ن والقلم و ما یسطرون

اگر تو نبینی ام ... من هم نمی بینم ام
مشخصات بلاگ

اینجا دیگر به روز نخواهد شد

در مطالب قبلی عرض کردم که در این آدرس مینویسم:

https://touresina.blog.ir/

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
چهارشنبه, ۳۰ فروردين ۱۴۰۲، ۰۸:۳۱ ق.ظ

بلوغ عاطفی...

لج کرده بود که من غذا نمیخورم... من کیک میخوام...

هر چی براش توضیح میدادیم که الان وقت غذا خوردن هست نه کیک خوردن...

زیر بار نمیرفت...

و فقط هم دلیلش این بود که من کیک دوست دارم...

آخرش بهش گفتم مامان چون دوستت داره و دوست نداره ضعیف بشی کیک رو بهت نمیده... 

اون هم جواب میداد: خب دوستم داشته باشه.. ولی من کیک میخوام...



خنده ام میگرفت از جوابش... چون غالبا اکثر ما هم با خدا همینجوری هستیم...

میگیم خب دوستمون داشته باشه ولی ما...

 

نمیتونیم دوست داشتن های عمیق تر رو درک کنیم...

چرا؟!!

چون خودمون عمیق نشدیم... چون خودمون موندیم توی سطح...

مثلا اون مردی که سختی های بچه داری زنش رو درک نمیکنه و میگه : همین یه کار رو هم نکنه پس میخواد چکار کنه؟!!

یا اون زنی که شرایط سخت شوهرش رو درک نمیکنه و میگه: داره شب و روزش رو برای ما میره کار میکنه ولی ما نمیخوایم اینجوری برای ما وقت بذاره...

 

اینها از محدوده ی خودشون خارج نشدن.. فقط از زاویه ی خودشون به تمام عالم و آدم نگاه کردن...

از زاویه ی دلخواسته ها و اهداف خودشون...

چون از پوسته ی خودمون بیرون نیومدیم... عشق های عمیق تر رو نسبت به خودمون درک نمیکنیم...

لذا عشق خدا و اولیای خدا رو به خودمون درک نمیکنیم... و این بزرگترین نارسایی در وجود ما هست...

 

چون اون حس معشوق بودن رو درک نمیکنیم حس ارزشمندی مون خیلی پائینه...

و کسی که حس ارزشمندی پائینی داره از آسیبش در امان نخواهید بود...

 

بزرگترین مصلحان اجتماعی کسانی میشن که عشق خدا و اهل بیت رو نسبت به خودشون درک میکنن...

چرا باید معشوق بودن رو درک کنن بعد وارد عرصه ی اجتماع بشن؟

چون اجتماع و اصلاح اجتماع محل بروز اختلافات و تشاجرات و منیت هاست... خردت میکنن تا تغییری بکنن...

چطور میخوای دوام بیاری؟!!

باید به یک بلوغ عاطفی رسیده باشی تا بتونی عموم مردم رو دوست داشته باشی... و محبتی رو هم از سمت حق متعال درک بکنی که نگهت داشته باشه پای اون سختی...

آخه  عموم مردم چیز دندون گیری برای اینکه دوستشون داشته باشی ندارن...

پس چطور میخوای دوستشون داشته باشی؟!!

بلوغ عاطفی...

من نمیدونم در روانشناسی بلوغ عاطفی داشتن معناش چیه... اما در نگاه فلسفی من معناش اینه که حب ها و بغض های انسانها رو لمس کنی...

حتی حب به دنیاشون رو عمیقا بفهمی...

دلایل کوچکشون برای حب به فرزندشون رو بفهمی...

حسادتشون رو بفهمی... منیتشون رو بفهمی...

خلاصه دکتری که درد رو نفهمه دکتر تو دل برویی نخواهد شد برای بیمار...

 

بلوغ عاطفی نداشته باشیم نمی تونیم اون ارتباطی که ازش حرف میزنم رو ایجاد کنیم...

خانواده شکل نمیکیره...

موافقین ۶ مخالفین ۰ ۰۲/۰۱/۳۰
ن. .ا

نظرات  (۱۰)

از 6 ماه پیش شاهد تضعیف کارخونه و به سمت بحران رفتنش رو بودم...

تلاشم رو بیشتر کردم تا حتی بخش هایی که به من مربوط نمیشه رو هم ببینم و خبرش رو به گوش صاحب کارخونه برسونم... تا تدبیر کنه...

بیش از سه ماه توی اکثر بخش هایی که بخش تخصصی من هم نبود به دستور پسر صاحب کارخونه دخالت کردم تا بلکه اوضاع بهتر بشه...

 

سرپرست های اون بخش ها دوست نداشتن دخالت من رو... و من هم با انواع ترفند ها و دوستانه برخورد کردن و خل بازی هام سعی کردم دافعه ها رو کمتر کنم...

 

سال جدید تعدادی از نیروها به خاطر بی نظمی ها از کارخونه رفتن... بخشی از تولید مختل شد...

اما بخش ما از هر زمان دیگه ای قویتر و آماده تر هست پای کار..

برای ترمیم بخش های دیگه هم در تلاشیم...

