ن والقلم و ما یسطرون

اگر تو نبینی ام ... من هم نمی بینم ام
مشخصات بلاگ

اینجا دیگر به روز نخواهد شد

در مطالب قبلی عرض کردم که در این آدرس مینویسم:

https://touresina.blog.ir/

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
سه شنبه, ۹ خرداد ۱۴۰۲، ۱۱:۳۸ ب.ظ

بحران بی تفاوتی

این روزها که خانمم رو با بچه ها گذاشتم شهرمون... خودم توی این شهر کویری از 8 صبح میرم کارخونه و تا 10 شب اونجام...

از وقتی خیلی از اختیارات رو محول کردن به من و من روزانه 14 ساعت در حال دویدن هستم برای روی ریل انداختن این چرخ تولید...

بارها و بارها یاد مشکلات این مملکت افتادم و در دل گریستم...

منی که هیچ وقت گذرم به حسابداری نمی افتاد امروز مجبورم توی کار حسابداری دخالت کنم... توی کار انبار دار دخالت کنم... توی کار مدیر تولید بدوم... کل سیستم فروش رو دست بگیرم...

و هر جا سرک میکشم آه از نهادم بلند میشه...

وااای حسابداری داشته توی این چند ماه چک های حاصل از فروش محصولات رو میداده به صراف... 50 درصد پول میگرفته و مابقی پر....

یااا خدااا... بعد امید داشتن با این روال، کارخونه از بحران بیرون بیاد...

من میگم چرا8 الی 9 ماه آزگاره من نتونستم پول بفرستم بابت امور خیر... در صندوقی که جمعمون تشکیل داده...

نگو این چند ماه کارخونه درگیر ربا شده بود... و منم توفیق کمک کردن رو از دست دادم...

 

میرم با بخش های مختلف تولید حرف میزنم، میبینم هر کسی سنگ خودش رو به سینه میزنه و کمتر کسی هست دل بسوزونه بابت کند شدن رونق این مجموعه بزرگ...

همه میگن به ما چه...

وای از جامعه ای که همه بی تفاوت بشن...

اما وسط این جنگیدن ها صحنه های زیبا هم میبینم... افرادی رو میبینم که روزی 12 ساعت دارن می دون

عرق میریزن... تا حتی بار دیگران رو هم بدوش بکشن...

بله.. این افراد هم هستن...

 

ولله ولله خطرناکن انسانهایی که میگن به ما چه... فلانی زمین میخوره... من که چیزیم نمیشه...

خطرناک هستن مسئولین و مدیرانی که توی بحران، ساعت کاری شون با زمان عادی هیچ فرقی نمیکنه...

خطرناکن مدیران و مسئولانی که اهل جهاد برای خدمت نیستن...

خطرناکن مدیران و مسئولانی که خدا یاورشون نیست...

 

 

موافقین ۸ مخالفین ۰ ۰۲/۰۳/۰۹
ن. .ا

نظرات  (۷)

امروز صبح تونستم 2 میلیون بفرستم به صندوق و بعدش به استاد پیام دادم بعد از ماهها بی توفیقی بلاخره امروز تونستم این لذت رو دوباره تجربه کنم...

این هم به این علته که پول های اخیری که به دستم رسیده از طریق حسابدارها نبوده... بلکه پولی بوده مستقیم از مشتری ها گرفتیم و نذاشتیم بره به سمت حسابداری...

تا بتونیم هزینه های تولید رو بدیم تا بیش از این به اعتبارمون توی بازار لطمه نخورده...

۱۰ خرداد ۰۲ ، ۰۰:۰۶ صـــالــحـــه ⠀

الحمدلله که هنوز امثال شما هستند در این مملکت...

پاسخ:
نفرمائید...
من درسته که زمان و انرژی زیادی میذارم اما نتیجه ی کارم زود مشخص میشه
مثلا یه سال دیگه یا همه چیز بهتر میشه یا نه...

اما امثال شما و همسر من و خیلی از خانمهای دیگه عمر میذارید و نتیجه ی این کارهاتون هم گاهی به زودی مشخص نمیشه
هر چند فرمودن جزا نفس عمل هست یعنی همون عملی که انجام میدید نیتی داره و اون نیت خودِ جزاست...
یعنی قبل از اینکه عمل انجام بشه خدا ریخته به حسابتون... چون نیت عمل قبل از عمل شکل میگیره...

اما خب ماها عارف که نیستیم... تا نهالمون قد نکشه و میوه اش رو نبینیم اونقدری لذت نمی بریم...

دعا کنید
از سنت الهی نمیشه فرار کرد به یک معنا لایمکن فرار من حکومتک... حکومت الهی همون سنت های الهی هستن...
سنت خدا بر اینه که هر شخصی رو به خودش نشون بده...
تمام این موقعیت ها قبل از اینکه هدف اجتماعی داشته باشه هدف فردی داره و اون اینه که هر شخصی باید برای خودش برملا بشه...
دعا کنید روزی که برای خودمون برملا میشیم لبخند بر لب داشته باشیم

خدا به شما توفیق بده ... 

پاسخ:
سلامت باشید
به دعای شما نیازمندیم
۱۰ خرداد ۰۲ ، ۰۵:۴۱ پلڪــــ شیشـہ اے

الحمدلله الحمدلله

چه قدر خوبه که عرصه جهاد واقعی پیدا شده واستون... 

ان شالله برای همه این فرصت پیش بیاد و از دستش ندن ...

چه نکات جالبی

پاسخ:
عرصه ی جهاد واقعی...
چقدر جمله ی قشنگی بود

جهادی واقعی هست که از ابتدا تا انتهای مسیر ذره ای شک به دل انسان راه پیدا نکنه...
و این یک رزق هست که باید بدن...
باید برای خدا خود شیرینی کنیم تا بدن...

ان شا الله هم به من بدن هم به شما

خدا بهتون قوت بده :)

پاسخ:
ممنون
لطف دارید
شما بودید که توی محیط بیمارستان کار میکردید؟
مشکلاتتون مرتفع شده ان شا الله؟
۱۰ خرداد ۰۲ ، ۱۰:۵۷ اقای ‌ میم

دم شما گرم و خدا قوت

پاسخ:
دمت گرم و سرت خوش بادسلامم را تو پاسخ گوی
در بگشای
۱۰ خرداد ۰۲ ، ۲۲:۵۵ شاگرد بنّا

سلام برادر

اومدم به اسم صدات کنم گفتم شاید دوست نداشته باشی :)

خدا قوتت بده و صبر.

می‌دونم تا بدوی که همه‌چیز و اصلاح کنی، خیلی کاره و سرت حسابی شلوغ، اما اگه بتونی هستۀ هم‌فکرت و پیدا کنی و دورِ هم جمع کنی و اتاق فکری تشکیل بدی که بتونن برای اون افراد یا بخش‌های خاطی یه برنامه‌ای داشته باشن خیلی خوب می‌شه. حالا اول با روش‌های فرهنگی و مسالمت‌آمیز که ان‌شاءالله اونام هدایت شن، یا دیگه مجبوری راه‌های قهری و حتی تعدیل و حذف... 

تو بحث امر به معروف و نهی از منکر؛ مهم‌تر از اصلاحِ منکر و افرادِ اهلِ خطا، تربیتِ آمر به معروف و ناهی از منکره. وقتی بتونیم همه رو آمر به معروف و ناهی از منکر کنیم، خود به خود خاطی کم می‌شه. 

گرچه می‌گم، با این چیزی که شما وصف کردی حالا حالاها سرت شلوغه. 

مقاوم باشی و از وسوسۀ نفس در امان و عاقبت بخیر ان‌شاءالله. 

خوشحالم از جایگاهِ شغلیت و الحمدلله بابتش. 

 

خونه‌ت چی شد؟ 

پاسخ:
سلام اخوی 
نه که دوست نداشته باشم، دلیلی برای نوشتن با اسم واقعیم پیدا نکردم...
فرمایشتون درسته، آدمای هم فکر زود هم رو پیدا میکنن
فعلا اولین کار اینه که خودم به مسئولیت های جدید مسلط بشم... 

تا اینجای کار بزرگترین اتفاق اینه که بارقه های امید در دل و نگاه خیلی ها روشن شد... این خیلی غنیمته... بریم تا توفیقات بعدی...

ممنون بازت دعای خوبت
خونه؟!
فعلا که برای یه سال دیگه تمدید کردم قراردادم رو
تا یه سال بعد هم خدا بزرگه

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی