ن والقلم و ما یسطرون

اگر تو نبینی ام ... من هم نمی بینم ام
مشخصات بلاگ

اینجا دیگر به روز نخواهد شد

در مطالب قبلی عرض کردم که در این آدرس مینویسم:

https://touresina.blog.ir/

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
سه شنبه, ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۲، ۰۸:۱۳ ق.ظ

وزن همسر در سیر رشد انسان

یه روحانی بزرگواری روی منبر میگفت: اگر همدلی واقعی بین زن و شوهر باشه و فرض کنید یکی از این دو بیماری سختی گرفته باشه و لاعلاج یا صعب العلاج باشه... اون همسری که بیماری نیست اگر آبی یا هر چیز نوشیدنی یا خوردنی رو برای همسر بیمارش آماده کنه و یک ذکری جهت شفای همسرش بگه و در آب بدمه و بده به همسرش تا میل کنه """ قابلیت""" اینو داره که اون نوشیدنی همسرش رو شفاء بده... 

سبحان الله!!!

شفای بیماری لاعلاج؟!!!

توسط همسر؟!!



مردی بیمار شده بود و رفته بود نزد امام (نمیدونم کدوم یک از معصومین ما بوده... باید رجوع کنم) و از بیماریش گفت... امام فرمودن برو از پول حلالی که مال زنت هست عسلی بخر و.... دستورالعمل رو گفتن... و گفتن این کار رو بکن خوب میشی...

پول حلالی که مال همسرت هست؟

اگر مال مادر باشه چطور؟

پدر؟!!

فرمودن از پول زنت بردار و دارو رو بخر و بخور خوب میشی...



یک بحثی توی طب سنتی داشتیم که هنوز ذهنم مشغوله... و اون ماهیت مزاج معتدل بود...

به صورت مصداقی میدونیم معتدل ترین مزاج ها برای معصومین هست... که به اون ذوات مقدسه میگن : اعدل امزجه...

ماها هم هر چی به سمت مزاج معتدل تر بریم، به دایره ی عصمت نزدیک تر میشیم... جوری که ابن سینا کلا معتقد هست صاحبان عصمت به خاطر اعتدال تام مزاجی که دارن مرگ طبیعی به سمتشون نمیاد لذا اگر خلق الله نکشنشون، اونها به مرگ طبیعی از دنیا نمیرن... مصداق بارزش هم که حضرت ولی عصر عج الله هستن... یا خضرت مسیح...

اونجا یکی از بحث ها این بود که چه چیزهایی در معتدل شدن مزاج موثر هست...

یکی از مهمترین مسائلش خودِ اون نطفه در وقت تکون و انعقادش هست که مورد بحث بود... نطفه ای که قرار هست بشه یک انسان... از همون جا و حتی خیلی قبل ترش موضوع مزاج مورد مطالعه بود...

یکی از عواملی که بهش رسیده بودیم عشق بود... محبت زیاد... خوستن صادقانه ی همسر... میل زیاد زوجین به هم...

این حالات زوجین یکی از عوامل مهم در اعتدال مزاج اون فرزند هست...

در تمام شئون هااا... حتی در شان جنسی...

باید خواهان هم باشن... تمایلشون به هم زیاد باشه... والا فرزند موثری از اینها پا به عرصه وجود نخواهد گذاشت... 

توی این زمینه باید بیشتر با مردها صحبت کرد... چون خانمها وقتی ازدواج میکنن خیلی زیاد روی همسرشون حساب میکنن و انتظار یکی شدن دارن... انتظار محبت دارن...

اما آقایون زود از این ریل خارج میشن... در حالی که این توقع محبت از سوی خانمها، یک خواسته ی وهمی نیست... فطری هست... پاسخ درست بهش ندیم ریل رو کج میکنیم بعد معلوم نیست بعدها چجوری میشه صافش کرد...



این چند مورد رو مثال زدم تا کمی فکر کنیم که چرا همسر اینقدر در زندگی عنصر مهمی هست؟!!

جوری که اگر من بخوام نظر خودم رو بگم میگم: پر رنگ ترین عنصر اجتماعی در نظام خلقت، خانواده هست... و مرکز ثقل خانواده هم زوجین هستن...

یعنی من به شخصه سنگین ترین وزن رو به تعامل زوجین میدم...

برای همین هم هست که بیش از هر موضوعی رابطه خوب زوجین مورد حسد واقع میشه توسط دیگران...

اگر اینقدر مهم نبود چرا حسد؟

حتی بیشتر از مال دار بودن...

دو چیز خیلی مورد حسد واقع میشه:

یکی رابطه خوب دو زوج... و یکی شدنشون...

دیگری نفوذ یک شخص در قلبها به واسطه ی سعه ی روحیش...

این دو موضوع در اجتماع به شدت مورد حسد واقع میشه...



خب این چند خط هنوز در حکم مقدمه سازی بود... از این باب که روش فکر کنیم... چرا یکی شدن زوجین اینقدر مهم هست؟!!

حالا برگردیم به روال بحثمون:

ما از لایه های پنهان نفس خودمون خبر نداریم...چون خبر نداریم لذا نمیتونیم هم درست برای رشدش برنامه بریزیم

چه اینکه اگر آگاهی مفهومی هم داشته باشیم باز هم هیچ تضمینی نیست که در جهت رشد خودمون اقدام موثری انجام بدیم...

یعنی وقتی ندونیم که برنامه ریزی برای رشد ممکن نیست...

اگر هم بدونیم بازم هم برای حرکت در مسیر رشد تضمینی نیست...

پس چکار باید کرد؟!!

یک سوال اساسی پیش میاد که چرا آگاهی های ما الزاما به اقدام ختم نمیشن؟

و چرا خیلی از اعمال ما موجب افزایش آگاهی های ما نمیشن؟!!

این یک سوال ریشه ای هست...

گویا بین آگاهی های ما و اعمال ما چیزی حائل هست...

و واقعیت هم همینه...

حقیقتی بزرگ بین آگاهی های ما و رفتار ما وجود داره... که باید اون رو دریابیم... و خدا غالبا در تربیت ما اون حقیقت رو نشانه میگیره... 

تعامل با اون حقیقتی که اسمش رو میخوام بگم در ادبیات دینی اسمش جهاد اکبر هست... جهاد با نفس...

اسم اون حقیقت نفس نیست هااا...

اسمش تمایلات نفس هست...

بین آگاهی های ما و اعمال ما تمایلات (حب و بغض) ما حائل هستن...

خدا برای رشد ما وارد مهندسی در تمایلات ما میشه...

این وادی غوغاست عزیز من...

واای از تمایلات... واای از تمایلات...

آخه ماها اعتدال مزاج که نداریم... تمایلات ما هم اعتدال ندارن... برای برگردوندن این تمایلات به سمت اعتدال یک اتفاق مهم رخ میده...

میدونید اون اتفاق چیه؟

اگر بنا باشه تمایلات ما به اعتدال برسن از چه موضوعی باید رد بشیم یا بهتره بگم در چه موضوعی تردد خواهیم کرد تا حرکت به سمت این اعتدال حاصل بشه؟!!

رنج...

تعامل با رنج...

و بعد از اون موضوع لذت مطرحه...

لذت پایدار، نتیجه ی تعامل درست با رنج هست...

تا برسیم به اونجا که رنج و لذتمون ادغام بشه... که خب اینها برای دهان امثال من نیست...

 

این گفتگو همچنان ادامه داره... اگر عمر و توفیقی باشه...

چون باید بگم چه اتفاقی برای تمایلات ما در زندگی مشترک می افته... 

به شرط توفیق...

 

 

موافقین ۸ مخالفین ۰ ۰۲/۰۲/۱۹
ن. .ا

نظرات  (۱۹)

تعامل با رنج؟؟؟؟

حاج آقا ما هر چی گشتیم تو زندگی رنج و چالشی وجود نداشت 

خیلیم به حافظه فشار آوردیم

دنبال ایراد کارم هستم.....

پاسخ:
بدون رنج؟
نمیشه توی مسیر حق قدم برداشت و دچار سختی ها نشد...
ضمن اینکه توی مسیر حق هم نباشیم بازم رنج از زندگی قابل حذف نیست
شنیدید در مورد درد مرفهین بی درد؟!!
همه چیز که مهیا شد تازه رنج مواجهه با خود شروع میشه

به من چه 

شاهد صادق جلوتون ایستاده از بی دردیش گزارش می کنه...

اینو چی کارش کنیم؟

پاسخ:
اشکالی نداره
اگر رنج به سراغتون نیومد، شما برو سراغش...
یکی از رنج های عمومی در دین، رنج ریاضت های شرعی هست
بسم الله...

یه بار باید تحقیق کنم ببینم چیه این رابطه رنج و زندگی؟

پاسخ:
بسم الله
کی شروع کنیم به بررسیش؟

الان من بگم امشب در ایتا تو هستی؟

پاسخ:
آقای میم خودمون هستی؟
توی خونه گوشی دست نمیگیرم

بله خودمم:)

آخه یه جوری گفتی بسم الله انگار وقتت آزاده راحت میتونی با هم در ارتباط باشیم

پاسخ:
منظورم مشارکت در همین بحثی بود که شروع کردیم

به نظر من دو نوع رنج وجود داره

با مثال میتونم توضیح بدم

یه دانشجو رو در نظر بگیر که امتحان داره میتونه شب امتحان رنج بکشه و درس بخونه و فرداش امتحان رو قبول بشه و لذتش رو ببره یا نه درس نخونه و شب امتحان لذت ببره ولی زمانی که نمره اش اومد رنج بکشه

به نظرم ما دائما بین این دو رنج هستیم

پاسخ:
عالی گفتی...
به سمت رنج نریم... رنج به سمت ما میاد...
این یه حکم قطعی هست

البته ذهنی گفتم و بدون تحقیق بوده

پاسخ:
تحلیل خوبی بود ولی

منظورمم این بود که هر انتخاب ما دو نوع رنج داره یا سختی حال و راحتی بعدش یا راحتی حال و سختی بعدش

منظورم این نبود که اگه ما به سمت رنج نریم اون به سمت ما میاد

پاسخ:
خط اول همون معنایی رو داره که توی خط دوم گفتی

نیست؟
چون ما که نمیتونیم انتخابی نداشته باشیم
پس در هر صورت به سمت رنج در حرکتیم...

میتونه همین معنی رو داشته باشه.

بنظر می رسه وقتی دارید پست میزارید، در ذهن شما چندین موضوع دور می زنه، و سعی می کنید همه رو با هم توی پست بگنجونید، از اینجا به اونجا می رید، از یه مبحث به مبحث دیگه سویچ می کنید.

اصل میل درونیم اینه که تک تک صحبتهاتونو به چالش بکشم، ولی سعی می کنم کنترلش کنم و بشینم تا بزرگانی که مهمتر و مطرحتر و احتمالا ذیصلاح تر و مقبولتر هستند نظر بدن یا در صورت امکان، چالش ایجاد کنند.

موضوع نحوه تعامل صحیح با همسر، هشتاد درصدش مربوط میشه به تربیت خانوادگی، از طریق والدین. بیست درصدش مربوط میشه به آگاهی های اکتسابی و حصولی افراد، اونم مونده به اینکه از چه مشربی تحصیل بشه. مشربی اثرگذار و مقبول و موثر.

وگرنه، چه بسیار حرفها که گفته میشه و چه بسیار نفوس که اعراض از حقایق می کنند.

.

نکته ای هم در خصوص محسود واقع شدن زوج موفق دارم که قورتش میدم و ترجیح میدم ازش حرفی نزنم چون آتشفشان فوران میکنه و ویرانی به بار میاره.

 

پاسخ:
همین الان هم آتشفشان بودید بزرگوار...
من مینویسم تا آتشفشان ها هم فوران کنن...
چه اشکالی داره؟

و اینکه ما اینجا بزرگان مهمتر و ذی صلاح تر نداریم...
همه بزرگان مهم تر هستن...

و اینکه هنوز ورودی به بحث تعامل با همسر نداشتم...
و شاید اصلا نیازی به ورود نباشه...


در مورد نفوسی که اعراض از حقایق دارن:
عدم هست یا وجود؟
اگر وجود هست
وجود عبث هم داریم؟
وقتی نتونیم وجودی نگاه کنیم چطور میتونیم ماهیت رو درست تشخیص بدیم؟

در مورد محسود شدن هم مشتاقم بشنوم...
با هر فورانی که باشه پذیراییم

شما بحث تعامل با همسر رو مطرح کردید خب.

بعد هم، در هر حال بررسی وزن همسر و رشد، نگاه به تعامل زوجین رو در پی داره.

.

نفوس که اعراض از حقایق دارند، همه اعراض اند، عرضی هستند، در اعراض هم خلل و نقص حاصل از عرضی بودنشون ایجاد میشه.

مهم نحوه برخورد و مواجهه با اون نواقص هست.

بحث عبث بودن مطرح نیست. 

بحث نحوه برخورد با عیوب و نواقصی هست که بالاختیار از انسانها سر میزنه.

.

در مورد محسود واقع شدن زوج ها،

فقط اینو میگم که:

گاهی ما با برخی زوجها روبرو میشیم، رفتارهای عملی رو به چشم میبینیم، بعینه مشاهده می کنیم و لمس می کنیم، حقیقت رو از نزدیک میبینیم، به خوب بودنش ایمان و یقین پیدا می کنیم، حالا یا محسود ما واقع میشن یا مغبوط ما.

گاهی هم نه،

مثل الان که در فضای مجازی رایجه،  

تصنعی القائاتی از زوجهایی صورت میگیره،

خوشبخت نمایی،

مسلمان نمایی،

متدین نمایی،

حتی ولایتمدار نمایی،

تماما نمایش های مجازی، تصنعی و گاها توهمی هست.

حالا

فرضا که زوجی خوشبخت ترین باشند، که عقل هیچوقت حکم نمیکنه که بیان جار بزنند ما چنینیم و چنانیم.

حتی اگر بیان واقعیت‌های موجود باشه.

اصلا عاقلانه نیست.

هم در قرآن هم در روایات داریم، اثرات تکوینی داره اینگونه تظاهرها، خودنمایی ها، تعریف و تمجیدها و حتی تعریفها.

زن میاد با آب و تاب از شوهرش تعریف می کنه، چه تعریفی. مرد از خانمش.

حالا کاری نداریم به واقعی بودن یا نبودنش.

با این اوضاع مشتبهه کنونی، دنیای شبیه سازی.

قرآن کلام قشنگی داره.

رجوع کنیم بد نیست.

و قس علی هذا.

پاسخ:
اشکال نداره...
بذار دوباره بهم بگن که قضاوت میکنم اشخاص رو...
از بالا نگاه میکنم یا هر چی...
یا اصلا توهم زدم...

اما حرفم اینه:
دارید با خودتون بد میکنید...
خودتون رو خسته میکنید اما در مسیری که ثمری نداره...


گفتید تو خونه گوشی دستتون نمیگیرید 

کل پست ارزشمند و مفید بودنش قطعی، بذاریم یه طرف 

این جمله یه طرف....

پاسخ:
خیلی کار با فضیلتی نمیکنم...
به نظرم هر کسی شرایط منو داشت توی خونه گوشی دستش نمیگرفت...

ان شا الله خدا نیت هامون رو خالص کنه...
اما واقعا دست به گوشی نبودن در خونه برکات خاص خودش رو داره...

۱۹ ارديبهشت ۰۲ ، ۱۴:۲۸ شنگول العلما

سلام بر استاد بزرگوار.

اون حدیثی که نصف گفتین

من قبلا شنیدم مربوط به مهریه است بیشتر و شاید نه هر مالی.

چون در ایه چهار نساء واژه هنیئا مریئا امده در مورد مهریه.^_^

 

الباقر (علیه السلام)- جَاءَ رَجُلٌ إِلَی أَمِیرِ‌الْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) فَقَالَ یَا أَمِیرَ‌الْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) لِی وَجَعٌ فِی بَطْنِی فَقَالَ لَهُ أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) لَکَ زَوْجَهًٌْ قَالَ نَعَمْ قَالَ اسْتَوْهِبْ مِنْهَا طَیِّبَهًًْ بِهِ نَفْسُهَا مِنْ مَالِهَا ثُمَّ اشْتَرِ بِهِ عَسَلًا ثُمَّ اسْکُبْ عَلَیْهِ مِنْ مَاءِ السَّمَاءِ ثُمَّ اشْرَبْهُ فَإِنِّی أَسْمَعُ اللَّهَ یَقُولُ فِی کِتَابِهِ وَ نَزَّلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً مُبارَکاً وَ قَالَ یَخْرُجُ مِنْ بُطُونِها شَرابٌ مُخْتَلِفٌ أَلْوانُهُ فِیهِ شِفاءٌ لِلنَّاسِ وَ قَالَ تَعَالَی فَإِنْ طِبْنَ لَکُمْ عَنْ شَیْءٍ مِنْهُ نَفْساً فَکُلُوهُ هَنِیئاً مَرِیئاً شُفِیتَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ قَالَ فَفَعَلَ ذَلِکَ فَشُفِیَ.

امام باقر (علیه السلام)- مردی نزد امیرالمؤمنین (علیه السلام) آمد و گفت: «ای امیرالمؤمنین (علیه السلام)! دردی در شکم دارم». امیرالمؤمنین (علیه السلام) به او فرمود: «آیا همسر داری»؟ گفت: «آری». فرمود: «از همسرت درخواست بخشش مقداری از مال [مهریه] را بنما که او از بخشش آن راضی باشد؛ سپس با آن عسل بخر و از آب آسمان (باران) بر آن بریز و بنوش. چرا که خداوند فرموده است: و از آسمان آبی پر برکت فرود آوردیم. (ق/۹)، و فرمود: از درون شکم آن‌ها، نوشیدنی با رنگ‌های مختلف خارج می‌شود که در آن، شفا برای مردم است. (نحل/۶۹)، و نیز فرمود: فَإِن طِبْنَ لَکُمْ عن شَیْءٍ مِّنْهُ نَفْسًا فَکُلُوهُ هَنِیئًا مَّرِیئًا إن‌شاءالله حتماً شفاخواهی یافت». او نیز چنین کرد و شفا یافت.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۳، ص۳۰
بحارالأنوار، ج۵۹، ص۱۷۷/ العیاشی، ج۱، ص۲۱۸/ عوالی اللآلی، ج۲، ص۱۳۲/ مکارم الأخلاق، ص۴۰۷/ الدعوات، ص۱۸۴/ فقه القرآن، ج۲، ص۲۸۵/ وسایل الشیعهًْ، ج۲۱، ص۲۸۵/ البرهان/ نورالثقلین
پاسخ:
سلام برادر
من این روایت رو پای منبر شنیدم... سخنران آدم محققی هست از کتبش استفاده میکنم... ایشون میگفتم هر مالی که متعلق به همسر باشه...
و یکی از توصیه هاشون هم این بود که اگر خانمهاتون خانه دار هستن خودِ شما پولی به اونها بدید که مال خودشون باشه...
مهریه هم میتونه از مصادیقش باشه...
۱۹ ارديبهشت ۰۲ ، ۱۶:۲۷ شنگول العلما

خب نظر من با استادتون متفاوت هست.

چون در حدیث دقت کنیم

هر جزیی رو برگروندن به ایه ای:

خرید و اب باران و عسل در حدیث است.

مال رو برگردوندن به ایه چهار نساء.  و شرط هم بخشیدن با رضایت است.

عسل به ایه ای و باران به ایه ای.

مریئا رو در کتاب لغت باید نگاه کرد اما از ظاهر بر می اید سازگار با مری. این حرف استاد ما بوده البته.

هر مالی از همسر نمی تونه سازگار با مری باشه.

و خود روایت اصلا ذیل ایه چهار نساء آمده است در تفسیر روایی.

البته شاید هم نظر اوشون درست باشه شاید هم نباشه جای تحقیق و فکر داره.

پاسخ:
بله هر مالی نمی تونه سازگار با طبع باشه...
روی فرمایش شما فکر میکنم
اما در هر حال شفای بیماری از مالی طیب از همسر بوده که با رضایت هبه کنه... نه مالی طیب از مادر یا پدر یا فرزند یا همسایه...

خودِ این موضوع جای یه دوره مطالعه ی طبی داره...
و من هم خواستم بگم اینطور نیست که ما همسر رو یک جایگاه اعتباری در نظام خلقت بدونیم و خواستم برخی از شئون این جایگاه رو بگم تا در مورد حقیقت این جایگاه قدری تامل کنیم

از جوابی که بمن دادید شوکه شدم و به فکر فرو رفتم.

یعنی چی؟

کجای حرفم غلط و اشتباه بود که اینطور برداشت کردید؟

نمی فهمم واقعا.

شما خودتون گفتید هر فورانی باشه می پذیرید.

اینجوری؟

نمی تونم هضم کنم رفتارتون رو.

حرفتون برام سنگین بود.

.

دارم با خودم بد می کنم؟

چرا؟

مگه دارم چکار می کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

 

خودم رو دارم خسته می کنم در مسیری که ثمری نداره؟؟؟

کدوم مسیر؟

چرا خسته؟

مگه چکار می کنم؟

مگه چکار کردم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!

.

نمی دونم چی بگم؟

متاسف باشم؟

بخندم؟

گریه کنم؟

شکوه کنم به خدا؟

نمی دونم بزرگوار.

.

ممنون از لطفتون.

ممنون از توجهتون.

ممنون از...

إن الله علیم بذات الصدور

پاسخ:
یه روزی از استادی پرسیدم که چرا حضرت علی در برابر هجمه ای که به خونه شون کردن و اون آسیب به حضرت زهرا وارد شد که منجر به شهادت حضرت زهرا شد، چنین بروز و تجلی ای داشتن؟
در بیان عمومی میگیم به خاطر مصلحت دین و اسلام و ...
اما دوست دارم بیشتر بدونم...
چرا؟

فرمودن وفق زمان و مکان و بیان هست که حقیقتی رو منتشر میکنه...
و عدم این وفق، حقیقت رو محبوس میکنه...

بزرگوااار
اولا که اون بحث زن و شوهر و ابرازاتی که گفتید که ذهن ها رو به سمت خاصی میبره که دوست ندارم نام ببرم...
ثانیا من فرض میکنم کارشون اشتباست...

از شما انتظار ندارم اینجوری به میدون بیایید...
منافق هستن؟
کافر حربی هستن؟
چی هستن؟!!

برادر و خواهرمون هستن...
شما توی وبلاگتون بروزات اشتباه ندارید؟!!
من ندارم؟!!
این انصاف هست که اینطوری بنوازیم؟

تازه من دارم فرض رو میذارم بر اشتباه بودن رفتار اون بزرگواران( عقیده ی خودم این نیست)


یه روزی یه بزرگواری که خیلی انسان شریفی هستن و حق به گردنم دارن بابت اشتباهی که کردم در نقد کردن من بی انصافی کردن
بهشون گفتم نقدت رو میپذیرم اما دیگه شما رو دلسوز خودم نمیدونم...
هر وقت اشتباه کردم بیا نقد کن اما دلسوز من نیستید...
ناصح نیستید...

شما دارید نقد میکنید... اما ناصح نیستید...
مگه ماها ربات هستیم که هر جا خطا کردیم با یک فرمولی خطامون رو رفع کنن؟
انسانیم...
انسان در ارتباط اصلاح میشه...


حالا از زاویه ی خودم هم نگاه کنم:
توی زمانه ی ما توی این عصر
کسی که داره فرزند آوری میکنه به خاطر تکثیر نسل محبین امیرالمومنین...
اون زن
مثل شهید به گردنِ این جامعه حق داره...
ماها بهشون مدیونیم...

توی همین بیان چند نفری میشناسم...
این خانمها عمرشون رو با خدا معامله کردن...
حالا اگر بعضا دلخوشی هاشون رو بیان کردن چرا باید با این عینک ببینیم که دارن خوشبختی شون رو جار میزنن...
چرا نگیم این دلخوشی ها نوش جااانشون؟!

خودِ شما اگر مادر سه تا بچه نبودید من این حرفها رو نمیگفتم...
اونم مادر سه تا پسر...
تربیت پسر علم بیشتری میخواد از تربیت دختر، چون نفوذ پذیری پسر سخت تره...
حتما خدا این قابلیت رو در شما دیده که سه تا بچه ای که بهتون داده هر سه تا پسر بودن...

من توی یکی دو تا از مطالب قبل ترم وقتی از یکی دو تا از خانمها تمجید کردن... من اسم شما رو به همراه اسم چند نفر دیگه بردم...
وقتی اسم شما رو میبردم شرایطتون توی ذهنم اومد... خدا میدونه اون اندازه که من مطلع شده بودم از شرایط شما... کوه جای شما بود خرد شده بود... مگه میشه کسی شرایط شما رو ندونه و بخواد در مورد شما حرفی بزنه و بگیم منصفه؟

الان هم توقع دارم در مورد بقیه منصفانه تر باشید...
مهربان تر...
مادرانه تر...

توقع زیادی دارم؟ 



من خودم پیش بینی کردم که فوران آتشفشان من ویرانی به بار میاره.

نگفتم بزرگوار؟

حرفی نمی زنم.

فقط سکوت می کنم و می سپارم به اونی که ناظر به اعمال و نیات همه ما هست.

همین.

پاسخ:
آتشفشان شما ویرانی به بار نیاورد
پاسخ من ویرانی به بار آورد

جواب میدم بهتون...
صبر کنید
۱۹ ارديبهشت ۰۲ ، ۱۶:۵۹ شنگول العلما

 مهریه با بقیه مال ها فرق می کنه.

شروع مهریه از مرد هست.

یعنی مهریه رو مرد می ده بعد همسر می بخشه بعد شفا.

اما مثلا ارث شروعش از پدر هست.

دو بخشش اتفاق افتاده بخشش مرد به زن و بخشش زن به مرد.

جایگاه همسر البته اعتباری نیست. و وزنی هم دارد اما والدین بارها بعد از توحید امده.

از امام سجاد علیه السلام روایت شده است که فرمود: مردی به حضور حضرت خاتم الانبیاء صلی الله علیه و آله شرفیاب شده و اظهار داشت: ای رسول خدا! من مردی گنه کار و آلوده به معصیت هستم و از انجام هیچ گناهی فروگذاری نکرده ام، آیا امید آمرزش برایم هست؟
رسول خدا صلی الله علیه و آله پرسید: آیا پدر و مادرت زنده هستند؟ مرد گفت: فقط پدرم زنده است . پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: برو با او خوشرفتاری کن . آن مرد رفت و پیامبر صلی الله علیه و آله بعد از رفتن او زیر لب زمزمه می کرد که: ای کاش مادرش زنده بود!

مستدرک الوسائل، ج 15، ص 180

 و البته هر کدوم وزن ها متفاوتی دارند وزن همسر در معرفت النفس هم موافق هستم. اما بقیه مثل والدین هم وزن های قابل توجهی دارند.

 

پاسخ:
قطعا همینطوره
ببینید ما اگر بخوایم به یک موضوعی توجه بدیم باید بخش های انحصاری اون موضوع رو بیان کنیم
این موجب دقت بیشتری میشه

اگر من گفتم از مال پدر یا مادر نخواسته... منظورم کم اهمیت جلوه دادن پدر یا مادر نیست...
الان دوباره خوندم نظرتون رو
مهریه دو بار بخشش نیستا
از سمت مرد به زن که بخشش نیست ، وظیفه و دینی هست که به گردن مرد هست
از طرف زن میشه بخشش...
میشه هبه...
که خب به نظرم اگر اگر مال طیب باشه و هبه کنه میتونه مصداق باشه اما خب فرمایش شما هم قابل توجه هست.
بهش میفکرم :))
منظورم این بود که ببینیم جایگاه همسر رو...
و مثال های از این دست هم زیاد دارم از علما... که خیلی هاش رو اکثرا شنیدن...


سلام

در مورد زوجیت و فلسفه و حکمتش چیز زیادی نمی‌دونم

ولی وقتی گفته‌های شما رو با آنچه که از تمرکز بر اثر بلا و رنج و شیوه مواجهه آدمی با اینها متوحه شدم، تطبیق می‌دم حرفتون رو درست می‌بینم.

عین صاد نقل به مضمون یه جایی می‌گه ما هر کدوم ممکنه برنامه‌هایی برای ارتقا و رفع ضعف‌ها و تقویت خودمون داشته باشیم ولی باز اون ابتلایی که پروردگار ما رو درش قرار میده خیلی توفیر داره با تمرین‌های خودساخته‌ی ما؛

تعبیرش هم این بود که ما خودمون دلمون نمیاد دمل‌های چرکی رو جوری فشار بدیم که عفونت زدوده بشه یا خیلی وقت‌ها اصلا منشا عفونت رو نمی‌شناسیم درست که بخوایم برطرفش کنیم.

قطعا بین رویدادهایی زندگی، ازدواج، والد شدن و سایر نقش‌هایی که هرکسی در خانواده داره خیلی ظرفیت بروز این شکل از ابتلا رو دارن

و رابطه زوجیت به دلیل قرابت و تعامل بیشتر دو طرف، جایگاه متفاوتی داره...

 

 

 

پاسخ:
سلام
ممنون بابت این نظر...
استفاده کردم

در مورد خاص شدن ازدواج و رابطه ی زوجین سعی میکنم دلیلم رو برای مهم بودن بیان کنم در مطالب بعدی
به شرط توفیق

سلام و ادب

 

نمیدونم چرا من همیشه خودم رو با فاصله در کنار همسر میذارم...

ایشون همیشه در یک خط رو به روشد ولی ساده و راحته

من ولی پر از نوسانم. یه بار شورم یه بار شیرین یه بار تلخ... اصلا معلوم نیست چه کاره ام. یه بار یه مهر خالی بر میدارم و یه چادر رنوی برا نماز، یه سری سجاده پهن میکنم و تعقیبات و... همش درحال برنامه ریزی و...

همسر ولی یه جانماز داره. چندسال یه بار یه کار کوچیک خوب رو شروع میکنه و مداومت... بدون حرف، بدون ادعا...

تکلیف‌ش مشخصه، قابل پیش بینیه...

من با بچه ها بازی میکنم، اهل قربون صدقه رفتن و شر و شور داشتن، یهو ورق برمیگرده، حوصله هیچ کی رو ندارم و به زبون هم میارم

همسر اهل قربون صدقه رفتن نیست، کم بازی میکنه با بچه ها... ولی رو یه خطه، بالا پایین نداره، بچه ها تکلیفشون معلومه...

من کتاب میخونم، همش به فکر امام زمانم، دلم میخواد یه کار بزرگ و مهم کنم، انگار همون دختر دبیرستانی هستم، یهو یه شوری تو وجودم غلیان میکنه،همونجور هم ناامیدی هام پررنگه، حس به درد نخور بودنم، خسران زده بودنم زیاده

همسر اما یه مرد واقعیه... بدون ادعا... بدون فراز و نشیب

کم حرف میزنه خیلی کم

درسته اهل زدن حرفهای عاشقانه نیست، ولی هیچ وقت منو قضاوت نمیکنه... ایراد نمیگیره... 

برعکس من 

 

 

من همیشه خودم رو با فاصله کنار همسر میذارم... و بغض میکنم... از دست خودم...

که اصلا خودم رو لایق نمیدونم برای با او یک دل شدن

 

پاسخ:
سلام
عصر بخیر
راستش متوجه مفهوم اینکه خودتون رو با فاصله کنار همسر میذارید نشدم

توصیفاتی که کردید به نظرم قدری طبیعی هست...
چون مثلا کسانی که مزاج دموی دارن این ویژگی های شما رو با شدت و ضعف دارن...
جای سرزنش نیست...
فقط باید خودمون رو مدیریت کنیم
و مزاج همسرتون هم احتمالا متفاوت از شماست...

چرا نباید خودتون رو لایق یک دل شدن بدونید...
من هنوز حرف هام تموم نشده...
منظور من از یکی شدن زوجین اون چیزی نیست که توی فیلمها نشون میدن...
برای تبین اون باید مطلبی مجزا نوشته بشه...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی