اینو لازمه باز کنم؟

درمورد جوابتون به صالحه خانم 

ما تو خانواده خونی خودمون هم تا اون حد خانواده نیستیم 😅😅😅🤦🏻‍♀️

پاسخ:
باید بریم به این سمت یا نریم؟!!
اگر ما همدیگه رو پیدا نکنیم اهل باطل خوب بلدن خانواده بشن
تازه شیطان هم میونه شون رو بهم نمیزنه
حالا شما وقتی دیدید صالحه خانم نیاز داره بچه اش رو بذاره پیش کسی تا به دانشگاش برسه بچه اش رو نگه دارید (شمای نوعی) صالحه خانم هم بر اساس انصاف و قدردانی پولی بهتون بدن...
باید باشه یا نباید باشه؟!
ضمن اینکه شما از همین ابتدا، انتهای خط رو نبینید، این مسیر باید پله پله طی بشه

یه چیز دیگه:
من هم نسبت به خانواده خونیم اینجوری نیستم
دلیل نمیشه چون اونحا نیستیم جای دیگه هم نتونیم
۱۳ فروردين ۰۲ ، ۱۸:۰۴ 🦋 پروانه .🦋

نه لازم نیست باز کنید.

متوجه شدم.

تا زمانی که ماها غرق در غرور و خودخواهی و خودپسندی هستیم و بنا به خیالاتمون قضاوت میکنیم نه واقعیات، و بنا به احساساتمون انتخاب می کنیم، نه معقولات، انتظار دارید چه رابطه ای برقرار بشه؟

من خودم با هر اخلاق و رفتاری سازگاری داشتم و دارم، برای ایجاد روابط هم خیلی تلاش کردم. ولی دیدم هزینه های سنگین روحی روانی داشته برام.

تعدیل کردم.

 

پاسخ:
من تلاش شما رو تو وبلاگ دیدم...
اما بهش نقد داشتم...
اتفاقا این وبلاگ آخرتون در مقایسه با قبلی ها خیلی بهتره...
چی بگم...


تصویر فانتزی من از خانواده...

 

 

خانواده یعنی وقتی بیمارم یکی بیاد بچه م رو ببره بازی کنه، ظهر هم یه سوپ گرم بیاره

خانواده ینی وقتی باردارم گاهی بیاد خونه رو تمیز کنه و غذایی گرم روی اجاق بار بزاره

 

 

خانواده ینی وقتی کاری داشتی و نتونستی برای بچه ت غذا بپزی من برات بیارم

 

 

خانواده ینی دورهمی حال خوب کن داشته باشیم

 

خانواده ینی عقل کلِ جمع، هراز گاهی برای آقایون نکات همسرداری بگه

 

خانواده ینی درکنار هم بزرگ بشیم و رشد کنیم

 

 

خانواده ینی.......

 

 

دهنم اب افتاد برای چنین جمعی...چقد نیاز دارم...چرا ما مومینن نمیتونیم کنار هم اینطور باشیم😭

پاسخ:
چرا از این بهشت محروم میکنیم خودمون رو؟!!

واقعا علت این خود تحریمی چیه؟
خیلی مهمه ها

سلام

اگه اینجا بفرمایید هم خوبه

خیلی ممنونم

پاسخ:
سلام
بزرگوار چند بار متن شما رو خوندم...
تا چیزی که باید متوجه بشم رو متوجه بشم... به نظر خودم موفق نشدم...
متن شما کلی بود...و جواب من هم کلی خواهد بود...و این شاید اصلا مفید نباشه شاید هم به دردتون بخوره...

اما اگر هم جزئی بیان میکردید باز هم نمیدونم میتونستم کمک موثری بکنم یا نه...

فرمودید به قدر کافی عاشق نشدید که این سختی ها رو دوام بیارید...
میدونید علت اینکه خیلی از ماها به قدر کافی عاشق نیستیم چیه؟

چون به قدر کافی معشوق بودنمون رو درک نمیکنیم...
دیدید به بچه ای میگیم فلانی مادرت اگر اینجا بهت سخت میگیره چون دلسوزت هست... مادره... دوستت داره...
بچه میگه: خب دوست داشته باشه... ولی من از این موضوع خوشم نمیاد...
میبینید؟!!
میگه خب دوست داشته باشه!!!
یعنی چی؟
یعنی دوست داشتنش رو درک نمیکنم...
علت عدم درک دوست داشتنِ مادر به چه علتی هست؟
نداشتن بلوغ عاطفی...

میبینید؟
بلوغ عاطفی نداشته باشیم عاشق هم نمیشیم...
نداشته باشیم عشق برامون در حد فانتزی ها باقی میمونه...

چکار کنیم که بلوغ عاطفی پیدا کنیم؟!!
شما راهکاری ندارید؟

من چون نمیدونم این بحث اصلا به دردتون میخوره یا نه لذا ادامه نمیدمش

خیلی ممنونم

 

 

مطلب جدیدتون رو هم خوندم

کاملا موافقم و همراه...

من در نوسانم.... یا بهتره بگم دوره های مختلفی رو تجربه کردم ... یکی دو دوره ای در اوج بودم؛ یقین داشتم به عشق خدا به خودم، حالم عالی بود و مواجهه م با آدمها هم...اما الان وضعیت خوبی ندارم....مدام به خودم میگم و تلقین میکنم که خدا تنها همه کاره ی مهربانه عالمه....اما طوفان حوادث و سختی های پی درپی و درگیر جزییات شدن اصلا نمی‌ذاره یادم بمونه ....

من گیرم همینه که گفتین، عشق خدا به خودم الان برام قابل چشیدن نیست...درکی ازش ندارم ....و بلدم نیستم چطوری به دستش بیارم....

پاسخ:
حق دارید
طبیعی هست
مستند آیت الله حق شناس رو میدیدم... میگفتن ایشون بیماری ای داشتن که به شدت درد میکشیدن... اما هیچ وقت ابرازی نداشتن...
گاهی وسط صحبت های عادی شون اشک از چشم هاشون بیرون می اومدکه به علت اون درد بود... اما بروز نمیدادن...

منم تقریبا شرایط شما رو دارم...
به شدت شلوغ.. درگیر کثرات... جوری که تنها وقتی که میتونم یه مقدار مجال تفکر داشته باشم توی زمانی هست که توی ماشین نشسته ام و از خانه به محل کار و از محل کار به خانه میرم
که اغلب اوقات این تایم هم درگیر صحبت با تلفن هستم...
غیر از این اگر بعد از نماز صبح بتونم بیدار بمونم... فرصتی گیرم میاد... اگر نه که هیچی...
شدت کثرات هم جوری هست که به تمرکزم آسیب زده و تمرکزم اومده پائین...

من برای اینکه خودم رو سرپا نگه داشته باشم همون صبح ها یا توی ماشین خودم رو در معرض سخنان صاحب نفس یا صاحب اندیشه ای قرار میدم...
تا خالی نشم...
برای اینکه خالی نشید حتما فکر کنید...

این شدت کثرات برای اینه که قبل از این حال معنوی ای داشتید در آرامش بوده... حالا داستان به کلی متفاوت میشه...
نگران نباشید
خیره...
فقط حتما خودتون رو در معرض نفوس پاک قرار بدید...
بهش نیاز دارید

ممنونم...

کاملا درست میگید...

من خیلی دور شدم از این نفوس پاک....باید فکری به حال این موضوع بکنم ....باید شب جمعه های مسجد بازار و آقای جاودان یا آقای تحریری رو دریابم....فعلا این دو بزرگوار به ذهنم میرسن....تهرانم، شما پیشنهادی ندارید؟

 

در مورد شنیدن سخنان صاحب نفس یا صاحب اندیشه پیشنهاد شما چیه؟

الان مرحوم حائری شیرازی، مرحوم حاج آقا مجتبی و آقای میرباقری به ذهنم میرسن....

 

پاسخ:
آقای جاویدان خوبن...
بقیه ی بزرگواران هم همه خوبن...
مهم ارتباطی هست که شما با اینها برقرار میکنید
ببینید با کدومشون بیشتر ارتباط میگیرید و بیشتر به دلتون میشینه...
این خیلی مهمه...
فرمایشی نیست...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی