ن والقلم و ما یسطرون

اگر تو نبینی ام ... من هم نمی بینم ام
مشخصات بلاگ

اینجا دیگر به روز نخواهد شد

در مطالب قبلی عرض کردم که در این آدرس مینویسم:

https://touresina.blog.ir/

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
دوشنبه, ۲۱ فروردين ۱۴۰۲، ۰۵:۵۹ ق.ظ

جان و رابطه

چند سال پیش این قصه رو پای منبر شنیدم... سخنران هم آدم محققی بود... پس بگم:

در زمان خلافت امیرالمومنین بود ظاهرا (اگر اشتباه نکنم)

شخصی معصیت آشکاری کرده بود و طبق شریعت باید رجم (سنگ سار) میشد...

امیرالمومنین شخصا آمدن در صحنه...

فرمودن: هر کسی در زندگی اش معصیتی کرده بره کنار و حتی یک سنگ هم پرتاب نکنه...

همه رفتن کنار...

فقط امیرالمومنین موند و امام حسن و امام حسین علیه سلام...

باید رجم میکردن این شخص رو...

 

تصور کنید...

سه صاحب عصمت میخوان شخصی که فسقی علنی رو مرتکب شده سنگ سار کنن...

 

سخنران میگفت: این سه معصوم به پهنای صورت اشک میریختن و رجم میکردن...



مجازات با اشک؟

قدری دقیق بشید...

 

مجازات و اشک ریختن...

 

چه چیزی ازش استنباط میکنید؟!!

 

اگر برید توی عمق این داستان به من حق میدید که زبانم بند اومده باشه از بیان عظمت این اتفاق...

من ادامه نمیدم...

چون قلبم طاقت تصور این همه عشق رو نداره...



از خانواده گفته بودم... و لزوم خانوادگی رفتار کردن مومنین...

از ارتباط گفته بودم...

 

دوستان سوالات خوبی در باب ارتباط پرسیده بودن...

میگفتن این خیلی خوبه که ارتباط بگیریم... خانواده بشیم...

اما راهکار عملیش چجوریه؟!!

 

وقتی میخوایم راهکار عملی بدیم باید راهکارمون هیجانی نباشه... باید عملیاتی و میدانی باشه... باید توجیه علمی و عقلی داشته باشه...

بزرگواری به درستی فرمودن باید مبدا میل رو تغییر داد و هنر یکی از بهترین ابزارهاست...

اما به نظر من هنر در مقایسه با ارتباط، وصفی جز عقیم بودن مناسبش نیست...حالا اگر ارتباط مطرح نبود از سر ناچاری به سمت هنر رفتن هم خوبه...

 

خب ارتباط...

همه میدونید ارتباطی موثر گرفتن... ارتباطی پایدار... به جوگیری و شارژ شدن هیجانی نیست...

شما میبینید یکی از زوجین کلی ایده های خوب به ذهنش رسیده... منتظره تا همسرش بیاد و براش بگه... همسر خسته و کوفته از راه میرسه...

و هیچ تلاشی نمیکنه که آثار خستگی رو در چهره نشون نده...

اصلا حضور همسر با اون همه خستگی و بی حالی کل ذوق این بنده خدا رو پودر میکنه... و دیگه نمی تونه اون همه انرژی مثبت رو انتقال بده...

بلکه به جای دادن انرژی مثبت... انرژی منفی همسر رو میگیره...

ارتباط اینقدر حساسه...

راهکار عملیاتی چیه؟

 

بذارید بازم جواب ندم و کمی ادامه بدم:

بیش از 10 سال پیش شرکتی ثبت کرده بودیم که بدون محدودیت موضوعی، کتاب تهیه میکردیم و به دست سفارش دهنده میرسوندیم... با پیک...

یک شرکت کتاب رسان...

برای تبلیغ کارم روزی در یک جمع فرهنگی حاضر شدم... توی جلسه اون جمع که حدود 1.5 ساعت بود شرکت کردم تا پایان جلسه کارم رو براشون توضیح بدم...

توی اون جلسه بحثی داشتن از مسائل روز... ایامی بود که قرآن رو آتش زده بودن... نمیدونم کجا...

بحث اون جلسه شون بود...

منم اظهار نظراتی داشتم... وارد بحثشون شدم...

از نگاه و دیدگاه من خوششون اومده بود... بعد از اون جلسه بعضیاشون با من رفیق شدن و می اومدن دفترم...

توی اون جلسه به من پیشنهاد دادن شما هم در جلسات ما شرکت کن...

از اینکه متعصبانه نظرات مذهبی رو بیان نمیکنی و دلیل و استباط برون دینی داری برای دین، خوشمون اومده...

مخصوصا مدیر جلساتشون خیلی اصرار داشت که شرکت کنم...

 

نکردم...

بهانه آوردم و شرکت نکردم...

 

منی که شعار خانواده شدن رو میدم... اون زمان هم همین تفکر رو داشتم... قبول نکردم...

اصرار که کردن دلیلم رو براشون گفتم:

گفتم جمع شما صاحب (به لحاظ فکری) نداره... لذا پایدار نیست...

محور ندارید...

مرکزیت ندارید...

محکوم به اضمحلال هست جمعتون...

نمی پیوندم...

 

گفتن چجوری میشه صاحب پیدا کرد؟

گفتم بر اساس کدوم منظومه فکری دور هم جمع هستید؟

اگر منظومه فکری نداشته باشید این مباحثاتتون فقط شهوت حرف زدن هست...

شهوت دورهمی...

یکی از نشانه هاش هم این بود که مختلط بودن... اینو اما نگفتم...

 

حالا منِ ملاحظه گر هنوز نمی تونم دقیق تر و جزئی تر حرفم رو بزنم...

خیلی که به خودم فشار آوردم گفتم: منظومه ی فکری...

جوری که به کسی برنخوره و گاردی درست نشه...

 

مورد دیگه ای هم بوده... ارتباطی گرفته بودم با جمعی انقلابی توی شهری...

هسته های مرکزیشون رو هم شناخته بودم...

فعالیت هاشون هم خیلی خوب بود...

اما ضعف های اساسی هم داشتن...

از مهندسی خدا، با یکی از هسته های تقریبا مرکزی اون جمع روابط همکاری پیدا کردم...

در مورد نواقص جمعشون حرفی زد... و گفت تو هم بیا... وقت بذار...

منی که دم از تشکیل خانواده ی مومنین میزنم... وارد جمعشون نشدم...

چرا؟!!

پرسیده بودم منظومه فکری تون چیه؟!!

گفت: منظومه فکری چی چی هست؟!!... خط فکری مون امام و رهبری هستن دیگه...

گفتم: اختلاف در تفسیر دیدگاههای امام و رهبری پیدا کنید کسی هست که قضیه رو جمع کنه؟

گفت: نه متاسفانه... و این اختلافات هم پیش میاد... زیاد... و خیلی ها رو از جمع رونده...

گفتم: پس منظومه ی فکری ندارید... محور ندارید... یا اصطلاحا صاحب ندارید... اختلاف طبیعی هست توی هر جمعی... اما اختلاف برای جمعی که صاحب ندارن مثل موریانه تخریب مبکنه و برای جمعی که صاحب دارن خودش اسباب رشد هست...

گفت: میخوای چکار کنی؟

گفتم: میتونم باشم مثل بقیه... اما میدونم این جمع شکست میخوره...

پرسیدم: کدوم عالم دینی رو بیشتر قبول دارن بچه های جمع؟

گفت: آیت الله میرباقری

گفتم: خوبه... پاشیم بریم دفترش... 

گفت: نه دیگه در این حد جدی نیست...

گفتم: منم ترجیح میدم وقتم رو برای زن و بچه ام بذارم تا اینکه وقتم رو برای جمعی بذارم که تا این حد جدی نیست...



عزیزان من ارتباط گرفتن کار ساده ای نیست...

اون هم ارتباط پایدار...

ارتباط مستمر...

کار ساده ای نیست...

باید صاحب داشته باشید...

باید یک "جان" پشتتون باشه...

"جان" میخواد...

هیچ راه عملیاتی دیگه ای هم نداره...

جمع های عقیم تشکیل دادن فقط وقت هدر دادنه...

جان که پشت جمع تون باشه این جمع یک هسته ی قدرت بزرگی میشه...

کارها میکنه...

 

چرا انقلاب کردیم؟ و تونستیم؟

چون جانی مثل حضرت روح الله پشت نهضت بودن...

چرا با جنگ ترکیبی و هجمه های محیرالعقول رسانه ای شون هنوز نتونستن به قول دوستمون یه توالت رو توی بیابون های ما بگیرن؟!!

چون جانی مثل آقا سید علی پشت جمع انقلابمون هست...

 

جان میخواد...

بعد دوستمون گفتن فرض کن این جمع ها شکل بگیره... بعدش چی؟

گفتم این جمع ها شکل نمیگیره جز با حقیقت دین...

.

.

من نه شاگرد آقای پناهیان هستم نه حتی یه بار پای منبرشون نشستم... و فقط مقیدم محرم ها جلسات دانشگاه هنر ایشون رو دنبال کنم چون از صنف هنرمند ها هستم و احساس مسئولیت میکنم... و فرمایشات ایشون خیلی ایده به من میده...

اما توی این سالها میبینم تقابل خیلی معنا داری دارن ایجاد میکنن بین ضابطه و رابطه...

بین قانون و رابطه...

و تاکید دارن افزایش قانون موجب کاهش روابط میشه...

و خیلی این فرمایششون دقیق هست...

خیلی دقیق...

با اینکه خیلی پرحرفی کردم اما بازم نتونستم حرف آخر رو بزنم...

ببینیم چی میشه...

فعلا تا بعد...



راستی...

دیشب شب قدر بود...

کدوممون برای مشکل دوستمون گریه کردیم؟!!

رابطه، فرمایشی نیست... سعه روحی میخواد...

 

میشه توی این شبها برای قلب من دعا کنید که اهل رابطه بشم؟

موافقین ۵ مخالفین ۱ ۰۲/۰۱/۲۱
ن. .ا

نظرات  (۱۶)

این خیلی خوبه که دنبال چیزهای پایدار هستی مثل همین پست روابط پایدار

پاسخ:
عزیزم...

ولی من یادمه خود شما یه جا توی یادداشتهای وبلاگیتون 

نوشته بودین

به رابطه 

مرید و مراد 

ی

اعتقاد ندارین. حالا صحبت از جان می کنین؟

چه در حد گروه چه فرد....چه فرقی داره؟

پاسخ:
خیلی به نکته ی خوبی اشاره کردین...
عالی بود...

خودتون فکر میکنین تفاوتش چیه؟

من متوجه نمی‌شم مختلط بودنش چه ایرادی داره. نتیجهٔ چنین قیدی اینه که یکی از دو جنس (که مسلما همیشه خانم‌ها هستن) باید حذف بشن از روند تفکر و تأثیرگذاری.

پاسخ:
اگر اختلاط جنسیتی موجب محدود شدن آزاد اندیشی بشه باید تفکیک کرد
مهم آزاد اندیشی هست

مثلا اگر واااقعا برای من فرقی نکنه یه خانم از من می پرسن یا یه آقا...
یا واقعا برام فرقی نکنه یه خانم بهم جواب میدن یا یه آقا... خب برای من جنسیت مانع آزاد اندیشی نیست...

من این رو خیلی دیدم که خانمه محیط علمی ای که خانم بودن و پاسخگوی نیازش باشه فراهم بوده... اما تشنگی واقعی رو نداشت... لذا بهونه می آورد و نمیرفت توی اون جمع... و بالعکسش که پیش می اومد اقبال میکرد... و همین طور بالعکس...

غالبا دلیلشون هم این بوده که ارتباط نمی گرفتن...



اون رو باید با آموزش، قانون و تدبیرهایی حل کرد نه که صورت‌مسئله رو پاک کنیم.

پاسخ:
با قانون و آموزش که نباید طبیعت رو زد خراب کرد...

خدا بین زن و مرد جاذبه رو گذاشته...
بعد یکی از راهکارهای قرآن از جنس خود کنترلی هست...

وقتی قرار باشه یه کار علمی بکنیم چرا بندهای به دست و پامون رو زیادش کنیم...
خب اگر شرایط برای تحصیل هر دو جنس به صورت مجزا فراهم بود، تفکیک میکنیم اگر فراهم نبود میریم سراغ اون بحث آموزش و این بحث ها...

تفکیک زمانی صحیحه که امکانات برابر آموزشی برای هر دو وجود داشته باشه. در غیر این صورت ظلمه. این‌جا همون‌جاییه که مدرنیته پیشروتر از اسلام سنتی عمل می‌کنه و نگاه انسانی‌تری داره.

پاسخ:
ببینید بزرگوار
اولا که ما اسلام سنتی و جدید نداریم...
انسان متقی و بی تقوا داریم...
من اگر بخوام تقوا رو به فارسی معنا کنم میگم انعطاف در مسیر حق...
انسان بی تقوا ممکنه در لباس دین بیاد ممکنم هست به راهی دیگه بره...
علت اینکه قرآن میگه دشمنان خدا از حمقا هستن روی همین ویژگی شونه... چون تقوا ندارن احمق میشن...
ولو مکر معاویه و عمروهاص رو داشته باشن، احمق هستن...
این از این...
من نمیدونم شما کجا و در چه منظری اسلام رو دیدید اما تجربه ی خودم اینه:
روزی با جمعی رفتیم پیش یک عالم مشهور دینی
عالمی که همه قبول داشتیم...
گفتیم سوال داریم... به شما هم دسترسی نداربم...
چکار کنیم؟!!
اون عالم گفت خانم فلانی در بین شماست... سوالاتتون رو از ایشون بپرسید...
ایشون برای شما کفایت میکنن...
ما.... غالبا مررررد...
پاسخ این بود که به یک زن رجوع کنید...
و رجوع کردیم...
تا امروز...
من اسلام رو ایجوری دیدم
شما اگر این چنین انعطافی در مدرنیته دیدید بغرمائید تا بریم زانو بزنیم

فهم از اسلام در دوران غیبت تاحدی متاثر از شخصیت متفکره. اسلام سنتی یعنی فهمی از اسلام که پارادایم سنت‌های اجتماعی در اون پررنگه.

 

شوخی می‌فرمایید؟ الان مدرنیته است که امکانات و شرایط تحصیلی برابر با آقایون رو برای من نوعی فراهم کرده یا تلقی سنتی از اسلام؟ من اگر بخوام علوم دینی بخونم به هر استادی بخوام دسترسی دارم یا علوم مدرن؟

پاسخ:
بذارید از اصرارم بر تبیین منظورم کوتاه بیام...
و فرمایش شما رو فارغ از منظور و مقصد مطلبم بشنوم:

میدونید!!
پای این نظر شما اگر انسانی که درد دین و مردم داره بشینه ساعت ها های های گریه کنه جا داره...
خیلی فرمایشتون درسته...
خیلی درست...

اما بذارید یه مثال بزنم و یه تصویر سازی بکنم
زنی یا مردی اهل دین و خدا و تعالی، میره ازدواج میکنه...
تشکیل زندگی میده...
توی زندگی که میره میبینه مثلا همسرش بعضی از اصول اصلی دین رو نداره...
و اگر بخواد علنی مقاصد دینی خودش رو پیش ببره با این همسر دچار اصطحکاک میشه...
حالا تعدادی بچه هم دارن...
اون باید تصمیم بگیره:
یا راهش رو از همسرش به صورت علنی جدا کنه... حالا یا طلاق رسمی... یا طلاق عاطفی ...
که در این تصمیمش فرزندانش دچار آسیب بزرگی میشن که ناشی از بهم پاشیدگی رشته ی محبت بین پدر و مادره...
و احتمال زیادی میره که همه یا تعدادی از فرزندان هرگز از سلامت روانی درستی برخوردار نباشن...

یا ظرف خودش رو افزایش بده و هر مقداری در توانش هست همسر رو با خودش همراه کنه... هر مقداری هم که نشد تدبیر کنه تا اختلافات، به مسیر پیش رو آسیب نزنه یا کمتر آسیب بزنه..
که چی بشه؟
یکی از اهداف این تصمیم دوم اینه که فرزندانش از رشد بهتری بهرمند بشن...

ما امروز در کشور همچین وضعی داریم
شما یه بررسی بکنید از ابتدای دولت رئیسی تا الان، مطالباتی که رهبری از دولت داشتن چه رنگ و بویی داره...
غالبا در جهت قدرت دادن به مردمه...
تا جایی که در مقابل سفرهای استانی هفته ای رئیس جمهور جوری واکنش نشون دادن که رئیسی سفر استانی هفته ای اش رو تبدیل به سفر استانی ماهانه یا دو ماه یه بار کردن...
و در سخنرانی ای در بحبوحه ی اغتشاشات اخیر فرمودن سه اتفاق بزرگ در سال های اخیر در کشور افتاده که دشمن احساس خطر کرد
1 همه گیری سرود سلام فرمانده
2 کمک های مومنانه در ایام کرونا
3 پرشور شدن پیاده روی اربعین مخصوصا جریان جامانده ها در داخل کشور...

جنس این اتفاقات چیه؟
مردم با هدفی مشترک همدیگه رو پیدا کردن... مردم به سمت همدیگه دست تعاون بلند کردن...
این قدرت اسلامه...

این شکافی که در نظرتون مطرح کردید خیلی درسته و زخم عمیقی هم زده...
درد عمیقی هست...
اما این روش اسلام نیست و نبود...
اما چه میشه کرد که عرصه ی خانواده عمیقا و شدیدا عرصه ی سیاست هست...
و سیاست پیچیدگی داره...
اون مادر و پدر نااهل یا نا همراه در درون خانواده هست...
اگر بخوایم طلاقش بدیم اثرات منفی اش بیشتره...
نه تنها باید حفظش کنیم بلکه باید بهش محبت هم کرد...
اما نباید از اصل هم غافل شد...

شما دارید از اون مادر یا اون پدرِ نا همراه شکایت میکنید...
من دارم میگم: حق دارید اما پدرمونه یا مادرمونه!!!
ما نهایتا 20 درصد میتونیم تغییرش بدیم...
ما باید حواسمون باشه خودمون تغییر مسیر ندیم...
امکانش هست؟
بله...
چجوری؟
از طریق پدر یا مادرمون (اون که اهل این مسیره)
اون از ما حمایت میکنه...

من یاد دیدار رهبری با نخبگان علمی افتادم...
نخبه ای گفته بود ما در مسیر فرمایشات شما حرکاتی کردیم اما با ابزار قانون چند وقتی دچار حبس و این مسائل شدیم...
رهبری فرمودن چرا نمیرید قانون رو درست بشناسید که در مسیر حرکتتون دچار این مسائل نشید؟... من که نمی تونم در دفاع از شما جلوی قانون بایستم.. (نقل به مضمون)

میبینید عرصه رو؟
بزرگوار کاش مدرنیته حداقل 5 درصد انعطاف دین رو داشت...
من بهش سجده میکردم...
مدرنیته خیلی خشن و زمخته... خیییلی زیاد...
اما تصویری که شما دادید هم درسته و من حرفی برای گفتن ندارم

برداشت من از متن بیشتر از «جان» که خودتون گفتین «نیت» بود...

حس میکنم وقتی نیت درستی باشه که جدی هم باشه، خدا یه جوری اون جان رو تو مسیر می‌ذاره. نه؟ فقط باید چشم و گوشت باز باشه که تو هوا بزنی‌اش. باید در عقل و منطقت باز باشه که درست تشخیصش بدی 

محوریت متن برای من تغییر نیت فردی به نیت جمعی بود. 

و...

دقیقا همین حرفهای حاج آقا پناهیان رو میگفتم. برام به شدت تازگی داره و هنوز سعی میکنم بفهمم...

پاسخ:
جناب یا سرکار خانم شورشی گفتن شما با مرید و مراد بازی مخالف بودی و از این مطلب بوی مرید و مراد بازی میاد...
بله من با مرید و مراد بازی مخالفم چون اسلام مخالفه...
چون خدا مخالفه...
چرا؟
چه سمی در مرید و مرادگریِ متعارف وجود داره؟
از مرید، مراد نمیسازه... اون رو همیشه مرید نگه میداره...
اما اینجا دقیقا برعکسه...
در توضیح کیفیت این برعکس بودن میرم تا به نظر شما جواب بدم:

بحث نیت کاملا درسته اما بذارید من وجه دیگه ای از موضوع رو براتون برجسته کنم تا به ذهنتون بُعد و عمق بدم:
صاحبان اصلی ما ائمه ی ما هستن... 14 معصوم...
اینها برای هدایت ما چند تا کتاب نوشتن؟
تقریبا هیچی...
حداقل به دست ما چیزی نرسیده...
جز قرآن...
به غیر از قرآن اگر حدیث و روایتی هست دیگران مرقوم کردن نه خودِ اهل بیت...
سوال:
هدایت ما اینقدر اهمیت نداشت که با دستان خودشون برامون بنویسن تا به آیندگان برسه؟
امروز ما باید با انواع مسائل جدید روزگار چکار کنیم؟
مسائلی که در زمان حیات مبارک ائمه اصلا نبود...

اما ائمه علمش رو داشتن... نمی تونستن بنویسن برامون؟

دقیقا ائمه چون به فکر ما بودن کتاب ننوشتن...
پس چکار کردن؟
کتاب ناطق نوشتن و مینویسن برامون؟
کتاب ناطق؟
بله... برامون توی هر دوره ای انسان تربیت میکنن...
و امام زمان فرمودن بعد از ما اینها برای شما حجت هستن...
فقط باید خودتون بگردید حجت من رو پیدا کنید...

خب یا امام زمان... من اگر در تشخیص اون حجت اشتباه کنم چی؟
اینجا اون بحث نیتی که شما کردید میاد وسط...
بحث نیت بحث عجیبی هست... الان نمیخوام واردش بشم...

اگر سلسله ی جمع های ما نرسه به یک حجت، اون جمع پایداری نداره...
اخوان المسلمین در مصر 80 سال کار تشکیلاتی کردن... تا یه روز بتونن استفاده بکنن
حسنی مبارک رو که ساقط کردن، اخوان المسلمین حکومت مصر رو بدست گرفت...
با پشتوانه ی 80 ساله ی کار تشکیلاتی و حزبی
80 ساااااال !!!!
چی شد؟
1 سال هم نتونستن حکومتشون رو حفظ کنن...
با مغز خوردن زمین...
علت؟
جان نبود...
حجت نبود...
اما در مورد انقلاب ما چی میگن؟
خیییلی از انقلابی ها میگن انقلاب کمی زود به بار نشست...
باید حداقل تا دهه 70 طول میکشید که تیم اصلی انقلاب بتونه برای خودش کادر سازی بکنه...
چون کادر نداشت بازرگان و بنی صدر و ... اینها اومدن روی قدرت...

تصوراتشون و تحلیلشون اشتباست...
نگاهشون به انقلاب خیلی غربیه...

اگر جان در جمع نباشه افراد اون جمع به استقلال در تشخیص نمیرسن...
و چون به استقلال در تشخیص نمیرسن جمعشون نحیف و ضعیف میشه جوری که قدرت یک فرد از این جمع هم بیشتره...
نقطه ی تقابل مرید و مراد بازی با وجود جان یا حجت در جمع اینه:
جان موجب میشه هر شخصی از جمع مستقلا به تشخیص برسه و در بحرانها خودش به مثابه یک رئیس تصمیم گیری کنه...
اما سیستم مرید و مرادی استقلال یک شخص رو مورد هدف قرار میده و مضمحلش میکنه...

مسلمه که من طرفدار مدرنیته نیستم؛ عرضم اینه که «هر عیب که هست از مسلمانی ماست» و الخ.

پاسخ:
اونجا هم که گفتم جمع مختلط شون رو تایید نمیکنم
چون به اون شکلی که داشت اجرا میشد هیچ خروجی ای نداشت
کاری با جو غالب جامعه و فرهنگ بد و... ندارم
بعضی چیزا وقتی بده، وقتی خروجی نداره وقتی آسیبهاش بیشتره چرا در بیانش صریح نباشم؟!!

صریح باشید. شما اون‌جا به مطلق مختلط بودن اعتراض کردید توی متن و من با این موافق نیستم.

مشکل جمع مختلط مرد و زن میدونی چیه?
تو جمع زنان معمولا یکی پیدا میشه که وسط بحثی که منظور و هدفش چیز دیگه ای بوده یک نکته انحرافی پیدا کنه و اون بحث رو به قهقهرا ببره

اعتراض داری چرا از مختلط دور میشن? فکر کردی فقط جاذبه های جنسیه? یکیش جاذبه جنسیه ده تاش اون نکته سنجی و خراب کردن هدف اصلی بحث توسط اون یه دونه زن بحث خراب کن تو جمع سی چهل تا زنه

همون یه دونه زن که مسلمون باشه چه مدرن باشه کاری میکنه که سخنران از حرف زدن راحت جایی که زن هست بترسه

اینجا رو ببین که مختلطه. هر چندوقت یکبار یک خانم یا یک مرد ضد زن میاد و چیزایی میگه که اصل مسئله به قهقهرا میره و نویسنده از گفته اصلی و منظورش پشیمون میشه

مختلط بودن تا وقتی که تو جمع دو طرف افرادی پیدا میشن که اهداف بحث ها رو منحرف میکنند مضره. چون اگه مختلط نباشه میشه بحث رو برگردوند به مجرای اصلیش و لی اگه مختلط باشه یک مرد به زن نکته سنجی که اذیت میکنه نمیتونه بگه دست بردار و کوتاه بیا. چون اون زن مساله فرعی ذهن خودشو تا جایی جلو میبره که مردها روبه غلط کردم بنداژه و اعتراف بگیره

چونکه اون نکته براش مهمتر از اصله

پناه بر خدا از شر چنین اختلاط هایی

پاسخ:
تا حالا از این زاویه بهش نگاه نکرده بودم
:)))

شما برای ما دعا کنید ما برای شما 

فقط زاویه دید ناشناس :|

جواب کامنت منو ندین من اینجا کامنت نمیزارم 

 

پاسخ:
سلام
خط آخر تهدید بود؟!!

باشه
جواب دادم

تهدید که نه :)...شایدم تهدید 🤔🤔

پاسخ:
مهم اینه که رفع شد
شما همون خانم بهار هستید که توی نظرات قبل بدون آدرس نظر دادین؟

نه 

اون خانم بهار خارج از بیان میان

من قبلن یک  کامنت گذاشتم که شما جواب ندادین

با این کامنتها میشه ۴ تا

پاسخ:
آهان
نمیدونم کدوم نظر رو جواب ندادم
کلا جواب ندادن های منو حلال کنید
وضعیتم رو بدونید خودتون میفهمید هرجی به من نیست

شما حلال کنید. ببخشید من رک گفتم

قبلن وبلاگتون رو میخوندم. ولی خب خیلی وقته نخوندم و از مشکلات شما نمیدونم. ان شاءالله حل بشه و شما بتونین جواب کامنتهای بچه های بیان رو بدید 

پاسخ:
جواب میدم
ولی اون نظمی که مخاطبا میخوان نداره
از این باب حلالیت میطلبم

این آقای ناشناس واقعا جالبن. حرفشون اینه چون زنانی پیدا می‌شن که مرد نمی‌تونه جوابشون رو بده پس نباید جمع مختلط باشه :))) یه جا هم البته اشاره کردن حضور مرد ضدزن هم همین تاثیر رو داره ولی مشخصه برای خالی نبودن عریضه است و حرف اصلی‌شون همون اولیه.

 

بحث رو به انحراف کشوندم الان؟ :))) شما اگر توی یه متن طولانی به بخشی از متن انتقاد کنید یعنی بحث رو به انحراف کشوندید؟ :)))

 

اگر زن منطقی بحث نکنه که متهمه به منطقی نبودن و عقل نداشتن و... اگر هم منطقی گفت‌و‌گو کنه و طرف مقابل متقاعد بشه که متهمه به به حاشیه کشوندن بحث و... کلا نظرتون چیه کلا خانم‌ها رو از جامعه حذف کنیم که همهٔ مشکلات حل بشه؟! آخه چطور ممکنه انقدر ذهناتون منجمد و جنسیت‌‌زده باشه؟! چطوری می‌تونید؟!

 

متاسفانه یا خوشبختانه مذهبی‌ها عمدتا زن رو داخل آدم حساب نمی‌کنن؛ مهم نیست در کلمات چی می‌گن، در عمل تو ناخودآگاهشون زن انسان نیست عملا و حقوق انسانی نداره. انقدر تو بحث‌های مختلف تو فجازی از سمت آقایون ظاهرا مذهبی توهین و تمسخر و تحقیر دیدم که دیگه همه‌شون رو واگذار کردم به خدا. ان‌شاءالله خود خدا بین ماها به‌حق داوری کنه. من که دیگه خسته شدم از توضیح بدیهیات.

پاسخ:
راستش من بدم نمیاد وارد این بحث بشم
اما دو تا ان قلت داره
یکی اینکه یه مقداری هجومی شده و از حالت گفتگوی علمی داره خارج میشه
دوم هم اینکه مطلبی مجزا میطلبه و اینجا جاش نیست

سوم هم اضافه کنم
حرفهای تلخی زدید به عنوان همسایه ی سالیان شما، خیلی ناراحت شدم
اینکه چنین بازخوردی از مذهبی ها گرفتید و حرف از واگذار کردن میزنید و...

ان شاالله خدا مذهبی های متعادل، زیاد سر راهتون قرار بده...
واقعا بهترین دعایی که میتونستم بکنم همینه

اولا آقای ناشناس نه و خانم ناشناس

دوما خالی نبودن عریضه نیست  دو سر طیف مثل دو سر قیچی خطرناکن   مذهبی و غیرمذهبی هم ندارن  مرد ضدزن مذهبی و غیرمذهبی نداره  زن بی تو دهن کج فهم بی حیا هم مذهبی و ضدمذهبی نداره

سوما گل گفتی  زن سلیطه باید از جامعه حذف بشه   زن بی حیا از جامعه حذف بشه تا زن باحیایی که هر جایی هر چیزی به مغزش رسید نمیگه بتونه زندگی کنه و تو مجامع علمی و غیرعلمی شرکت کنه

ماها داریم چوب سلیطه ها رو میخوریم . سلیطه ها بزرگترین دشمن حقوق زنان اند . . راه افتادن حقوق ما رو بگیرن دو تا پنجه هم به صورت هر کی سر راهشون میاد بکشن   سلیطه مذهبی و غیرمذهبی نداره  همینه که هر جا میریم یکی دو تاش هست  جلوی مرد و زن و محرم و نامحرم میخواد صداشو بالا ببره و حقوق ضایع شده شو تسویه کنه   هیچی دیگه هم براش مهم نیست   فقط چیزی که میخوادو بهش بدین تا ساکت شه مگرنه درسته قورتتون میده همه رو با هم

و چهارما سلیطه فقط زن میتونه باشه  واسه همین بیشتر گفتم زن تا اینکه بگم مردضد زن

پنجما اگه مذهب برات مهمه برو ببین کدوم یک از بزرگترین زنان تاریخ مذهب ما که عاقبت بخیر شدن از زمان پیامبر تا الان در دفاع از حقوق خودشون این طور رفتار کردن و این مسیرو انتخاب کردن که تو ازش دم میزنی   سلیطه ها یه جوری راه رو به روی خودشون و بقیه میبندن که دیگه باز نمیشه  ما چوب سلیطه رو باید بخوریم  راه اصلاح و احقاق حقومونم از حذف سلیطه ها میگذره  کاش تموم میشدن یه روز

ضمنا منظورم از سلیطه تو نیستی   لازم نیست بیای در دفاع از حقوقت در مقابل من یه جمله بگی یه طعنه بزنی صدتا پرانتز تا دم در خونه تون به تمسخر باز کنی   فقط دوست داشتم از سلیطه ها بنویسم که مردها بدونن ما خانم ها خودمون میدونیم دشمن اصلی حق و حقوقمون همونی زن بی حیاییه که راه به راه جیغ جیغ میکنه و حق درست و غلطشو از اول و آخر جامعه میخواد

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی