وزن همسر در سیر رشد انسان
یه روحانی بزرگواری روی منبر میگفت: اگر همدلی واقعی بین زن و شوهر باشه و فرض کنید یکی از این دو بیماری سختی گرفته باشه و لاعلاج یا صعب العلاج باشه... اون همسری که بیماری نیست اگر آبی یا هر چیز نوشیدنی یا خوردنی رو برای همسر بیمارش آماده کنه و یک ذکری جهت شفای همسرش بگه و در آب بدمه و بده به همسرش تا میل کنه """ قابلیت""" اینو داره که اون نوشیدنی همسرش رو شفاء بده...
سبحان الله!!!
شفای بیماری لاعلاج؟!!!
توسط همسر؟!!
مردی بیمار شده بود و رفته بود نزد امام (نمیدونم کدوم یک از معصومین ما بوده... باید رجوع کنم) و از بیماریش گفت... امام فرمودن برو از پول حلالی که مال زنت هست عسلی بخر و.... دستورالعمل رو گفتن... و گفتن این کار رو بکن خوب میشی...
پول حلالی که مال همسرت هست؟
اگر مال مادر باشه چطور؟
پدر؟!!
فرمودن از پول زنت بردار و دارو رو بخر و بخور خوب میشی...
یک بحثی توی طب سنتی داشتیم که هنوز ذهنم مشغوله... و اون ماهیت مزاج معتدل بود...
به صورت مصداقی میدونیم معتدل ترین مزاج ها برای معصومین هست... که به اون ذوات مقدسه میگن : اعدل امزجه...
ماها هم هر چی به سمت مزاج معتدل تر بریم، به دایره ی عصمت نزدیک تر میشیم... جوری که ابن سینا کلا معتقد هست صاحبان عصمت به خاطر اعتدال تام مزاجی که دارن مرگ طبیعی به سمتشون نمیاد لذا اگر خلق الله نکشنشون، اونها به مرگ طبیعی از دنیا نمیرن... مصداق بارزش هم که حضرت ولی عصر عج الله هستن... یا خضرت مسیح...
اونجا یکی از بحث ها این بود که چه چیزهایی در معتدل شدن مزاج موثر هست...
یکی از مهمترین مسائلش خودِ اون نطفه در وقت تکون و انعقادش هست که مورد بحث بود... نطفه ای که قرار هست بشه یک انسان... از همون جا و حتی خیلی قبل ترش موضوع مزاج مورد مطالعه بود...
یکی از عواملی که بهش رسیده بودیم عشق بود... محبت زیاد... خوستن صادقانه ی همسر... میل زیاد زوجین به هم...
این حالات زوجین یکی از عوامل مهم در اعتدال مزاج اون فرزند هست...
در تمام شئون هااا... حتی در شان جنسی...
باید خواهان هم باشن... تمایلشون به هم زیاد باشه... والا فرزند موثری از اینها پا به عرصه وجود نخواهد گذاشت...
توی این زمینه باید بیشتر با مردها صحبت کرد... چون خانمها وقتی ازدواج میکنن خیلی زیاد روی همسرشون حساب میکنن و انتظار یکی شدن دارن... انتظار محبت دارن...
اما آقایون زود از این ریل خارج میشن... در حالی که این توقع محبت از سوی خانمها، یک خواسته ی وهمی نیست... فطری هست... پاسخ درست بهش ندیم ریل رو کج میکنیم بعد معلوم نیست بعدها چجوری میشه صافش کرد...
این چند مورد رو مثال زدم تا کمی فکر کنیم که چرا همسر اینقدر در زندگی عنصر مهمی هست؟!!
جوری که اگر من بخوام نظر خودم رو بگم میگم: پر رنگ ترین عنصر اجتماعی در نظام خلقت، خانواده هست... و مرکز ثقل خانواده هم زوجین هستن...
یعنی من به شخصه سنگین ترین وزن رو به تعامل زوجین میدم...
برای همین هم هست که بیش از هر موضوعی رابطه خوب زوجین مورد حسد واقع میشه توسط دیگران...
اگر اینقدر مهم نبود چرا حسد؟
حتی بیشتر از مال دار بودن...
دو چیز خیلی مورد حسد واقع میشه:
یکی رابطه خوب دو زوج... و یکی شدنشون...
دیگری نفوذ یک شخص در قلبها به واسطه ی سعه ی روحیش...
این دو موضوع در اجتماع به شدت مورد حسد واقع میشه...
خب این چند خط هنوز در حکم مقدمه سازی بود... از این باب که روش فکر کنیم... چرا یکی شدن زوجین اینقدر مهم هست؟!!
حالا برگردیم به روال بحثمون:
ما از لایه های پنهان نفس خودمون خبر نداریم...چون خبر نداریم لذا نمیتونیم هم درست برای رشدش برنامه بریزیم
چه اینکه اگر آگاهی مفهومی هم داشته باشیم باز هم هیچ تضمینی نیست که در جهت رشد خودمون اقدام موثری انجام بدیم...
یعنی وقتی ندونیم که برنامه ریزی برای رشد ممکن نیست...
اگر هم بدونیم بازم هم برای حرکت در مسیر رشد تضمینی نیست...
پس چکار باید کرد؟!!
یک سوال اساسی پیش میاد که چرا آگاهی های ما الزاما به اقدام ختم نمیشن؟
و چرا خیلی از اعمال ما موجب افزایش آگاهی های ما نمیشن؟!!
این یک سوال ریشه ای هست...
گویا بین آگاهی های ما و اعمال ما چیزی حائل هست...
و واقعیت هم همینه...
حقیقتی بزرگ بین آگاهی های ما و رفتار ما وجود داره... که باید اون رو دریابیم... و خدا غالبا در تربیت ما اون حقیقت رو نشانه میگیره...
تعامل با اون حقیقتی که اسمش رو میخوام بگم در ادبیات دینی اسمش جهاد اکبر هست... جهاد با نفس...
اسم اون حقیقت نفس نیست هااا...
اسمش تمایلات نفس هست...
بین آگاهی های ما و اعمال ما تمایلات (حب و بغض) ما حائل هستن...
خدا برای رشد ما وارد مهندسی در تمایلات ما میشه...
این وادی غوغاست عزیز من...
واای از تمایلات... واای از تمایلات...
آخه ماها اعتدال مزاج که نداریم... تمایلات ما هم اعتدال ندارن... برای برگردوندن این تمایلات به سمت اعتدال یک اتفاق مهم رخ میده...
میدونید اون اتفاق چیه؟
اگر بنا باشه تمایلات ما به اعتدال برسن از چه موضوعی باید رد بشیم یا بهتره بگم در چه موضوعی تردد خواهیم کرد تا حرکت به سمت این اعتدال حاصل بشه؟!!
رنج...
تعامل با رنج...
و بعد از اون موضوع لذت مطرحه...
لذت پایدار، نتیجه ی تعامل درست با رنج هست...
تا برسیم به اونجا که رنج و لذتمون ادغام بشه... که خب اینها برای دهان امثال من نیست...
این گفتگو همچنان ادامه داره... اگر عمر و توفیقی باشه...
چون باید بگم چه اتفاقی برای تمایلات ما در زندگی مشترک می افته...
به شرط توفیق...
تعامل با رنج؟؟؟؟
حاج آقا ما هر چی گشتیم تو زندگی رنج و چالشی وجود نداشت
خیلیم به حافظه فشار آوردیم
دنبال ایراد کارم هستم.....