همه رو گفتم که اینو بگم:

 

 

دو شب پیش ساعت 11 شب صاحب کارخونه بهم زنگ زد (سابقه نداشت توی این ساعت بهم زنگ بزنه)

بعد از گفتن بعضی از هماهنگی های مدیریتی با لحن خیییلی متواضعانه ای گفت ازت یه درخواست دارم:

گفتم بفرمائید حاج آقا...

گفت: مهندس برای ما دعا کن...

خیلی برامون دعا کن...

من قدری بهت زده شدم... این وقت شب؟!!

دعا؟!!

من؟!!

بر حسب تعارف اما با تعجب گفتم: حاج آقا من محتاجیم به دعا... شما هم دعامون کنید...

گفت: نه مهندس... شما نفست حق هست... دعا کن برامون...

من؟!!

نفسِ حق؟!!

یا ابوالفضل...

تقریبا دوزاریم جا افتاد که بابت رفتن برخی نیروها و قدری بحرانی شدن تولیدش زیاد استرس داره و بر اساس حسن ظن اش هم فکر میکنه من آدم خوبی هستم و ازم میخواد که دعا کنم...

 

خیلی دلم براش سوخت...

ناراحت شدم...

 

حالا میفهمم اصرار استادمون رو از اینکه سال قبل برای بیرون اومدن از کارخونه... بهم گفتن صبر کن...

اونها به گردنت حق دارن... در حقشون منصف باش... مبادا با بیرون اومدنت آسیب ببینن...

بعد به همسرم گفتن این موضوع خیلی روی زندگیتون اثر میذاره... مبادا عجله کنید...

 

اگر عید فطر استاد رو ببینم بهشون میگم حاج آقامون التماس دعا داشتن...

تا خودِ استاد هم براشون دعا کنن...

 

بلوغ عاطفی که نباشه میگیم کارخونه که  زمین بخوره... من بازم زمین نمیخورم... پس ولش کن....

 

دیشب هم با حاج آقا صحبت میکردم... خانمم گفت قبلا ها این موقع شب تلفن های کاری خودت رو جواب نمیدادی... دیگه توی خونه هم میخوای درگیر کار باشی؟

 

گفتم الان واجبه... کارخونه دچار بحران هست.. باید همه دست به دست هم بدیم تا دوباره به ریل برگرده...

تازه اثرات زلزله ی ترکیه توی یک ماه آینده خودش رو نشون میده... توی اون زلزله اکثر نیروهای کارگری نساجی شون از دنیا رفتن... و تولید نخ توی ترکیه به شکل محسوسی کاهش پیدا کرد...

که بخشی از تامین نخ در صنعت فرش از ترکیه بود...

به زودی نخ هم کمیاب و گرون میشه...

و خدا خودش رحم کنه...

 

از کشور دیگه ای نمیشه نخ تهیه کرد؟

پاسخ:
هند و چین...
اما کیفیت ترکیه رو نداره و چون روال هم نشده زمانی میبره تا بیاد توی روال کارشون...
و توی این زمانه التهاب خودش رو داره

خدا رحم کنه بهتون

پاسخ:
درست میشه

خیلی دوست دارم بدونم این استاد کیه ؟ ؛ اصلا هم فوضول نیستم :))

پاسخ:
چرا دوست داری بدونی کیه؟

منم دوست دارم بدونم کیه

پاسخ:
چرا؟
چون خیلی استاد استاد میکنم؟

بله

پاسخ:
خودم هم میدونم نباید زیاد بگم
اما هنوز روش بهتری پیدا نکردم

بلوغ عاطفی خیلی خوبه

دو سال دیگه انتخابات بلوغ عاطفی رو هم بیارین تو معیارها

پاسخ:
"خوبه" برای دو ثانیه اش هست...
تمام عظمت اینجاست...

انتخابات؟
چشم انداز بدی نیست...
هر چند امیدی بهش ندارم

رمان ارباب حلقه ها رو خوندی ؟ یه شخصیتی داره به نام گندالف . یک پیرمرد دانا .  شخصیت استاد شما بنظر میاد شبیه ایشونه 😅

پاسخ:
نخوندم

شما هم بیا با هم توی درس و بحث هاش شرکت کنیم...

اتفاقا یکی از دوستان جمع ما شیرازی هست...
خیلی دوستش دارم
:)
۳۰ فروردين ۰۲ ، ۱۸:۱۷ شنگول العلما

سلام منم دوست دارم بدونم استاد کیه.

اگر صوتی دارن استفاده کنیم.

یک وبلاگی بود قبلا به اسم سیاهه های یک پدر.

اوشون هم ن .ا

حالا نمی دونم دوتا هستین یا یکی^_^

پاسخ:
سلام
سیاهه های یک پدر هم وبلاگ خودمه
دسترسیم به اون وبلاگ قطع شده

راستش اجازه نمیدن صوتشون دست به دست بشه
جزوه نویسی میکنیم
از شاگردان علامه حسن زاده آملی هستن
منتها اصلا معروف نیستن
حتی توی شهر خودمون هم کسی نمی شناسدشون

سلام

 

مگه غیرحضوری هم میشه تو بحث استادتون شرکت کرد؟ 

پاسخ:
سلام علیکم

نه متاسفانه...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی